کتاب خوب را باید خوب خواند و یکی از بهترین کتابها نهج البلاغه است
به گزارش خبر گزاری بسیج از فلاورجان،در سلسله مباحث اخلاقی امراله عباسی یکی از هادیان و مربیان عقیدتی در جمع کارکنان ناحیه مقاومت بسیج فلاورجان در خصوص آشنایی با کتاب ارزشمند نهج البلاغه اذعان داشت : کتاب خوب را باید خوب خواند و یکی از بهترین کتابها نهج البلاغه است که جرج جرداق مسیحی درباره آن گفته است : " جاذبه های کلمات امام علی (ع) شوری در من ایجاد کرد که 200 بار نهج البلاغه را مطالعه کردم ".
ایشان در ادامه سخن را آیینه ی روح بشر دانست و گفت : وقتی سخن زیبایی بر زبان جاری می شود که از آن بوی گل به مشام می رسد و جان و روح آدمی را طراوت می بخشد ، نشان از آن است که این سخن از قلبی سرشار از گل و ریحان معنوی عبور کرده است و بر عکس وقتی سخن زشتی بر زبان جاری می شود که بوی تعفّن آن ، مشام جان را متأذّی می کند نشان آن است که این سخن از قلبی عبور کرده است که منجلاب رذایل اخلاقی بوده است.
عباسی در ادامه اذعان داشت: سخن مهمترین راه نزدیک شدن به هم است ، سخن مایه ی تقرّب است ، وقتی دو نفر بخواهند به هم نزدیک شوند باید با هم سخن بگویند و اینکه خداوند ما را امر به نماز ، دعا و قرائت قرآن فرموده است به این علّت است که با این گفتگوها به خداوند نزدیک می شویم . امروز برای نزدیک شدن به امیرالمومنین (ع) راهی جز آشنایی با کلام ارجمند و فاخر آن حضرت وجود ندارد . سخنان فصیح و بلیغ آن بزرگوار از قلبی آکنده از حکمت بر زبان جاری شده است چون آن حضرت باب مدینه علم و باب الحکمه بوده است.
ایشان از باب تبرّک به قرائت و شرح فرازهایی از حکمت 150 نهج البلاغه پرداخت و گفت : سید رضی (ره) در وصف این حکمت می گوید : " اگر در نهج البلاغه جز این حکمت وجود نداشت ، همین یک حکمت برای اندرز دادن کافی بود . این سخن حکمتی رسا و عامل بینایی انسان آگاه و عبرت آموز صاحب اندیشه است ".
این هادی عقیدتی سیاسی در پایان خاطرنشان کرد: حضرت علی (ع) درفرازی از این حکمت نورانی می فرماید: " مانند کسی مباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است و توبه را با آرزوهای دراز به تأخیر می اندازد. در دنیا مانند زاهدان سخن می گوید امّا در رفتار همچون دنیا پرستان است و اگر نعمتها به او برسد سیر نمی شود و در محرومیت قناعت ندارد ، از آنچه به او رسید شکرگزار نیست و از آنچه مانده ، زیاده طلب است ، دیگران را پرهیز می دهد امّا خود پروا ندارد ، به فرمان بری امر می کند امّا خود فرمان نمی برد ، نیکوکاران را دوست دارد امّا رفتارشان را ندارد ، گناهکاران را دشمن دارد امّا خود یکی از گناهکاران است و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمی دارد امّا در آنچه که مرگ را ناخوشایند ساخت پافشاری می کند ، اگر بیمار شود ، پشیمان می شود و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانی هاست ، در سلامت مغرور و در گرفتاری ناامید است ، اگر مصیبتی به او رسد به زاری خدا را می خواند و اگر به گشایشی دست یافت مغرورانه از خدا روی بر می گرداند... ".