به گزارش خبرگزاری بسیج زنجان، مرحوم حجتاله عزتی پدر گرانقدر شهید والامقام مرتضی عزتی و جانباز 70 درصد ناصر عزتی و سردار منصور عزتی دار فانی را وداع گفته و پس از سالها دوری، به فرزند شهیدش پیوست.
مراسم تشییع این پدر شهید امروز 14 اسفند ماه ساعت 15 با رعایت پروتکلهای بهداشتی در بهشت زهرا(س) برگزار میشود.
گفتنی است شهید والامقام مرتضی عزتی اول مرداد ماه سال ۱۳۳۸ در منطقه سعدی جنوبی و کوچه مسجد یری پایین در خانوادهای مذهبی و سنتی در زنجان دیده به جهان گشود، و تحت تربیت و کفالت خانوادهاش به سن هفت سالگی رسید و در طی این زمان، وضع اجتماعی و خانوادگی و مذهبی در روح لطیفش موثر واقع شد و وجودش با خوبیها و بدیها و شادیهای محیط زندگی خود آشنا شد.
مقطع ابتدایی را در مدرسه هنر زنجان به پایان رسانده و بعد از اتمام این دوره و مقطع راهنمایی در دبیرستان محمد منتظری ثبت نام کرد و دروس متوسطه نظام قدیم را در این مدرسه با شور و علاقه فراوان فراگرفت. بعد از اخذ مدرک سال چهارم دبیرستان، عشق زیاد به معلمی، او را به دانش سرا تربیت معلم زنجان کشیده، و با ثبت نام در این مرکز آموزشی، دوره دو ساله دانش سرا را طی کرده و فارغ التحصیل شد.
عزتی بعد از فارغ التحصیلی از دانش سرا ازدواج کرد و حاصل این وصلت یک پسر و یک دختر است. بعد از چندی برای گذراندن دوره سربازی به گرگان رفت. دوره سربازی وی مقارن بود با بحبوحه انقلاب اسلامی ملت طاغوت زده ایران، و این زمان فرصتی بود برای شکوفایی آرمانهای انسانی و شخصیت مذهبی اش، که از بدو طفولیت به همت پدری آگاه، بذر عشق به قرآن و عترت پیامبر در دلش پاشیده شده بود.
بعد از فروریختن پایههای کاخ سلطنت شیطانی رژیم پهلوی، عزتی به عضویت کمیته انقلاب اسلامی در زنجان درآمده و در تعقیب و دستگیری عناصر ضد انقلاب که در فکر توطئه علیه انقلاب نوپای اسلامی بودند، کوشش همه جانبهای نمود. او به علت لیاقت و شایستگی و روحیه شجاعتش بعد از چندی در مقام یکی از مسئولین کمیته انقلاب اسلامی قرار گرفت.
پس از انحلال کمیتهها در زنجان و تشکیل سپاه پاسداران و پیدایش ثبات نسبی در کشور، با توجه به تناسب شغلیاش، به آموزش و پرورش برگشته و در یکی از روستاهای زنجان به تدریس مشغول شد، او در این مدت از نزدیک با فقر مادی و فرهنگی روستاییان میهنش، که میراث نظام پوسیده شاهنشاهی بود، آشنایی پیدا کرد. و سراسر وجودش با زندگی این صادقان زحمتکش مانوس گردید. وی خود را در قبال این افراد همچون خادمی متواضع پنداشته و با خدماتی که در این روستا کرد چنان قلوب اهل ده را بخود جلب کرد که همواره او را یاور و درد آشنای خویش میپنداشتند و به او مهر میورزیدند.
عزتی بعد از چندی به روستای دیگری انتقال یافت و در این روستا نیز مشغول خدمت به مردم محروم شد و در همین وقت به بسیج مستضعفین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی راهآهن رفت و با شور و علاقهای فراوان به خدمات انقلابی ادامه داد.
آمدن مرتضی به بسیج راهآهن مصادف بود با اوجگیری توطئههای بنی صدر ملعون و منافقین کوردل در کشور، و نابسامانی جو سیاسی کشور. در کنار ناهماهنگیهای زیاد در جبهه جنگ علیه صدامیان کافر، وی در این هنگامه حساس همچون شمعی، با اخلاق و روحیه بینظیرش کانون پروانه صفتانی شد، که عاشقان نور انقلاب بودند، و عاشق مردم و استقرار عدالت و ثبات کشور، و نابودی خفاشان شب پرست و حدیث گویان خواب.
آری چندی نکشید که بسیج راهآهن کانون خیزش قهر انقلابی حزب الله علیه نفاق و کابوس وحشت برای ضد انقلاب گردید. بعد از اعلان جنگ مسلحانه منافقین علیه خط امام و امت مسلمان و شروع درگیریهای خونین خیابانی در تمام نقاط کشور، در شهر زنجان نیز بین منافقان و حزبالله در خیابان سعدی و چهارراه انقلاب درگیری به وجود آمد و در این میان ب چماقداران و هفتتیر کشان مجاهد نما و در حقیقت منافق پراکنده شدند و همه چماقداران به لانه های خود خزیدند .بعد از این حادثه بسیج راهآهن نیروهایش را به خانههای تیمی منافقین گسیل داشت و در مدت کمتر از یک هفته، دهها خانه تیمی تسخیر و وسایل نظامی و تشکیلات زیادی از این تارهای عنکبوتی کشف و ضبط، و در اختیار مقامات قرار گرفت.
شهید عزتی در بسیج چنان ایثارگرانه کار میکرد به طوری که خود یک ماشین جیپی داشت که ۲۴ ساعته در خدمت بسیج بود و حتی پول بنزین ماشینش را غالبا از خودش میپرداخت و همین رفتارها وخوش خلقی و لیاقت و شجاعت و گذشت و هوشیاری او و کار بدون توقع پاداش مالی و تنها برای رضای خدا و خدمت به انقلاب باعث شد که بسیج راهآهن و شخص عزتی که نقشی قوی در جریانات مردمی داشت مورد توجه دوست و دشمن و عامل ایجاد بغضها و حبها گردد و همین امر برای تنگ چشمان کوته بین به ظاهر انقلابی و دشمنان کوردل غیر قابل تحمل بود.
بالاخره پس از چندین بار تهدید به ترورتوسط منافقین کوردل و عناصر خود فروخته، در مورخ 15 مرداد ماه سال 1360 در خیابان توسط ۲ نفر موتور سوار مورد اصابت گلوله های پی در پی قرار گرفته و در سن 22 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر پاکش را در گلزار شهدای بالازنجان به خاک سپردند.