به گزارش سرویس اساتید خبرگزاری بسیج، حامد حاجی حیدری در یادداشتی آورده است:
قضیه؛
▬ اشتراکی هست میان دفاع برخی از تصویب لوایح مرتبط با توصیهنامههای FATF در مجمع تشخیص مصلحت نظام و دفاعهای پرشوری که در هنگام عقد «برنامه جامع اقدام مشترک» موسوم به برجام / JCPOA صورت میگرفت؛ همان دفاعهایی که اکنون، و در وقت هزیمت برجام، خبری از آنها و مدافعان پر شور نیست!
▬ اشتراک این دو قسم دفاعیات، آن است که به نظر، هم مدافعان برجام و هم هواداران توصیهنامههای FATF، این توصیهنامهها را حتی یک بار به درستی نخواندهاند! لااقل آنها که در دفاع سخن میگویند و در رسانهها مطالبی بیان میدارند، چیزهایی میگویند و مینویسند که بهوضوح آشکار میکند که متن این دو کنوانسیون را نخواندهاند!
▬ از این قرار بود که تقریباً، عمده ردیه شورای نگهبان به مصوبههای وقت پارلمان، به ترجمه ناصحیح و عدم انطباق متن لوایح مصوب در مجلس و متن انگلیسی «کنوانسیون جلوگیری از تأمین مالی تروریسم، مصوب مجمع عمومی سازمان ملل در قطعنامه ۵۴/۱۰۹ مورخ ۹ دسامبر ۱۹۹۹» و «کنوانسیون علیه جرایم سازمانیافته فراملی (موسوم به پالرمو) مصوب مجمع عمومی سازمان ملل در قطعنامه ۵۵/۲۵ مورخ ۱۵ نوامبر ۲۰۰۰» مربوط میشد. اصل این کنوانسیونها، به زبانهای عربی، چینی، انگلیسی، فرانسوی، روسی و اسپانیایی منتشر شده است و ترجمه فارسی رسمی آن در دست نیست. از این قرار، در هر متن مصوبهای باید، ترجمه رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران، لحاظ شود و قابل استناد باشد.
▬ صرفنظر از اختلاف نظرهای عمیق در ترجمه فنی و دقیق اصطلاحاتی که در متن ماده ۲ و ماده ۶ کنوانسیون اصلی، یعنی، «کنوانسیون جلوگیری از تأمین مالی تروریسم» در زمینههای مهم تعریف تروریسم و «حق تحفظ» وجود دارد، در ترجمه و تفسیر ماده ۳، ۱۵، ۱۶، ۱۸، ۳۱، ۳۴، و ماده پایانی ۴۱ کنوانسیون پالرمو نیز، خبطهای آشکار و روشنی وجود دارد. همه اینها این شبهه و پرسش را به وجود آورده که نمایندگان وقت پارلمان، دقیقاً به چه چیزی رأی دادند؟
کاوش در اطراف «سندرم سستی نخبگان»
▬ با عزل التفات به آنچه نهایتاً بر سر این دو لایحه اعم از تصویب یا تردید میآید، یک پرسش مهم در ذهن تحلیلگر میخلد که برای درمان این میزان مفرط از سستی در میان برخی نخبگان ما چه میتوان کرد؟ در حالی که شماری از نخبگان این کشور، همت نمیورزند، و در این دست امور مهم و مبرم، تأمل و موشکافی بایسته نمیکنند، وظایف تدوین استراتژی در این کشور چگونه به انجام خواهد رسید؟ برای درمان این «سندرم سستی نخبگان» چه میتوان کرد؟
▬ در درجه اول، باید یک نگاه هدفدار مبتنی بر جهانبینی را تقویت نمود تا انگیزههای مجاهده تحکیم و بازسازی شوند. به قول مولانا جلالالدین محمد بلخی، باید مستمراً مسلمانی را از سر گرفت تا نیروی ایمان، تر و تازه بماند، و بیهوده نیست که روزانه چهل بار در اذان و اقامه و تشهد نمازهای پنجگانه، به ادای شهادتین توصیه و امر شدهایم. در سایه وجود یک نگاه هدفدار متکی بر جهانبینی عمیق و بصیرت، میتوان انگیزهها و امیدها را احیا کرد و افراد و خصوصاً نخبگانی که بر جایی که نشستهاند، احساس راحتی مفرط میکنند، به کار واداشت.
▬ در گامی فراتر، با این نگاه هدفدار و پرانگیزه، گفتگوهای مؤثر و پرانرژی و در عین حال، پرمحتوا درمیگیرند؛ برای آن که این گفتگوها شکل غیرمخرب و سازندهای به خود بگیرند، باید فرصتهای منظمی برای «شنیدن و شنیده شدن» خلق کنیم. تحلیلگران فرهنگی و فعالان سیاسی، نباید چشمهای خود را ببندند و با شدت هر چه تمامتر، بر سر هم داد بکشند. باید همان قدر که میگویند، بشنوند و به نظرات همه نیروهای مشروع سیاسی گوش فرا دهند. وقتی همه چیز را روی دایره میریزیم، بهتر میتوان به راه حلی ساده و مناسب دست پیدا کنیم، در حالی که قبل از آن امکان چنین امری وجود نداشت. بدون چنین صراحتی و چنین توانی برای شنیدن، بحثها، به طرز اسفباری غیرمنطقی به نظر میرسند، چنان که در گفتارهای اطراف موضوع لوایح FATF پیداست و در گذشته نیز در اطراف موضوع برجام نیز چنین بود.
▬ با تعمیق مهارت «شنیدن و شنیده شدن»، بسیاری از تعارضات، شکل «اختلاف سلیقه» برای تحقق اهداف و آرمانهای مشترک را پیدا میکنند که طبعاً قابل تحمل و حتی مطلوب خواهند بود. وقتی اختلاف سلایق و تاکتیکها در ضعف یک نگاه مبتنی بر جهانبینی عمیق، به طور مجازی، شکل تعارضهای استراتژیک به خود میگیرند، دیگر به سادگی حل نخواهند شد. باید به صراحت، اختلافنظرها را ریشهیابی کرد. گفتن این حرف از انجامش سادهتر است، اما، بسیار اهمیت دارد که محقق شود، زیرا، هر قدر بیشتر مسائل ریشهیابی گردند، بهتر حل خواهند شد. ریشهیابی کمک میکند تا به عمق مشکلات دسترسی حاصل شود.
▬ نهایتاً، باید برآوردی ازتعارضهای احتمالی آینده داشت و برای پیشگیری از مخرب شدن تضادها و تعارضها، از همین حالا به دنبال نقاط مشترک بود. اختلافنظرها بر سر موضوع FATF از همان آغاز پیدا بود، ولی نحوه برخورد دولت با این اختلافنظرها، همچون نحوه برخورد با مخالفان برجام که آنها را «بیشناسنامه» و «بیسواد» و «عصر حجری» و «از جای معدود تغذیه شونده» و ... خطاب کرد، بیشتر تعارضها و تضادهای غیرمنطقی را دامن زد. به لحاظ فنی، بدون در نظر گرفتن این امر که یک اختلاف نظر در میان فعالان اجتماعی، نهایتاً چه مقدار میتواند بزرگ شود، یا تا چه حد میتواند عمق پیدا کند، روندهای سیاسی نمیتوانند مداخله مؤثری برای تبدیل تعارضات به ظرفیتهای رشد داشته باشند. از طریق چنین برآوردهای پیشنگر، میشود پیشاپیش زمینههای مشترکی پیدا کرد تا از آنها به عنوان نقطه به ثمر رسیدن تصمیم جمعی استفاده شود؛ زیرا، اغلب، موضوعاتی قابل شناسایی هستند که نیروهای سیاسی درگیر نسبت به آنها توافق نظر دارند و کشف این نقاط، گامی بزرگ برای بازسازی رابطههای خرابشده و ایجاد زمینه مناسب برای حل مشکلات هستند.
انتهای پیام/