به گزارش سرویس اساتید خبرگزاری بسیج، شهابالدین دوستدار در یادداشتی دلایلی را برای چرایی رای دادن برشمرده است.
در متن این یادداشت آمده است:
1. سقراط فیلسوف بزرگ یونانی میگوید برای ایجاد تحول لازم نیست که روی همه انرژیات تمرکز کنی؛ لازم هم نیست که با گذشته نبرد کنی فقط باید «نو» را بسازی.
بسیاری در طول زندگی تحول را به عنوان یک آرزو دنبال میکنند اما تعداد محدودی قادرند تحول و دگرگونی را واقعا ایجاد کنند. چرا؟ علت آنست که ایجاد تحول بدون عبور از مسیر درست آن امکانپذیر نیست. راه تغییر در «خود» جزم کردن عزم و اراده است و تغییر در یک سازمان به برنامه نیاز دارد اما در یک نظام مردمسالار که دولت به رای مردم بستگی دارد؛ راه ایجاد تغییر فقط یک چیز است و آن دادن رای پای صندوقهای رای است.
2.نظام اسلامیای که امام خمینی (ره) پایهگذاری نمودند؛ به رای مردم برای ایجاد تحول به عنوان یک اصل غیرقابل انکار مینگرد. مقام معظم رهبری نیز در تبیین این امر در مراسم پانزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) فرمودهاند: در مکتب سیاسی امام، رأی مردم به معنای واقعی کلمه تأثیر میگذارد و تعیینکننده است. این، کرامت و ارزشمندی رأی مردم است.
هم ایشان فرمودهاند: «حق رأی در جمهوری اسلامی مخصوص مسلمانان نیست، مخصوص یك عدهای از مسلمانان، یك مذهب خاص نیست، مال همه است». بنابراین ابزار تحول در جامعه اسلامی منحصر به قشر یا بخشی از جامعه نیست بلکه تمامی آحاد شهروندان نظام مردمسالار دینی ایران قادرند از این وسیله برای ایجاد تحول بهره گیرند و هر ایرانی یک رای دارد و عدالت و برابری محض میان زنان و مردان؛ جوان و پیر و شهروندان با هر سطح تحصیل و هر دین و مذهبی در این مورد وجود دارد.
3. هنگامی که دولتها با رای مردم بر سر کار میآیند؛ دارای عملکردی هستند که میتواند مشکلات را برطرف کند یا ممکن است در رفع مشکلات موفق نباشد. در نظام مردمسالار ما، مجلس که خود بر اساس رای مردم شکل گرفته است؛ دارای ابزار نظارتی چون تذکر، سؤال، استیضاح، گزارش منفی نمایندگان و کمیسیونها و تحقیق و تفحص است که میتواند دولت را در مسیر برنامههایش و نیز خواست مردم هدایت کند. اما اگر دولتی به پایان دوره چهار ساله خود رسید و مردم به هر دلیلی از عملکرد دولت و یا مجلس که منتخبان خود آنان و وکلای آنها هستند؛ راضی نبودند میتوانند در دور بعد باز هم با رای خود آن دولت را کنار بگذارند و دولتی دیگر که برنامههایش را میپسندند؛ بر سر کار آورند. این روند معقولترین و تجربیترین و نیز کمخطرترین طریقی است که جهان آن را پذیرفته است.
4. حال پرسش اینست که اگر راههایی دیگر برای ایجاد تحول هست؛چرا باید رای دادن را برگزینیم؟ پاسخ روشن است. بهطور اجمال برای ایجاد تغییر اجتماعی راههایی چون اعتراضات فردی و جمعی، انقلابات و براندازیها وجود دارد که همگی بسیار پرهزینه بوده و به نتیجه آن هم تضمینی نیست و معمولا راههای ناگزیر و نه اولیه برای ایجاد تحولند؛ یعنی آنگاه که راههای کمهزینهتر چون رای دادن مسدود باشد؛ مردم به ناگزیر بهسوی انتخاب راههایی دیگر که پرهزینهتر است؛ میروند. برای مثال؛ در تاریخ ایران ما شاهدیم که نظام دیکتاتوری پهلوی با بستن راههای اعتراض مسالمتآمیز هیچ راهی را برای مردم جز انقلاب برای ایجاد تحول باقی نگذاشته بود. در همان زمان نیز بسیاری از نخبگان بر این باور بودند که حتی رژیم پهلوی نیز اگر راه اعتراض و ایجاد تحول مردمی را از طریق انتخابات آزاد میگشود؛ مسیر تحولات انقلابی بسته میشد؛ اما ماهیت دیکتاتوری رژیم پهلوی دارای چنین ظرفیت و درایتی نبود. اکنون در نظام مردمسالار دینی که خود بر حسب انقلابی مردمی و خواست مردم حاکمیت دارد؛ شاهدیم که رهبران و گردانندگان نظام همواره متعصبانه از رای مردم و نتایج آن دفاع کردهاند؛ بهویژه مقام معظم رهبری همواره تاکید داشتهاند که هر انتخاباتی که پُرشور شود، کشور را بیمه میکند. از اینرو عقلا و شرعا تنها راه معقول برای ایجاد تحولات، انتخابات و دادن رای است و بس.
انتهای پیام/