به بهانه ایام سالگرد شهید علی چیت سازیان؛
شهید چیت سازیان: کسی می تواند از سیم خاردار های دشمن عبور کند که در سیم خاردار های نفس خود گیر نکرده باشد.
کد خبر: ۹۳۹۵۱۶۶
|
۰۶ آذر ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۱

به گزارش خبرگزاری بسیج: علی چیت سازیان در آذرماه سال ۱۳۴۱ در خانواده ای متدین در همدان دیده به جهان گشود. جرات، تیزهوشی و توانایی جسمی از خصوصیات بارز در دوران کودکی او بود.

چه کسی می تواند از سیم خاردار نفس عبور کند؟


دوران ابتدایی و راهنمایی را در شرایط فقر خانواده گذراند و خود نیز برای امرار معاش خانواده اش کار می کرد. ورودش به هنرستان همزمان با پیروزی انقلاب بود و مانند میلیون ها ایرانی در راه پیروزی و استمرار انقلاب اسلامی تلاش های زیادی کرد.

با فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی از طریق هنرستان وارد بسیج شد و در پادگان آموزشی قدس همدان آموزش های نظامی را گذراند. هوش و ذکاوت علی در کسب فنون نظامی به قدری بود که در مدت کوتاهی به عنوان فرمانده نیروهای آموزشی انتخاب شد بعد از آن فرماندهی مرکز آموزش نظامی را عهده دار شد.

با شروع جنگ تحمیلی و تجاوز دشمن بعثی به خاک مقدس جمهوری اسلامی او که شوق زیادی برای رفتن به مناطق جنگی داشت با تشکیل و قبول فرماندهی گردان انصار الحسین (ع) و به عهده گرفتن مسئولیت آموزش جنگ های کوهستانی در این گردان، به منطقه عملیاتی رفت.

درعملیات مسلم بن عقیل با اینکه بیشتر از ۱۷ سال سن نداشت ۱۴۰ نفر از نیروهای بعثی را که به اسارت رزمندگان اسلام در آمده بودند از داخل خاک عراق به پشت جبهه انتقال داد و شهامت و شجاعت خود را به اثبات رساند.

علی چیت سازان با تشکیل لشکر انصار الحسین (ع) به عنوان فرمانده اطلاعات عملیات این یگان برگزیده شد و در بیشتر عملیات هایی که از سوی رزمندگان اسلام برای مقابله با متجاوزان صورت می گرفت شرکت می کرد.

او همانند فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با وجود اینکه مسئولیت سنگین فرماندهی اطلاعات عملیات لشکر انصارالحسین(ع) را به عهده داشت ولی هیچ گاه از نیروهای مخلص بسیجی دور نمی شد.

علی چیت سازیان در عملیات های کربلای ۴ و ۵ نیز به عنوان فرمانده محور عملیاتی لشکر انصارالحسین (ع) به مبارزه با دشمنان خدا پرداخت و رشادت هایی را از خود به یادگار گذاشت.

هنوز جای جای خاک شلمچه حماسه ‌ها و رشادت های او را در دل خویش به یادگار دارد، حماسه هایی که تا همیشه تاریخ فراموش نخواهد شد.

سرانجام سردار شهید علی چیت سازیان در روز چهارم آذر ۱۳۶۶ در حین انجام یک ماموریت گشت شناسایی به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به یاران شهیدش پیوست.

بخشی از وصیت نامه شهید

بسم الله الرحمن الرحيم

حمد و سپاس خداوندى را كه در رحمت خود را در اين عصر و زمان بر روى بندگان خود باز كرده و راه و روش اسلام شناسى را به ما آموخت و ما را از ظلمت و تاريكى به صبح سفيد و آشنائى و پيروزى بر نفس سركش كشاند و از خواب غفلت به بيدارى كشيد.

پيام به پدر و مادر و برادر و خواهرم

اى پدر و مادر عزيزم مى دانم كه‌جز زحمت و ناراحتى براى شما چيز ديگرى نداشتم و جاى نگذاشتم و مى دانم كه شهادت فرزند دوم براى شما مشكل است و اين را بدانيد و خوشحال باشيد كه من را دشمنان خداوند نكشند مانند منافقين بلكه دشمنان خداوند مرا نشانه گرفتند و من اين راه مقدس را آگاهانه انتخاب كردم و خوشحال هستم كه به مقصد آخر رسيدم و اگر خداوند قبول كند و اين دنيا دنياى فانى است و زود گذر و زندگى آن است كه كارنامه قبول را بگير م و از اين دنيا برويم از شما مى خواهم كه خداوند را از خودتان راضى نگه داريد و خوشحال باشيد كه خون دادن شما هم سهمى را بر دين خدا پيدا كرديد.

برادر عزيزم مى دانم كه بعد از رفتن من شما خواهى ماند و ديگر برادرى ندارى ولى مى خواهم بگويم كه خوشحال باش كه دو برادر خودت را در راه خداوند بزرگ قربانى داده اى. و هر طور كه مى توانى سعى كن كه انقلاب و جنگ را يارى كنى از خداوند بزرگ هم براى پدرم كه خيلى خيلى زحمت من را كشيده است و مى دانم مقدارى از آن‌موهايش كه سفيد شده است من سفيد كرده ام و همين طور موهاى مادرم از خداوند مى خواهم كه صبر به آنها عنايت بفرمايد خواهش كه از شما دارم براى من گريه نكنيد گريه براى مظلوميت آقا ابا عبدالله بگريد . و از خواهرم مى خواهم كه زينب گونه باشد و از خداوند هم مى خواهم كه به آن هم صبر عنايت بفرمايد . از كليه فاميلها و آشنايان حلالى به جاى من بخواهيد و همسايگان هم آنهايى كه در کنارمان بودند و هم همسايگان آپارتمان و هم اطراف و از خانواده رستگارى و غيره هم حلالى بخواهيد . برادر عزيزم حسين فرزان براى شما برادر عزيزم هم از خداوند بزرگ صبر مى خواهم و از تو مى خواهم كه براى

خدايا خدايا تا انقلاب مهدى حتى كنار مهدى خمينى را نگهدار

على چيت سازيان

در ضمن اگر كسى هم پول مى خواهم اگر ندارد بدهد حلال آن باشد.

تو همسر عزيزم

از اينكه مدت آشنايى ما كم بود و بيشتر آن را من در منطقه بودم از شما معذرت مى خواهم ولى از اين خوشحال هستم كه من هم ادعاى تكليف و رضايت خداوند را كه بود كه بايد انجام مى دادم . اگر در اين زمان هر كس در زندگيش از روى مال دنيا و زندگى شيرنى بدون دردو سرو لذتهاى دنيوى‌پل پيروزى زد و خود را در جهاد اصغر رساند عاقبت به خير خواهد شد.

از شما مى خواهم كه بعد از من همچون زينب محكم و استوار باشيد اگر خداوند به من فرزندى داد در بزرگ كردن آن سعى و تلاش داشته باشد و در تربيت آن جدى باشد اگر خداوند به من دختر داد آن را يك مسلمان واقعى و اسلام شناسى خوب بزرگ كن و اگر پسر داد آن را جلورى بزرگ كنيد كه نان را از راه حلال بدست بياورد . و به مستضعفان كمك كند و از بچگى آن را عاشق ابا عبدالله كن و تربت آن را دهان آن بگذار و آن را چون مولايمان حسين آزاد مرد بزرگ كن و به آن بگو كه هيچ وقت جلوى زورگويان دنيا سر خم نكن و خداوند را براى رضاى آن عبادت كن.

به فرمانده عزيزم

از برادر همدانى و برادر كيانى و برادر شادمانى كه به عنوان فرمانده من بودن اگر در كار كم كارى كردم اميدوارم كه مرا حلال كنيد و اگر از من بدى ديديد اميدوارم كه آن را هم حلال كنيم.

پدر عزيزم از مهمانانى كه به منزل ما مى آيند براى تسليت گفتن بخصوص برادران اطلاعات خوب قدر دانى نما.

 

ارسال نظرات