به گزارش بسیج به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نظر آثار حضرت آیتالله خامنهای، حضرت آیتالله خامنهای در پیام تسلیت درگذشت سرلشکر فیروزآبادی درباره او فرمودند: «عمری مجاهدت ارزشمند، از تلاشهای مبارزاتی دوران دانشجوئی در مشهد، تا فعالیتهای متنوع و گسترده در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در عرصههای مهم مانند جهاد سازندگی و مجموعههای وابسته به شورای عالی دفاع، و بویژه خدمات طولانی مدت در رأس ستاد کل نیروهای مسلح و سرانجام عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، ذخیرهی معنوی و توشهی اخروی این برادر پرتلاش و خیرخواه است.»
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت چهلمین روز درگذشت و برای آشنایی بیشتر با ابعاد شخصیتی و مجاهدتهای سرلشکر سیّدحسن فیروزآبادی، گفتاری از سردار محمد شیرازی، ریاست دفتر فرماندهی معظّم کل قوا را منتشر کرده است.
متن این گفتار به شرح زیر است:
و لاحول و لاقوة إلّا باللّه العلیّ العظیم. إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُون. خداوند انشاءاللّه درجات همهی شهدای انقلاب و امام راحل و همهی خدمتگزاران به دین مبین اسلام و انقلاب شکوهمند اسلامی را متعالی کند.
سردار دکتر فیروزآبادی بر اساس نگاه حضرت آقا، سربازی فداکار و پای کار انقلاب و نظام و متعبد به ولایت و با تدبیر در ادارهی امور محوله بود. ایشان از ابتدای جوانی و در دوران تحصیل، جزو شاگردان حضرت آقا در مسجد امام حسن علیهالسلام و مسجد کرامت در مشهد مقدس بود و در آنجا نقش فعالی داشت. ایشان همچنین جزو دانشجویان منتخبی بود که درس جلسهی قبل تفسیر حضرت آقا را -حسب روشی که ما شنیدهایم- بازگو میکرد. ایشان سوابق طولانی خدمت در مشهد مقدس و جهاد سازندگی داشت. به تهران که آمد، خدماتش را در بخشهای مختلف دولتی و نهادی تا دوران جنگ تحمیلی شروع کرد. ایشان در زیرمجموعههای شورایعالی دفاع و سپس معاونت امور دفاعی نخستوزیری و در پشتیبانی از جنگ و حضور در آن نقش مؤثری داشت.
بعد از ارتحال حضرت امام و رهبری حضرت آقا نیز بهعنوان بهترین کسی که میتوانست نیروهای مسلح را در سمت ریاست ستاد کل اداره کند، از سوی حضرت آقا انتخاب شد. این هم جهات مختلفی داشت؛ یکی سوابق ایشان در امور دفاع و دیگری هم عدم عضویت رسمی ایشان در ارتش و سپاه بود. با وجود اینکه ایشان از ارتش و سپاه نبود، ولی بهواسطهی آشنایی با نیروهای مسلّح میتوانست با آنها کار کند. با تشکیلِ ستادِ کل جدید در آن زمان، نیروهای مسلح قاعدتاً با هر کسی نمیساختند. باید کسی رئیس ستاد میشد که این ظرفیت و مقبولیت را بین نیروهای مسلح داشته باشد و ایشان این توانایی را داشت و این را در عمل هم نشان داد.
پیام حضرت آقا بهمناسبت درگذشت آقای فیروزآبادی گویای واقعیت ایشان است. من ابتدا اشارهای به نکات حضرت آقا در پیامشان بکنم. حضرت آقا در این پیام دوازده نکته دارند که قابلتوجه است. ایشان به تعبیر بنده مدال «همکار»، «عمری مجاهدت ارزشمند»، «برادر پُرتلاش و خیرخواه»، «روح تعبد»، «تدین»، «صدق» و «ثبات در پایبندی به ایمان و عمل انقلابی» به آقای فیروزآبادی دادند. کلمهکلمهی اینها، عناوینی است که حضرت آقا برای کمتر کسی اینقدر جامع فرمودهاند. حضرت آقا در نهایت از خداوند درخواست میکنند که «اینها ذخیرهی معنوی و توشهی اخروی او باشد و مورد مغفرت الهی قرار بگیرد.» این نکات قابل توجهی است.
مدال و نشان که میگویم، منظورم مدال و نشانِ جاریِ سیستمیِ نیروهای مسلح نیست؛ آن مدال جای خود را دارد و بهخاطر برتریای است که در فرد دیده میشود و علامت و نشانی از توجه خاصِ فرمانده معظّم کل قواست؛ چون نشان را فرمانده کل قوا اعطا میکنند، امّا این مدالها کاملاً متفاوت است. اینها چندجانبه و ماهیتی است خصوصاً در سرانجام کار. ما چقدر شاهد بودیم وقتی در محضر حضرت آقا برنامهی نماز جماعت داشتیم، کسانی که به تعبیر بنده زرنگاند خدمت حضرت آقا میرسیدند و عرض میکردند حضرت آقا! دعا بفرمایید خدا عاقبت ما را ختم بهخیر کند و ایشان چه زیبا میفرمودند که انشاءاللّه خداوند عاقبت شما و ما را ختم بهخیر کند؛ یعنی همه چیز در عاقبتبهخیری است. سرانجامِ یک عمر تلاش و مجاهدت مهم است.
این پیام نشانگرِ عملکردِ آقای فیروزآبادی در چهرهی دنیایی است و طبیعی است که هیچکس مثل حضرت آقا این اِشراف و شناخت و معرفت را نسبت به ایشان ندارد. ما امروز احدی را در جهان اسلام مثل حضرت آقا نداریم که هم عالم باشند و هم بصیرت داشته باشند و هم مجرب باشند -ایشان چه دورانهایی را تجربه کردهاند- و هم اشاراتشان، نکاتشان و اوامرشان در طول عمر با برکتشان بینظیر باشد. کلمهبهکلمه و حرفبهحرفِ ایشان دقیق و بررسیشده است. این پیام گویای همهی واقعیتهاست. هر که میخواهد آقای فیروزآبادی را بشناسد، به این پیام مراجعه کند.
امّا آقای فیروزآبادی چه کرد؟ ایشان تربیتشدهی مکتبِ حضرت آیتالله خامنهای عزیز بود. یک استاد بود؛ یک مربی بود؛ یک فرمانده در حد نیابتِ از حضرت آقا در ادارهی نیروهای مسلح بود؛ مقلد و مرید حضرت آقا بود. دربارهی عملکرد آقای فیروزآبادی یک جمله عرض کنم. از مطالباتی که دفتر نظامی همیشه از رئیس ستاد داشته و دارد، پیگیری اوامر است؛ اوامری که دنبال میکنیم بهصورت شفاهی، کتبی و حضوری است که یکی از مقاطع حساسش جلسات حضوری است. ما با مرحوم آقای فیروزآبادی جلسات مستمری داشتیم.
تقریباً یک هفته در میان با ایشان جلسهی حضوریِ طولانی و مفصل داشتیم و عموماً راجع به تبیین تدابیر، عملکرد در اجرای تدابیر، دیدنِ جوانب کار، وضعیت سازمانها و چگونگی اجرای تدابیر یا بعضی از گردشکارهایی که ستاد کرده بود یا میخواست بکند، با همدیگر مشورتهایی میکردیم. یکبار من مطالبهی جدی از ایشان کردم که اجرای یک امر حضرت آقا چه شد؟ ایشان در جواب گفت فلانی! مگر ما اینجا غیر از اجرای تدابیر حضرت آقا کار دیگری هم داریم؟ واقعاً اینجور بود؛ یعنی تمام وجودش را گذاشته بود. حضرت آقا به ایشان تذکر داده بودند که شما دیگر روزهای جمعه کار نکن!
آقای فیروزآبادی خوشفکر بود و تدبیر میکرد. مسائلِ دفاعی و امنیتی، مسائلِ مهم کشور است؛ گرچه هر امری در امور حکومتی مانند امور سیاسی، امور اقتصادی، امور فرهنگی و امور اجتماعی اهمیت خودش را دارد، ولی بخشِ دفاع و امنیت بخشِ اساسی است. حضرت آقا بارها فرمودهاند که اگر امنیت نباشد، هیچکاری نمیشود کرد. اساس، امنیت است. در این بخش مهم، برای تدبیر امور، دیدن وضعیتها، برآورد تهدیدات، نگاه به صحنه، دیدن نقاط قوت خصوصاً نقاط ضعف، دیدن توانمندی افراد و قضاوتکردن در خصوص عملکردهایی که سازمانها گزارش آن را میدهند، ستاد کل وارد میشود و نظر نهایی را میدهد؛ آدمهای مجرب، دانشمند، فهیم و متعهد موضوعات را بررسی میکنند و نظر میدهند.
حضرت آقا میفرمایند من سبک و روش گردشِ کاری را میپسندم. روش گردش کارِ نظامی به این صورت است که کار دقیق دیده میشود، سوابق آن ذکر میشود و بعد از ذکرِ موضوع به آن پرداخته میشود. بعد جمعبندی میشود، نظریه داده میشود و سپس راهکار پیشنهاد میدهند. امر مؤکد حضرت آقا این است که کارها را همهجانبه ببینید و روش گردشِ کاری به این نگاه نزدیک است. خوب است عرض کنم که ایشان به دفتر نظامی فرمودهاند که شما گردشِ کارها را دقیق ببینید، اگر برای خودتان سؤال است، پیش من نیاورید. این امانت بسیار بزرگی است که ایشان به دفتر سپردهاند. بعد میفرمایند وقتی که نظری نقل میشود، شما به نقلِ نظر کفایت نکنید و به پیوستِ گردشِ کار، سندش را هم بخواهید.
آقای فیروزآبادی بسیجیِ مخلص و پای کار بود؛ رئیس ستادی مدبر و دوستداشتنی برای نیروهای مسلح و بزرگتر بود؛ دکتری حاذق و فعال در حد ممکن بود؛ وقتگذار، شجاع و در خط ولایت بود؛ افتاده، مردمی، بیریا و به دور از تشریفات بود؛ اهل تبلیغ و خودنشاندادن نبود؛ فدایی انقلاب اسلامی بود؛ امانتدار خوبی برای فرمانده معظّم کل قوا در ادارهی ستاد کل نیروهای مسلح و قرارگاه مرکزی خاتم بود؛ حقیقتاً برای اجرای اوامر حضرت آقا بسیج میشد و سیستم را هم بسیج میکرد؛ با وجود اینکه ایشان نه ارتشی بود، نه سپاهی، ولی مسائل ارتش و سپاه را خوب دریافت کرده بود و به کار این دو سازمان و نیروی انتظامی و وزارت دفاع اِشراف داشت.
تدابیر آقای فیروزآبادی در شکلگیری ستاد کل، درست و متناسب با نیاز نظام اسلامی و نیروهای مسلح و تدبیر فرماندهی معظّم کل قوا بود. حقیقتاً کار در شرایطی که هم ارتش و هم سپاه توانمندیها و ادعاهایی داشتند سخت بود، ولی ایشان شخصاً و به پشتوانهی حکم فرماندهی معظّم کل قوا توانست کار را شکل بدهد. واقعاً کار سخت بود خصوصاً برای انسجام و همافزایی سازمانهای نیروهای مسلح، ولی حضور ایشان راهگشا بود و حسناتی را از خودش بر جای گذاشت.
یکی از تدابیر مشخص حضرت آقا وقتگذاشتن برای فرماندهان است؛ مشی ایشان خیلی مُتقن، کارآمد و منظم است. وقتی که ایشان مرا برای مسئولیت دفتر نظامی احضار کردند، در اوّلین جلسه، سازوکارِ خودشان را فرمودند. خیلی زیبا بود. همان جلسهی اوّل مقداری گردشِ کار آورده بودم. ایشان آنها را ملاحظه و اوامرشان را راجع به تکتک آنها فرمودند. یکی از تدابیر این بود که فرمودند من، تنها به گزارشهای فرماندهان اکتفا نمیکنم، بلکه فرمانده باید بیاید تا من او را ببینم. این برنامه را گذاشتیم. اوّایل به این صورت بود که حضرت آقا هر هفته برنامهی نظامی داشتند کمااینکه امروز هم دارند؛ این جلسات سه بخش داشت؛ بخش نیرویی که فرمانده نیرو به محضر ایشان میآمد. بعد بخش دیدار سازمانی بود که رأس سازمانِ ذیربطِ آن نیرو به محضر ایشان میرسیدند و معمولاً هم بهشکل هیئترئیسهای میآمدند و جلسهی آخر مربوط به ستاد کل بود. رئیس ستاد کل گاهی اوقات با جانشین یا با نفر سوم محضر حضرت آقا میآمدند. این جلسه مقداری با اتقان و فرصت بیشتری بود که حضرت آقا گزارش میگرفتند و وضعیت کلی را مرور میکردند، بعد هم مطالباتی میفرمودند. بهطور طبیعی، آقای فیروزآبادی در این جلسه نقش برجستهای داشت.
گزارشهای نظامی یکی از محورهای اوّلیه بود که حضرت آقا نسبت به آن فرمودند شما در رساندن مطلب به من هیچ محدودیتی ندارید و این قرار همچنان پابرجا است؛ یعنی امروز تمام مسائل دفاعی -خصوصاً مسائل فوری- بلافاصله به محضر ایشان منتقل میشود.
آقای فیروزآبادی حقیقتاً با جدیت و اِشراف وارد کار میشد و در کار بهجز تدبیر و در نظر گرفتن واقعیت صحنه -که باید بهدقّت دیده شود- ملاحظهای نداشت؛ چون خودش را امانتدار فرماندهی کل میدانست. لذا، بهصورت موردی، در جلسه و دیدار حضوری، در مطالبات جمعی و در هر بخشی وارد میشد. ایشان در کار خیلی جدی بود. در برنامههایش منظّم بود و تلاش میکرد همهی جوانب کار را با دقت ببیند. ایشان تلاش میکرد سازمانها کار خودشان را انجام بدهند. در کارهای سیستمی و سازمانی خصوصاً نظامی، هر نیرویی ذیل سازمانش مسئولیتی دارد و تدبیر بر این است که اجازه داده شود تا در حیطهی خودشان، کارشان را انجام بدهند و بیجهت ستاد بالاتر وارد نشود. این یکی از نکات بود.
یکی از نکات برجستهی آقای فیروزآبادی توجه به تدبیر فرماندهی کل قوا در همافزایی نیروهای مسلح بود. یکی از موضوعاتی که همیشه نیروهای مسلح را تهدید میکند، موضوع عدم همافزایی است. جملهای از حضرت آقا عرض کنم. در اوّایل رهبری در همین حسینیه ایشان به اجتماعی از عناصر اطلاعاتی فرمودند یک روزی آمریکا و رژیم صهیونیستی در این کشور حضور داشتند و بهاصطلاح به ایران سرویس اطلاعاتی میدادند، ولی امروز بحمداللّه دست اینها از کشور ما قطعشده و ما خودمان هستیم، خود ما باید تمام توانمان را روی هم بگذاریم و کارمان را با همافزایی در بخش اطّلاعات انجام بدهیم. در بخش نظامی هم همینجور است. در این زمینه، نقاط قوت الحمدللّه زیاد است، ولی شیطنت و دشمنی فراوان است و طبیعی است که دشمنان دستبردار نیستند و کار میکنند؛ ما باید تدبیر کنیم که همافزایی شکل بگیرد.
با سابقهای که از ارتش و سپاه اشاره کردم، حضرت آقا در ابتدای رهبری فرمودند خطوط فاصل ارتش و سپاه را مشخص کنید. مرحوم سردار دکتر فیروزآبادی با کمک سازمانهای نیروهای مسلح خطوط فاصل ارتش و سپاه را نوشتند و به تأیید معظّمله رسید و چهارچوبِ حیطهی کاری شد و بر این مبنا، همافزاییها شروع شد. هرچه میگذرد، این همافزایی با سرعت و با کیفیت هرچه بیشتر ادامه دارد.
یکی از نکاتی که آقای فیروزآبادی به آن توجه زیادی داشت، حضور در متن کار بود. حضور فیزیکی ایشان خیلی محسوس و کارآمد بود. از لحاظ زمانی در کار محدودیت وقت نداشت. برنامهی کاری ایشان اینجور بود که وقت خیلی مفصلی در کار میگذاشت. وقتی هم که احیاناً در محل ستاد و محل کار حضور نداشت، باز بهنوعی در صحنه حضور داشت، بر وضعیت اِشراف داشت و مسائل را خوب تشخیص میداد و میدانست که به چه مسئلهای و چه موضوعی چطور بپردازد.
آقای فیروزآبادی حساسیتهای کار را که مورد حساسیت حضرت آقا هم بود، میدانست و غفلت نمیکرد. این هم خیلی مهم است و جزو نکات برجستهی ایشان بود که جای ذکر دارد. تجارب دورهی مسئولیت ایشان روال جاری برای نیروهای مسلح شد؛ چون عملکرد ایشان در آن دوره و تمشیت امور نیروهای مسلح بر اساس رهنمودها و راهنماییهایی بود که حضرت آقا بهصورت مستمر دارند. یکی از شاخصههای حضرت آقا که جای شکر دارد و ما واقعاً هیچوقت نمیتوانیم شکر نعمت عظمای ولایت را بهجا بیاوریم، توجهات خاص ایشان به موضوعات است. حضرت آقا از هیچ مورد کوچکی نمیگذرند و حتی اگر اشکال املایی هم در گزارش باشد، تذکر میدهند. ایشان جزءبهجزء وارد موارد میشوند و دستور میفرمایند. در کنار این موارد، تدابیر و نگاهشان راهگشاست.
گاهی اوقات شخصاً در مسائلی وارد میشوند و تدبیر مهمی میکنند که دیگران نتوانستهاند زوایای کار را ببینند. حضرت آقا بر اساس اِشراف و نگاه عمیقی که به صحنه دارند، پیشبینیها و اشاراتی میکنند که خیلی برای ما راهگشاست. مهم این است که ما این هنر را داشته باشیم که تدبیر را درست دریافت کنیم تا بتوانیم به آن بپردازیم. یکی از شاخصههای آقای فیروزآبادی فهم این تدابیر بود. واقعاً تدابیر را خوب دریافت میکرد. الآن که به ۲۷ سال مسئولیت ایشان در دورهی ریاستِ ستاد کل نیروهای مسلح نگاه میکنم، کمتر موردی در ذهنم هست که ایشان تدبیر کرده باشد، بعد حضرت آقا تذکر داده باشند که نه، نظر من این نبود. این خیلی مهم است. آن هم با این حجم و هجمهی کاری که در نیروهای مسلح هست و واقعاً لحظهای فراغت در آن نیست.
یکی از نکاتی که باید اشاره کنم، بحث کسالتهای جسمی آقای فیروزآبادی است. ایشان کسالتهایی داشت و سالیانی گرفتار بود. حضرت آقا دکتر فیروزآبادی را محرمانه خواستند و به ایشان فرمودند آقای فیروزآبادی! من هر موقع میشنوم شما کسالتی پیدا میکنید، خیلی ناراحت میشوم -یک تعبیری بهکار بردند- و مایلم از مشورت شما استفاده بکنم. چه کسی را جای شما بگذاریم؟ این چند کلمه را مختصر و مفید فرمودند و ایشان هم بلافاصله نفر پیشنهادی را مطرح کردند که مدنظر حضرت آقا هم همان شخص بود. خیلی زیبا بود. بعد تأکید کردند که من میخواهم از مشورت واقعی شما استفاده کنم. عناوینی مثل مشاور گاهی اوقات کلیشه میشود، ولی ایشان تأکید کردند که نظر شما برای من مهم است. به نظر من ایشان در مدت پنج سال که مشاور عالی فرماندهی معظّم کل قوا بود، لحظهای از اینکه به مطلبی برسد و مشورت بدهد، دریغ نکرد. برخی از مشورتها مطالب قابل توجهی بود که حضرت آقا روی آنها تدبیر کردند و فرمان دادند که به این صورت در فلانجا بررسی شود و یا در فلانجا اقدام شود. بعضیها را هم فرمودند که به چه صورت دنبال بشود؛ یعنی فرمان رسمی نبود، ولی دنبالگیری بود.
یکی از تدابیری که ما دنبال میکنیم -خصوصاً در دفتر- این است که همیشه سعی میکنیم از تجارب آن عزیزی که جابهجا میشود، استفاده کنیم. حضرت آقا هم روی خیلی از تجارب این عزیزان فرامینی را صادر کردهاند. امروز هم یکی از روشهای جاری ما همین است؛ ما از هر کسی که در مصادرِ رأس جابهجا میشود -نهفقط منصوبین، بلکه کسی که مسئولیت مهمی دارد و در جانشین بوده- خواهش میکنیم که شما که آدم مجربی هستید و سالیان زیادی در جاهای مختلف حضور داشتهاید، به صحنه نگاه کنید و ببینید چهکار باید میکردید، چهکار کردهاید و الآن چه اتفاقی باید بیفتد و چهکاری لازم است انجام بشود.
دریافتتان را بهعنوان کارشناس و امین حضرت آقا ارائه کنید. این یکی از روشهای جاری و کارهایی است که انجام میشود. در دورهی آقای فیروزآبادی و بسیاری از عزیزانی که از مصادر اجرایی جابهجا یا رها میشدند، این روش جاری است و بنا بر این است که از تجارب آنها استفاده شود. این هم یکی از تدابیر شاخص حضرت آقاست که در مورد آقای فیروزآبادی عمل شد و از تجربیات ایشان استفاده شد. البته کسی که شاغل است، وقتی کنار میرود، خیلی سخت است و نمیشود تحمل کرد. تصور کنید کسی با انگیزهای قوی میخواهد خدمت بزرگی برای انقلاب بکند و تا حدی هم توانسته کاری انجام بدهد، حالا امروز به هر علتی بگویند خدمت شما تمام است. او نمیتواند برود در خانه بنشیند. باید احساس کند جابهجاشده، یا مأموریتش تخفیف دادهشده و یا نوع آن عوضشده است. چنین حسی باید داشته باشد.
ما منزل خانوادهی شهیدی رفته بودیم، وقتی من وارد شدم، دیدم پدر شهید خیلی جوان است. گفتم شما پدر شهیدید؟ گفت بله. گفتم چهکار میکنید؟ گفت بازنشست شدم. گفتم چطور بازنشست شدید؟ گفت سن خدمتیام تمام شد، بازنشست شدم. ما به این نیروها واقعاً نیاز داریم. چهکارهای عظیمی وجود دارد. نظام اسلامی به مردم و توانهای مردمی متکی است. باید انشاءاللّه از این توانها استفادهی بهینه بکنیم بهطوریکه شخص احساس بطالت نکند که وقتش بیجهت میگذرد. بله، کار و توانها متفاوت است. یکوقت انسان از جهاتی قدرت کمتری دارد، ولی از جهات دیگر قدرت بیشتری دارد. قدرت جسمی ممکن است کم شود، ولی از نظر فکری ممکن است تجارب بیشتر و نظرات صائبی داشته باشد. در این زمینهها، باید به یاری خداوند استفاده بیشتری از نیروهای بازنشسته کنیم.
همانطور که عرض کردم، چون ستاد کل مرجعِ نهاییِ اظهارنظر برای انتصابات بوده و هست، مشی آقای فیروزآبادی و عملکرد و نگاه ایشان بهلحاظ سازمانی، نگاهی عالمانه و بیطرف بود. ایشان به فرد بر اساس جایگاهی که برایش در نظر گرفتهشده نگاه ماهیتی میکرد که ببیند این فرد آن مایهی اصلی را دارد یا نه. یکی از اوامر حضرت آقا در خصوص انتصاب افراد این است که میفرمایند ببینید میشود امانت را به این فرد سپرد. علاوه بر تخصص باید آنچنان تدینی در او دیده بشود تا امانت را به او سپرد. لذا، ایشان بهصورت واقعی به صحنه نگاه میکرد. در نیروهای مسلح مثل جاهای دیگر، گاهی تعصباتِ بخشی وجود دارد که تا حدی طبیعی است، ولی بیش از آن مفید نیست. این نگاه در ایشان حقیقتاً نگاه مستقیم و نزدیک به واقعیت صحنه و عادلانه بود، جوری که حضرت آقا عمدهی پیشنهادات ستاد کل را میپذیرفتند.
در اختلاف نظر بین ستاد کل و فرماندهان سازمانها نگاه حضرت آقا متناسب با فرد و جایگاه است. نگاه میکردند چه کسی و از چه جایگاهی دارد این نظر را میدهد. در مصادیقی که نظر سازمان برتر باشد، ولی ستاد کل نظر دیگری داشته باشد، حضرت آقا نظر سازمان را میپذیرفتند. البته این عمومیت نداشت. خیلی بهندرت داشتیم و تقریباً قابل ذکر نیست و عملاً نظرِ صائب، همان نظر ستاد کل بود که حضرت آقا هم میپسندیدند و تأیید میکردند. در خصوص سازمانها یک نکته هست. حضرت آقا تدبیری به ستاد کردند که شما حیطهی هر سازمانی را بهعهدهی خود سازمان بگذارید و فقط نظارتِ عالیهی ستادی خودتان را داشته باشید. کار، کارِ سازمان است، خودش باید انجام بدهد. الآن هم اینجور است که کار در سازمانها انجام میشود و در نهایت نظر ستاد کل هم وجود دارد و اینجور نیست که فقط در مواردی ستاد کل نظر بدهد، بلکه بهصورت روش جاری، در مطالبی که به محضر فرمانده کل قوا تقدیم میشود -حتی در گزارش عملکرد- حتماً نظر ستاد کل هم برای کاملبودنِ گزارش ذکر میشود.
یک نکتهای که به نظرم جالب است اینکه آقای فیروزآبادی در گزارش عملکرد پنجسالهی خود، در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۱۹، در بند آخر نوشتند که «نهایتاً در اجابت امر پروردگار متعال «فَإِذا فَرَغتَ فَانصَب وَ إِلی رَبِّکَ فَارغَب» (۱) دنیایی پُرشور و معنوی به توفیق الهی نصیبم شده است و دعاگوی وجود مبارک و مؤمنین و مؤمنات و مسلمین و مسلمات هستم. از محضر مبارکتان استدعای دعا و رضایت قلبی دارم. مشاور عالی نظامی فرماندهی معظّم کل قوا، سرلشکر بسیجی، دکتر سیدحسن آقایی فیروزآبادی، جُعلتُ فِداک». واقعاً فدایی حضرت آقا بود. مشی ایشان این بود.
آقای فیروزآبادی در کار اخلاص عجیبی داشت. خیلی از مسائل بود که ایشان واقعاً هیچ به رو نمیآورد، بلکه تحمل و تدبیر میکرد. من شاهد صحنههایی بودم که عزیزانی از رأس نیروهای مسلح خدمت ایشان میآمدند و واقعاً یک مشکل جدی داشتند، طوری که خودشان هم در کار مانده بودند و بهعنوان درددل یا کسب اجازه از ایشان طرح موضوع میکردند. خب، بعضی از مشکلات نیروهای مسلح -در هر زمینهای- گاهی اوقات واقعاً حاد میشد و میشود. مثلاً، در شرایطی بودجه نمیرسید. شخصی با استیصال میآمد و میگفت که وضع اینجوری است و دیگر نمیشود کاری کرد. ایشان با آن نگاه نافذ و با آن ایمان خودش وارد مسئله میشد، جوابی میداد و برخوردی میکرد که بلافاصله شرایط عوض میشد؛ یعنی طرف با روحیه برمیگشت. این خیلی مهم است. این تجربه و نگاهِ از روی معنویت ایشان بود.
اگر شما به مشورتهای ایشان نگاه کنید، میبینید عموم نگاههای ایشان دلسوزانه است. مثلاً، خبری رسیده یا ایشان نکتهای دریافتکرده، باتجربه و نگاهی که به مسئله دارد، منتقل میکرد. وقتی احساس میکرد به این مطلبرسیده، به محضر حضرت آقا منتقل میکرد. آقای فیروزآبادی مراجعات زیادی از بیرون -مثل ایثارگران و رزمندگان و ...- داشت. با آنها هم خیلی زیبا برخورد میکرد و با تکتک آنها کار میکرد. نه اینکه فقط به آنها پاسخی بدهد، بلکه واقعاً کمک و هدایت میکرد و وقت میگذاشت.
بهطور طبیعی، در جلسات هیئت عالی سیاستگذاری نیروهای مسلح، نقش مدیریت و ادارهی جلسه با آقای فیروزآبادی بود. در این جلسات، نظراتْ مختلف، مسئولیتها سنگین و مطالب و اظهارات متفاوت بود، ولی با وجود مباحثِ مختلف و شدت و ضعف و بالا و پایین شدنِ صداها هیچگاه از ایشان چیزی دیده نمیشد که خلاف ادب، خلاف اخلاق یا از روی عصبانیت باشد. این خیلی مهم است. این هم یکی از نمونههایی بود که واقعاً ایشان در عملکرد خودش داشت.
بخشی از مسئولیت ستاد کل امورِ کشوری است که حضرت آقا به ایشان محول کردند. آقای فیروزآبادی در امورِ کشوری خوب و دقیق وارد میشد؛ چون تجربه و شناخت هم در این زمینه داشت. از شخص رئیسجمهور گرفته که چه تعاملی با او داشته باشد تا دیگران. با توجه به دورههایی که در دولتهای مختلف داشتیم، ایشان با هر رئیسجمهوری مطابق با شرایط خودش تعامل میکرد برای اینکه بتواند مطلبی را برساند و بدون هیچ ملاحظه و هیچ کاستی از مواضع انقلابی کاری انجام بدهد.
یکی از تدابیر آقای فیروزآبادی جلوگیری از ریختوپاشها بود. حضرت آقا به ستاد کل یا به فرماندهان سازمانها فرمودهاند که شما در رأس هستید. از رأس همیشه سرریز میشود. شما باید توجهتان را به خیلی از جهات جلب کنید؛ چون همه میبینند و اثرِ وضعیِ عملی در میدان دارد. ایشان در مباحث بودجه و در ریختوپاشها خیلی توجهِ خوب و بهجایی داشت و خیلی کنترل میکرد. سازمانها بر اساس اختیارات و بعضاً بودجه و درآمدهایی که دارند، تصمیماتی میگیرند.
یکی از جاهایی که آقای فیروزآبادی ایستاد، مسئلهی منطقهی شمال شرق تهران بود. شخصاً ایستاد و هر کسی که ساختوسازی میکرد، یا میخواست ساختوساز کند، مانع میشد؛ حتّی مواردی داشتیم که ساختوساز را شروع کردند و به جایی هم رسیدند، ولی گفت باید تخریب کنید و تخریب کردند. برایش هم فرقی نمیکرد چه کسی، کدام نهاد، کدام سازمان نظامی یا غیر نظامی دارد این کار را میکند. افتتاح پارکهای یاس، در دورهی شهرداری آقای قالیباف، یکی از نگرانیهای حضرت آقا بود. ایشان میفرمودند من نگرانم اینجا بابی باز شود و کسی وارد بشود. کافی است یک ساختمانی اینجا ساخته بشود، دیگر همینجور میسازند. آقای فیروزآبادی شخصاً ایستاد و هرگز کوتاه نیامد. من شاهد بودم که چه مقاومتهایی میشد. چه کسانی واسطه میشدند که ما داریم امر حضرت آقا را اجرا میکنیم! ولی ایشان اجازه نمیداد. ایستادگی ایشان جالب بود.
یکی از سازمانها در قرارگاههای فرهنگیِ بیرونی، خودشان مشخصاً کاری کرده بودند و حضرت آقا هم لطف کردند جلسهای در سال ۹۲ با آن جوانها گذاشتند و فرمودند ببینید، این کارهایی که من میگفتم میشود کرد، همین کارهاست که شما کردید. آن جلسه چقدر شکوفا شد، الحمدللّه آن جوانها واقعاً جان گرفتند. قبلش با همان عزیزان یک صحبت داشتیم؛ اینها نگران بودند و گفتند فلانی، ما آمدهایم با شما یک صحبتی بکنیم که واقعاً نکند آقا میخواهند اینجا گوش ما را بگیرند که این کارها چیست که دارید میکنید. بعدش واقعاً بال درآورده بودند که آقا اینجور تحویلشان گرفتند.
یا در قضایای هستهای -که جوانها کار هستهای را در کشور شروع کرده بودند، بعد به بنبست خوردند- آقای آقازاده (۲) در مسیرِ اوّلین سفری که با بعضی از دوستانِ دفتر برای بازدید رفته بودیم، برای من تعریف میکرد و میگفت: «به ما گفتند که ما دیگر پولی که شما برآورد میکنید، نداریم. گفتیم چهکار کنیم؟ گفتند خب پول نداریم. وقتی من این مطلب را با دوستان مطرح کردم، همه حالت یأس پیدا کردند. خود من هم که مسئول این کار بودم، احساس یأس کردم و بریدم و تمام شد. طولی نکشید که حضرت آقا جمع ما را خواستند و فرمودند من شنیدهام اینجوری شده، شما مثلاً کار را کنار گذاشتهاید یا احساس یأس کردهاید. من از شما میخواهم این کار را وارد بشوید، با جدیت هم وارد بشوید و حمایت میشوید. واقعاً از جلسه و دیدار حضرت آقا که آمدیم بیرون، نهتنها آن روحیهی قبلی از بین رفته بود، بلکه اصلاً قوت و روحیه گرفتیم و بچهها رفتند پای کار و شد آنچه شد.» خیلی زیباست؛ یعنی میگفت حضرت آقا چطور این وضعیتها را میشنوند و چطور در صحنه وارد میشوند. ایشان در این زمینهها خیلی مشوق بودند.
چقدر این جوانها و شرکتهای دانشبنیان بهواسطهی نگاه حضرت آقا احساس قوت میکنند و در دیدارهای رودررو با حضرت آقا روحیه میگیرند! این را کارشناسها میگویند که اثر دارد. من هم حرفهایی از حضرت آقا دربارهی اثر این دیدارهای رودررو شنیدهام. بارها در دیدارهای دانشجویی مثل مراسم دانشگاه افسری، بعد از جلسه به من فرمودهاند که این جلسه که من آمدم، این جوانها خیلی جوانهای خوبی بودند. آدم نگاه که میکند، میشناسد. از آنطرف هم همینجوراست؛ در صحنهی میدان که در محضرشان هستیم، میبینیم که طرف وقتی حضرت آقا را میبیند، اشکش میریزد. اثر وضعی دارد؛ اثر وضعیاش هم همین است که مثلاً کسی مثل امیر حاتمی یا امیر اصفهانی، رئیس سازمان حفاظت اطلاعات ارتش در دیدارشان به حضرت آقا میگویند آقا! ما درجهی ستوانی را در دانشگاه امام علی از حضرتعالی گرفتیم. لذا، حضرت آقا به این اعتقاد دارند و مقیدند جوانی را که وارد این نظامشده و میخواهد خدمت کند، تشویق کنند و به دانشگاه بیایند و به این جوان خیر مقدم بگویند. این خیلی مهم است. شاید جوان خودش را اصلاً حساب نکند، ولی حضرت آقا بهعنوان رهبر امّت اسلامی تشریف میآورند و میگویند من میخواهم او را ببینم. این کاملاً اثر وضعی دارد.
ببینید اثر کار در این جوانهایی که حضرت آقا آنها را رها نمیکنند چیست! مثلاً، یک نمادش دانشگاه است که حضرت آقا هنوز این برنامهها را دارند. اینها کارهایی است که مسئولان باید انجام بدهند. اینهمه مسئول، مدیر، رئیس دانشگاه و فرمانده داریم. آقا توصیه میکنند که بروید به این جوانها سر بزنید. این یکی از وظیفههاست. حضرت آقا میفرمایند ما یک روزی دنبال ده نفر از این جوانها بودیم که اینها را گیر بیاوریم بتوانیم با اینها صحبت کنیم. امروز این حجم نیروی جوانِ تحصیلکرده در اختیار ما قرار میگیرد، ما با اینها چهکار میکنیم؟! لذا، این یکی از مطالبات جدی دفتر نظامی است. دفتر بجد دنبال میکند.
در بخشهایی، قدمهایی برداشتهشده، ولی خیلی فاصله داریم. این ظرفیتی است که حضرت آقا توجه کردند و شخصاً برای تحقق آن پای کارند. این ظرفیتها الحمدللّه هست. این رویکرد خیلی امیدبخش است و انشاءاللّه کشور و امت اسلامی را پیش میبرد. حضرت آقا در دیدار ابتدای یکی از سالهای اخیر در جمع فرماندهان، اوامر و مطالبات مفصلی فرمودند که شما باید کارهایتان را اولویتبندی کنید و به اولویتها بپردازید و ... . بعد فرمودند شخص خود شما هم باید پیگیری کنید که آنها اجرایی بشود، شخص خود شما! اشارهای هم فرمودند که من خودم هم این کار را میکنم؛ اگر آخر شب هم باشد، مطلبی یادم بیاید، مینویسم یا همان موقع اقدام میکنم؛ این خیلی مهم است. ما بهعنوان دفتر از فرماندهان نیروها مطالبه میکنیم.
خداوند انشاءاللّه سایهی پُربرکت حضرت آقا را حفظ کند. خداوند انشاءاللّه درجات همهی شهدای عزیز را متعالی بکند. انشاءاللّه به ما هم توفیق بدهد تکلیفمان را بشناسیم و به آن عمل کنیم و انشاءاللّه سرانجام ما را ختم به رضایت الهی، رضایت ولی امر، رضایت آقا امام زمان علیهالسلام و شهادت قرار بدهد.