به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج از یزد، سید علی اصغر مرتضایی راد مسئول حسینیه هنر یزد در یادداشتی به واسطه فوت غلامحسین دشتی رئیس شورای اسلامی شهر یزد نوشت:
از بس صدا و سیما برای برنامههای بصیرتی دعوتش کرده بود از دیدنش خسته شده بودم؛ حتی موقعی که قرار بود کاندیدای شورا بشود ناراحت شدم، حال و حوصله اش را نداشتم.
با خودم میگفتم این بنده خدا استاد نیست، آخوند جهنمی است، هرجا سخنران بصیرتی کم میآوردند دعوتش میکنند.
یک بار پای حرف یکی از دوستان اهل فکر و نظر نشسته بودم و از قضا داشت از علم و عمل و اخلاق او میگفت؛ تعجب کردم از این همه تعریف؛ گفتم شاید غلو میکند، ولی اهل غلو نبود.
کمی تامل کردم، به قضاوت خودم شک کردم، آخر هرگز پای صحبتهای او ننشسته بودم؛ کمی به فکر فرو رفتم؛ چرا یک شخصیت سیاسی باید بیش از سیاسی بودنش به استاد بودنش شهره باشد. آن هم استادی که مسلط به نظام فکری امام و آقاست و هرجا در شهر بنرش را میزنند یک عکس از کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن آقا هم کنارش خورده.
تصمیم گرفتم دعوتش کنم حسینیه هنر تا ساعتی پای صحبتش بنشینم؛ این کار را کردم و او هم با آغوش باز پذیرفت.
کاهلی کردم و فراموش کردم پیگیر آمدنش شوم تا اینکه هفته قبل فهمیدم کرونا گرفته؛ غصه و امید توامان به سراغم آمد، گفتم کاش کاهلی نمیکردم، ولی باز گفتم ان شاالله خفیف است، خوب که شد دوباره دعوتش میکنم.
در این ایام پیامهای متعدد درخواست دعای شفای این و آن را دنبال میکردم، از موافق و مخالف برایش استوری التماس دعا میگذاشتند و از علم و اخلاق و تقوایش میگفتند و من کم کم داشت غصه ام به حسرت تبدیل میشد، ولی باز امید داشتم.
تا این که امروز در صفحه اش این پیام را دیدم؛ انالله و انا الیه راجعون...
غصه و امیدم به حسرتی ابدی تبدیل شد؛ کاش نه قضاوت میکردم و نه کاهلی، امیدوارم حلالم کند.
رحمت خدا به روح مرحوم غلامحسین دشتی، رئیس شورای شهر و استاد انقلابی و با تقوای دیار دارالعباده.
فراخوان جمع آوری خاطرات مرحوم علاقه بند را که منتشر کردیم، پیام مفصلی داد و تشکر کرد، دو دغدغه مهم داشت، یکی این که مواظب باشیم این و آن به بهانه ذکر روایت از آن مرحوم خود را به او نچسبانند، و دوم هم این که کاش در زمان حیات بزرگان به سراغشان میرفتیم.
حالا روزگار ناسپاس حسرت شنیدن از او را از ما گرفته؛ امید که بازماندگان او را صحیح روایت کنند.