قطره باران
قطره ی باران ندیدی، درمیانش نازدارد؟
در زلال چون بلورش،جستجوکن،رازدارد
دست های مهربانی، نازکرده قطره هارا
هرکه باران نام دارد، جلوه ای طنازدارد
زیرباران خیس بودن،ازبرایم زندگانیست
چتر را ، بربند ، از لطف الهی بازدارد *
قطره ای باران اگر،درعمرخودنوشیده باشی
چون شراب ناب باتو ، رازها ابراز دارد
من نمی گویم:خودباران،به توداردپیامی
چشم واکرده، تماشاکن، همو اعجازدارد
***
فرائی* - شنیدم، آیت الله بهجت باپسرشان جائی
می رفتند،باران می آمد. فرزندایشان چتری
بهمراه داشت،خواست چتررا بازکند، تا آقا
خیس نشود،آیت الله بهجت میفرماید:چتررا
بازنکن، هرقطره ازاین باران به وسیله ی
مَلَکی لمس شده بگذار،باران مرا خیس کند.
باران ۶
"باران"غباراز چهره ی عالم بشوید
از قطره ی "باران" ،گلِ زیبا بروید
گل بارور گردد،بشوقِ اینکه روزی
عاشق بیاید ، آن گلِ زیبا ببوید
باران،هماره از برایم ،زندگانی است
یک قصهِ شیرین،زایّامِ جوانی است