قفس های تن را،شکستندو رفتند
زد ر د و بلا ، نیک ر ستند ورفتند
به د نبا ل اکسیر جا و ید هستی
خم می فروشان،شکستندورفتند
به یک جذبه ی عشق،جان رانهادند
علایق ز گیتی ، گسستند و رفتند
به یک جلو ه ی پاک سالار عشاق
همه بار و بندیل، بستند و رفتند
زمستی وشادی، شکفتند چون گل
به دامان گل چون نشستندورفتند
حجا ب تن خو یشتن ر ا ، دریدند
چنانچه شهودند و هستندو رفتند
عطشناک ولب تشنه، اماخروشان
چنان مست جا م الستند و رفتند
رجزخوان وعاشق ،به دنبال رهبر
زجام ولایت ، چو مستند ورفتند
سبکبال و عاشق،پی حق پرستان
به نا م خداوند ، جستند و رفتند
ا گر چه د ل ما شکستند خوبان
دل شیعه را،گرچه خستندورفتند
سروده "عبدالمجید فرائی"
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار