معامله باخدا راه رسیدن به پیروزی/ خاطرات دباغ، بانوی مبارز انقلابی
به گزارش خبرگزاری بسیج، رضوانه میردباغ در «سلام تهران» با اشاره به اهمیت تربیت خود، گفت: هیچگاه فرزند نمیتواند هم گام با مادر باشد مخصوصاً مادری که روند تربیتیاش خاص خود بوده است. طبق گفته امام خمینی(ره) خودتان را تربیت کنید تا به کشور شما آسیبی نرسد و من به تبعیت از مادر در مسیر رهاوردهایی که برای ما داشت چگونه زیستن را یاد گرفتم.
وی با توجه به چگونگی تفکر پدربزرگ خود، عنوان کرد: در زمانی که متفقین در همدان بودند مادر بهعنوان کسی که بین بچهها شهامت دارد از آنها تنقلات میگرفت پس از چند روز این مورد به مادربزرگ من انتقال داده میشود. مادرم در کتاب خود نقل میکند؛ شبی مادرم با گلایه این ماجرا را برای پدرم تعریف کرد؛ پدرم من را نزد خود خواست و گفت آنها متفقین، دشمنان اسلام و دشمنان ما هستند و ما نباید از آنها چیزی بگیریم و خود را خفیف و کوچک کنیم. آنها میخواهند با این کارها شما را گول بزنند و با نشان دادن ظاهری انساندوست مقاصد پلید خود را دنبال کنند و بر ما تسلط یابند. مثل آنها مثل معاویه است که بزغالههایی را در خانه محبان و دوستان امام علی(علیهالسلام) میفرستاد وقتی بچهها با این حیوان انس میگرفتند بزغالهها را بازمیستاند و چنین به بچهها تفهیم میکرد که امام علی(علیهالسلام) شبانه آمده و بزغالهها را برده است تا بدین طریق کینه امام علی(ع) را در دل کودکان جای دهد. این نقطه قابلتوجهی است که پدربزرگم در آن دوران یعنی دوران کودکی به مادرم یاد داده بود که دشمنشناسی، تشخیص حق از باطل و تربیت مکتب ناب اسلام محمدی را قدمبهقدم یادآوری میکرده است.
میردباغ با اشاره به کتاب منتشرشده از خاطرات مادرش، مطرح کرد: مادرم بههیچوجه یادداشتی نداشته است، هیچ خاطرهای و هیچچیزی را مکتوب نکرده بود. حقیقتاً محسن کاظمی خیلی صبوری کرده و سعهصدر نشان داد؛ روزها و ساعتها آمده، نشسته و از ذهن مادر مطالب را استخراج میکرد. عنوان کتاب خاطرات مرضیه حدیدچی دباغ به پوشش محسن کاظمی است.
وی با بیان چند ویژگی از مادر و خانواده خود، ابراز داشت: وقتی مسئله تربیتی است یعنی فضای خانواده بهطوری ترسیمشده و تحققیافته است که مادر و پدر همکفو هستند و روشنگریهایی که امروزه شاید خیلی بارز باشد اما در آن زمان در داخل منزل ما وجود داشت. خود من رادیو عراق را گوش میدادم و در آن زمان پیام امام خمینی(ره) را مکتوب میکردم. موقعیت مردم فلسطین برای من در آن خانواده مشخص بود یعنی میدانستم که مادرم چه راهی میرود نه اینکه ادعا بکنم من اصلاً نمیترسیدم و عواقبش را 100 درصد میدانستم.
میردباغ با اشاره به دیگر ویژگیها، گفت: مادرم مقاوم، مهربان و منظم بود و به گفته رهبر معظم انقلاب خستگیناپذیری او را در لحظهلحظه زندگی دیدیم که باوجود ۸ فرزند توانست به مدارج خوبی برسد. البته با معیت، همراهی و همفکر بودن پدر و نقش او در تغییر سرنوشت مادر این اتفاق رخ داد. مادرم 5 روز پس از ازدواجشان هجرت کرده و به تهران میرود و بهدوراز خانواده زندگی میکند. در آن شرایط با یک سال اختلاف فرزندانش به دنیا میآیند از طرفی پدر مجدد او را برای ثبتنام در حوزه میبرد. همچنین باید به نقش مرجعیت و نقش عالم آگاه به امور زمانه خود، شهید سعیدی که استاد مادر بود، اشاره کنم. همه این موارد با هم باعث میشود که مادر به اینگونه بروز و ظهور پیدا میکند بلکه یک عبد گوش به فرمان، مطیع و تسلیم ولیفقیه زمان خود میشود و پیرو معصومین. نگاه مادر به سیره حضرت زهرا(سلامالله علیها) بود.
وی با توجه به رشد و تعالی در مسیر انقلاب، مطرح کرد: به لطف خدا در بیشتر موارد همراه مادر بودم. مادرم تربیت را صرفاً برای خانواده خود نگذاشت یعنی تربیت فراتر از خانواده ما بود؛ کسانی که نزد او میرفتند فرزندان آنها نیز مانند فرزندان مادرم تربیت این مکتبی میشدند. ما گروه سرود، گروه نمایش و همخوانی قرآنی داشتیم و همه را مادر مدیریت میکرد. این دید باز و روشنگری شهید سعیدی با مادر و زندگی مبارزاتی که در امتداد آن روی مادر شروع کرد، اثرگذار بوده و ظهور و بروز داشت.
این مبارز انقلابی با اشاره به نقش پدر در این مسیر و ماجرای شاگردی مادرش نزد شهید سعیدی، بیان داشت: خود پدر با چند نفر که جزء گروه موتلفه بودند در تکثیر اعلامیههای امام خمینی(ره) فعالیت میکرد و مأمور بود که تعداد زیادی را تکثیر کند. وقتی کارها زیاد شد پدرم از مادر درخواست میکند که دیگر ادامه ندهد و مادر میپذیرد. شهید سعیدی پیگیر میشود و مادرم پاسخ میدهد که همسرم راضی نیست. شهید سعیدی میگوید فردا همراه همسر خود به اینجا بیایید. وقتی پدر و مادرم نزد شهید سعیدی میروند، میگوید یکی آمده است و میخواهد در یک تجارت پرسود شمارا سهیم کند؛ پدر میگوید من که پولندارم. شهید سعیدی پاسخ میدهد که پولی نیاز نیست؛ دباغ بالاترین سرمایه است که وجود دارد که میتواند درراه اسلام، جوشش و حرکتی داشته باشد. پدرم همانجا میگوید این همسرم و اسلامی که شما میخواهید پیاده کنید. درواقع آن همراهی، سعهصدر و توجهی که یک همسر باید داشته باشد و سرپرستی خانواده او قابلتوجه است.
وی با اشاره به فعالیتهای خود و مادر پس از انقلاب، ابراز کرد: بعد از پیروزی انقلاب بنا بر تکلیفی که هم خود و هم مادر احساس میکردیم دوره نظامی دیدیم و در مکانی که مربوط به آموزشوپرورش بود هر ۱۵ روز یکبار معلمین آموزشوپرورش را از مناطق مختلف از اداره کل آموزشوپرورش معرفی میکردند. آنها آمده و حالت پادگانی آن منطقه فقط دست بانوان بود که با مدیریت مادرم و به تبعیت از گفته امام خمینی(ره) یعنی تشکیل ارتش 20 میلیونی بود. بسیج خواهرآنکه معلمها همه آمده و چادر برپا کرده وزندگی اردویی سختی را همراه با تعلیم تاکتیک و تیراندازی آموزش میدیدند.
این مبارز انقلابی درباره رمز پیروزی انقلاب، اظهار داشت: ضرورت میبینم آنچه رمز پیروزی انقلاب بوده است را بیان کنم؛ 3 رمز پیروزی انقلاب، ایمان به خدا، وحدت و رهبری واحد بوده است. این موارد شاید به لفظ آسان یا تکراری باشد اما رمز موفقیت این اسلام و انقلاب است. شهادت بیش از آنکه عاشقانه باشد عاقلانه است با اتکا به این عقلانیت است که احساس عاشقانه شهادتطلبی بسیار شورآفرین و احساسبرانگیز میشود.