خبرگزاری بسیج:صنعت هستهای ما امروز مدیون جوانان و دانشمندانی است که با روحیه خودباوری و تلاش و کوشش شبانهروزی و حتی با گذشتن از جان خود توانستند این صنعت را در کشور بومی کنند و ایران اسلامی را در این حوزه به قلههای بلند پیشرفت برسانند.
۱۰ سال پیش 21 دی ماه روزی بود که دشمنان انقلاب و مردم که تلاش داشتند مانع پیشرفت کشور شوند، مصطفی احمدیروشن دانشمند هستهای جوان کشورمان را به شهادت رساندند، با این خیال که با این کار راه پیشرفت هستهای کشور بسته میشود؛ اما احمدیروشنهای دیگر کشورمان که این خیال خام را نقش برآب کردند.
شهید احمدی روشن از دانشجویان رشته مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف و از بسیجیان فعال در این دانشگاه بود و در دوران فعالیت خود در حوزه هستهای توانست خدمات بسیاری به مردم و کشور داشته باشد و این شهید گرانقدر میتواند الگوی بسیار خوبی باشد برای فعالان دانشجویی، جوانان و مدیران.
به مناسبت سالگرد شهادت شهید احمدی روشن به بازخوانی زندگینامه این شهید پرداختیم که در ادامه آمده است.
* تولد
مصطفی احمدی روشن در تاریخ هفدهم شهریورماه ۱۳۵۸ در شهر همدان چشم به جهان گشود. جد پدری وی ملا مصطفی همدانی و جد مادری اش آیت الله مهدی مهدوی (از وعاظ معروف یزد) هستند. پدر مصطفی (حاج رحیم)، از درجه داران شهربانی وقت بود. مصطفی دوران کودکی را در محله امامزاده عبداله (ع) محلهای که جد پدری مصطفی نیز در آنجا ساکن بود و دوران نوجوانی را در محله امامزاده یحیی (ع) گذراند.
دوران تحصیل
دبستان مینو در شهر همدان میزبان دوره تحصیلات ابتدایی و مدرسه راهنمائی خیام محمل گذراندن دوران راهنمائی مصطفی بود. تیزهوشی و استعداد بالای مصطفی باعث شده بود که در طول سال همیشه نمرات معدل بالایی داشته باشد.
شهید احمدی روشن به شیک پوشی و تمیز و مرتب بودن خیلی اهمیت میداد یعنی لباس هایش همیشه تمیز و مرتب بود.
شهید احمدی روشن دوران دبیرستان را در مدرسه ابن سینای همدان گذراند دبیرستانی که تا قبل از مصطفی ۸۴ شهید تقدیم انقلاب اسلامی مردم ایران کرده بود و مصطفی شد هشتاد و پنجمین شهید دبیرستان ابن سینا! تحصیل در دبیرستان ابن سینای همدان مقارن با زنگی خانواده اش در منزل پدری در منطقه پردیس بود. بر مکانیکی تسلط خوبی داشت و به اذعان مادرش حقیقتا کمک حال خوبی برای پدر بود. در سال ۱۳۷۷ در دومین مرتبه شرکت در کنکور صرفا” با حضور در مدرسه و بدون هیچ کلاس کنکوری فقط با حضور در مدرسه موفق به قبولی در رشته مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف تهران گردید. کسب رتبه ۷۲۹ در کنکور ضمن خوشحال کردن خانواده مصطفی را وارد برهه جدید از زندگی میکند.
شهید احمدیروشن؛ از فعالیت دانشجویی تا بومیسازی کالاهای صنعت هستهای
شهید احمد روشن در کنار تحصیل علم در فعالیتهای فرهنگی و مذهبی نیز حضور فعال داشت در دانشگاه مسئولیت معاونت فرهنگی بسیج را بر عهده داشت و بعدها کانون نهج البلاغه را در این دانشگاه تاسیس کرد. او به مطالعه کتاب «نهجالبلاغه» بسیار علاقمند بود کتابهای شهید مطهری و استاد فلسفی را نیز زیاد مطالعه میکرد. در سال ۱۳۸۱ دوران کارشناسی اش را در دانشگاه صنعتی شریف به پایان رساند. در دوران تحصیل در دانشگاه در پروژه ساخت غشاهای پلیمری برای جداسازی گازها که برای اولین بار در کشور انجام شد، همکاری داشت و چندین مقاله ISI در مجلات معتبر علمی جهان به چاپ رساند.
بعد از شهادت این شهید والا مقام، دانشگاه تهران به پاس قدردانی از جانفشانیهای اثرگذار این دانشمند نخبه جوان در عرصه علم و فناوری و جهاد علمی، درجه دکتری افتخاری تخصصی در رشته’نانوبیوتکنولوژی’ این دانشگاه را به وی اعطاء نمود.
زندگی مشترک
شهید احمدی روشن در بهمن ماه سال ۱۳۸۳ زندگی مشترکش را با هم دانشگاهی خود خانم فاطمه بلوری کاشانی آغاز نمود در ابتدا به مدت ۹ ماه را در کاشان گذراندند، که علت این انتخاب نزدیکی شهر کاشان به نطنز بود. بعد از آن به پیشنهاد مادرش به تهران نقل مکان کردند، ولی همچنان به نطنز رفت آمد میکرد.
حاصل زندگی شیرین مشترک، اما کوتاه شهید احمدی روشن یک پسر به نام علیرضا است که در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان در ۱۲ مهر ماه ۱۳۸۶ به دنیا آمد.
اخلاق کاری مصطفی احمدی روشن
این دانشمند هستهای در کارش بسیار جسور و جدی و بسیار شجاع بود هیچ مصالحهای در کارش نبود آنچه فکر میکرد درست است عین آن را انجام میداد و به قول خودش زنده باد مرده باد دیگران برایش مهم نبود. برای موفقیت در کارش در همه ابعاد میجنگید بسیار زیرک و زرنگ بود، خیلی عالی تکنولوژی را میفهمید و بر دانشی که داشت کاملا مسلط بود اگر در بخشی از کار نقصی پیش میآمد از تمام نبوغش برای رفع نقص استفاده میکرد.
شهید احمدی روشن به معنی واقعی کلمه جهادی کار میکرد و تعطیلی و عید برایش معنی نداشت، یکی از دوستانش گفته است: «من حساب کردم در هشت سالی که در مسیر تهران و نطنز در رفت آمد بود بیش از ۵۰۰ هزار کیلومتر را طی کرده بود. دوستانش میگفتند سوزن مصطفی در سال همت مضاعف و کار مضاعف گیر کرده! همیشه شاد بود و خیلی زود با دیگران صمیمی میشد و با این اخلاق خیلی زود اعتماد دیگران رو جلب میکرد. برای انسانها خیلی ارزش قائل بود خیلی مواظب بود حقوق افرادی که با او کار میکردند را ضایع نکند، اگر میخواست کاری را به یک پیمانکار بسپارد موقع بستن قرارداد به جهت حفظ بیت المال خیلی سرسخت بود و حسابی با طرف بحث میکرد که با مناسبترین قیمت کار کند، ولی بعدش خیلی هوای پیمانکار را داشت.»
شهید احمدیروشن به بحث حق الناس حساسیت بسیاری داشت و در این مورد نیز با هیچ کسی شوخی نداشت. یکی از دوستانش میگوید: «مصطفی همیشه رشد میکرد و دلیل این مسئله آن بود که تا آنجا که میتوانست مبارزه میکرد و برای پیشبرد اهدافش میجنگید و هیچ وقت عقبنشینی نمیکرد. مصطفی میگفت باید تا آنجا که میشود صرفهجویی کرد بیتالمال و حق الناس برای مصطفی خیلی مهم بود، او میگفت که نباید مدیون کسی باشد. برخی از مدیران دولتی برای پیشرفت خود حق مردم را نمیدهند، ولی مصطفی هرگز این کار را نمیکرد و همیشه حق دیگران را تمام و کمال میداد. وقتی میدید حق با کسی است یک لحظه هم غفلت نمیکرد. بسیار نترس بود و از تهدید، ترور و کشته شدن ذرهای ترس نداشت، وقتی میخواست هدفش را به سرانجام برساند هیچ چیز جلودارش نبود.
یکی از همکاران دیگر شهید احمدی روشن درباره علاقمندی و پشتکار وی به خصوص در دوران تعلیق گفته است: «مصطفی خودش تعریف میکرد که تمام دوران تعلیق به شدت فعال بودم حتی خیلی فعالتر از دورانی که تعلیق را شکسته بودند، چرا که میدانستم یک روزی باید این تعلیقات برداشته شود و آن روز نظام نیاز دارد و زمانی هم برای تعلیق از ما گرفته شده، پس نظام باید بقدری سریع جلو رود و به این فناوری برسد که این فرصتی که از ما گرفته شده، جبران شود؛ بنابراین من باید ۱۰ برابر کار کنم، من باید خودم را تجهیز به دانش فنی کنم و به شدت مطالعه کنم تا خودم را کاملا آماده کنم بعد از اینکه تعلیق برداشته شد کمک کنم کار سرعت پیدا کند، کمک کنم مسیر کوتاهتر شود.
مصطفی فردی بصیر بود و در خط ولایت حرکت میکرد و علاقه خاصی به رهبر معظم انقلاب داشت. همسر شهید بیان میکرد: آقا مصطفی درباره سایت نطنز میگفت که اینجا را طوری میسازم که مقام معظم رهبری دوست دارند، شاید این ارادت ویژه بود که حضرت آقا هم بعد از شهادت ایشان فرمودند «شهادت این جوان دل ما را سوزاند».
شهید از شاگردان کلاس درس آیت الله خوشوقت بود. از روحیات شاخص او میتوان به مهربانی، ایمان، شوخ طبعی، پشتکار زیاد، توان و تلاش، جدیت، مدیریت، قاطعیت و تواضع اشاره کرد. اهل نماز اول وقت بود و همیشه میگفت: ” دعا کنید من شهید شوم و اگر شما شهید شدید دست من را هم بگیرید” به گفته خانواده و دوستان، مصطفی به شهید متوسلیان علاقه بسیاری داشت. یعنی برخی از جدیتها و ویژگی روحی او شبیه شهید متوسلیان بود.
شهادت
این دانشمند نخبه جوان در ساعت ۸:۱۹ دقیقه صبح روز چهارشنبه ۲۱ دی ماه ۱۳۹۰ در حین عزیمت به محل کار در لباس عزای اربعین اباعبدالله الحسین (ع) بر اثر انفجار یک بمب مغناطیسی که توسط یک موتور سوار به ماشین او متصل شد، در خیابان شهید داود گل نبی بعد از دانشگاه علامه نرسیده به میدان کتابی به همراه راننده اش شهید رضا قشقایی به فیض شهادت نائل آمد و مزد مجاهدتهای خاموش خود را از حضرت حق دریافت کرد. دوستانش میگفتند با دست میزد رو شانه شهید قشقایی و به شهید قشقایی میگفت ”داش رضا“ تو با من باش قول میدم هر جا رفتم تو رو هم با خودم ببرم و بالاخره تنها خوری نکرد و به این قولش هم عمل کرد.
مسئولیتها و مجاهدتهای شاخص شهید:
۱- فعالیت در پروژه ساخت غشاهای پلیمری (در دوران دانشجوئی) که بعدها منجر به تاسیس شرکت بزرگی در این زمینه گردید.
۲- حضور در سپاه قدس با نیت مبارزه برای ریشه کنی غده سرطانی منطقه اسرائیل غاصب
۳- فعالیت روی موشکهای دست ساز (برای انتقال تکنولوژی آسان به مبارزین فلسطینی)
۴- حضور و فعالیت موثر کارشناسی در راه اندازی سایت غنی سازی نطنز (از سال ۱۳۸۳)
۵- عامل موثر و کلیدی در دستیابی جمهوری اسلامی ایران به غنی سازی اورانیوم ۵/۳ % (سه و نیم درصد) (در سال ۱۳۸۵)
۶- عامل موثر و کلیدی در دستیابی جمهوری اسلامی ایران به غنی سازی اورانیوم ۲۰ % (در سال ۱۳۸۸)
۷- مدیریت و راهبری پروژه کشف، خنثی سازی و دفع ویروس استاکس نت، خطرناکترین بدافزار سایبری دنیا و آغازگر نسل جدیدی از جنگ سایبری.
۸- مسئولیت اجرائی ستاد تدابیر ویژه سازمان انرژی اتمی (تامین و بومیسازی دهها کالای بسیار پیچیده و حساس صنعت هستهای برای اولین بار در کشور).
۹- معاونت بازرگانی سایت غنی سازی نطنز و تامین اقلام و تجهیزات صنعت غنی سازی علیرغم اعمال شدیدترین و خردکنندهترین تحریمها علیه صنعت هستهای جمهوری اسلامی ایران توسط استکبار جهانی.
۱۰- مدیریت فناوری در حوزه هستهای
بخشی از دستنوشتهها و وصیت نامه شهید
«چه گویم که در کوچه آقا امام حسن علیهالسلام چه دید؟! چه گویم که علی علیهالسلام ۲۵ سال چه کرد؟ چه گویم که نطفه حکمیت در چه روزی بسته شد؟
چه گویم که فرق علی را در دوشنبه منحوس شکافتند یا در ۲۱ رمضان۴۰ (هـ. ق)؟ چه گویم که در چه روزی جگر پاره پاره بر تشت ریخت؟ چه گویم در چه روزی سری را به نیزه کردند؟ چه گویم که در چه روزی پایی را از زیر ناقه با زنجیر بستند؟ چه گویم که چه روزی بود که باقر علیهالسلام را به شهادت رساندند؟ چه گویم که چه روزی صادق علیهالسلام را به شهادت رساندند؟ چه گویم که چه روزی بود که مردی در زندان دعای موت را زمزمه میکرد؟ چه گویم که چه روزی بود آن روز که مردی به یاد جدش خود را بر روی خاکها غلتاند و میگفت “یا جداه”؟ چه گویم که چه روزی بود که مردی جگرش میسوخت و فریاد میزد، ولی آکله الاکبادی حرف میزد که صدایش را نشنوند؟ چه گویم شمس دهم چگونه سرخ فام غروب غریبانه کرد؟ چه گویم که مردی با ۱۸ [۲۹]سال سن مثل مادر قد خمیدهاش در خون غوطه خورد؟ و چه گویم دربارهی مردی که در سرداب مقدس از گناهان شیعه به خدا استغفار میکرد؟
در طول کل تاریخ بشریت شاید فقط چندسالی دنیا به خود حکومتی الهی دیده باشد و آن پس از حکومت و پادشاهی سلیمان و داوود، ده سال حکومت حضرت رسول در مدینه و ۵ سال حکومت حضرت امیر علیهالسلام و چند ماه حکومت امام مجتبی علیهالسلام میباشد و دیگر تاریخ در طول ۱۴۰۰ سال طلوع اسلام حکومتی با پایه و اساس الهی به خود ندیده است. تا اینکه انقلاب ما به وقوع پیوست. در حدود نیم میلیون شهید خون خود را ارزانی این نهال کردند تا پابرجا بماند و بعد آنرا به نسل انقلاب که تقریباً پس از سال ۵۷-۵۸ به دنیا آمدند سپردند و حال آن زمانی رسیده که این نسل از انقلاب برگشته است. روگردانده چرا؟!
بسیاری نامردها چهره در نقاب تزویر پوشاندهاند و خود را خیرخواه مردم میدانند. نمیگذارند که چشم مردم حقیقت را ببیند.
به گفته شهید چمران: وقتی کوس جنگ به صدا درآید شناختن مرد از نامرد آسان میشود». اینان همانهایی هستند که وقتی بوی خون به مشامشان رسید در هفت سوراخ خزیدند و شانه خالی کردند و حال آمدهاند و داعیه انقلاب را دارند، کجا بودید وقتی بچههای ما در خون وضو میساختند آیا کور بودید و ندیدید؟ حال به گورستان بروید و ببینید تاریخ بشریت تا به حال مانند این همه جوان ما دیده است که غالباً با سنی حدود ۱۸-۲۲ سال خود را در کام مرگ انداختند، حال مجالس که برای شهدا برگزار میشود خالی است. به خدا که همه اینها جواب دارد. چرا نمیدانید که بزرگترین نعمت را خدا به ما داده است که در حکومتی الهی زندگی میکنیم به رهبری ولایت فقیه. گوشتان را باز کنید و بشنوید سخن، سخنگوی آمریکایی که گفت: «اگر ما جایگاهی بهعنوان، ولی فقیه را بر زورق تردید بنشانیم بزرگترین بار را از دوش خود برداشتهایم» آیا حالا اگر کسی با این اصل مخالفت دارد جیره خور امریکا نیست؟
از طرفی با عمال داخلی ما را تحت فشار قرار دادهاند از طرفی با محاصرههای اقتصادی گلوی ما را میفشارند و با این دو اصل مردم را در مضیقه قرار دادهاند تا از انقلاب روگردان شوند؛ و ایکاش مردم میتوانستند بدانند که چه کسی خیرخواه آنان است، چپیها داعیهی اصلاحطلبی دارند، راستیها نیز داعیهی صاحب انقلابی را دارند و به امیرالمؤمنین قسم که هیچ کدام خیرخواه مردم و انقلاب نیستند و همه به منافع خود میاندیشند.
امام خمینی (ره) فرمودند: پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به انقلاب آسیبی نرسد” و حال من تصمیم گرفتهام در آخرت و پل صراط با کسانی که مخالف انقلاب و، ولی فقیه هستند روبرگردانم.
اما کار مهم و سختی که بر دوش ما نهاده شده این است که با این تحریفات مبارزه کنیم و کار ما شاید به مراتب مهمتر از کار شهداست که اگر انقلاب از این وهله خارج شود ما هم پاسدار انقلاب بودهایم و هم پاسدار خون شهدا و شاید اجر و ثواب ما بیشتر از آنها باشد؛ و این ممکن نیست غیر از اینکه به طور کامل پشتیبان، ولی فقیه باشیم که فرموده حضرت صاحبالزمان میباشد؛ و این استدلال [را]به قول حضرت امام (ره) بعضیها نمیدانند و اگر دانسته باشند و با، ولی فقیه مخالفت کنند مرتد هستند، حال میفهمیم چرا امام زمان ظهور نمیکنند. چون واقعاً که دین چیزی جز بر روی زبانها نیست و یقیناً در قلوب و دلها نیست. حال اگر مهدی (عج) ظهور کند مردم باز هم یادشان میرود و حالا بیا و بگو مردم این مهدی است که ۱۴۰۰ سال ضجه زدید که بیا بیا…
خدایا ما را در امتحانی سختتر از این قرار مده، بسیار دعا کردهام کهای کاش جزءآن ۳ تن بودم [که]با علیعلیهالسلام ماندند، ولی کمتر دعا کردهام که ایکاش در آن زمانه میزیستم، چون با خواندن تاریخ [و]کمی تعقل دریافتم که ما مرد امتحان نیستیم.
وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى……… و بر هر کس که از هدایت (راه راست) پیروى کند درود باد.