یادداشت/

به رد پای میرزا می‌رویم تا گم نشویم

نهاوند-مرصادیان خلق و خوی حاج میرزامحمد سلگی را در کربلای ۴ و ۵ فراموش نکرده‌اند که با گام‌های استواری بر روی خاکریز‌ها قدم برمی‌داشت و رجز ارباب را تکرار می‌کرد«والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابداً عن دینی».
کد خبر: ۹۴۲۳۸۲۴
|
۱۵ فروردين ۱۴۰۱ - ۲۰:۵۳

به گزارش خبرگزاری بسیج، امروز شاخ و برگ شجره طیبه انقلاب به برکت خون پاک شهدا در آسمان‌ها است، شهدایی که قدم در راه پر نور و برکت سیدالشهدا (ع) نهادند؛ امروز می‌توان فرشته‌های آسمان انقلاب را الگوی راه بشریت خواند. آنان که شهد شیرین شهادت را نوشیدند و اکنون نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.

جامعه اسلامی، چه در سال‌های پرتنش قبل از انقلاب و چه در سال‌های جنگ هشت ساله دفاع مقدس و چه در سال‌های بعد از جنگ تحمیلی، مردان مردی را تقدیم انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران کرده است که زبان قاصر از وصف دلاورمردی‌های آنان است.

آنان که خالصانه و با بینش و آگاهی، دل خود را به منبع قدرت لایزال الهی گره زدند و از جان و مال خود گذشتند و با خون خود درخت انقلاب را آبیاری کردند و عزت و استقلال میهن اسلامی را خریدن، تا تاریخ گواه این جانفشانی‌ها و دلاورمردی‌ها باشد.

امروز و در این برهه از زمان سخن از مردی به میان می‌آوریم که علمدار مرصاد بود، علمداری که برای دشمنان رجزخوانی می‌کرد و همچون علمدار کربلا جانباز شد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

حاج میرزا محمد سلگی، فرمانده جانباز عملیات مرصاد

مرصادیان خلق و خوی میرزا را در کربلای ۴ و ۵ فراموش نکرده‌اند که با گام‌های استواری که بر روی خاکریز‌ها قدم بر می‌داشت و رجز ارباب را تکرار می‌کرد: «والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابداً عن دینی»؛ دشمن تاب این رجزخوانی میرزا را نداشت، پا‌های میرزا را نشانه رفت و زودتر از خودش پاهایش آسمانی شدند. بعد از آن میرزا مانده بود و پا‌هایی که جامانده بود و دلی که با مرصادیان بود.

پا‌هایی که جلوتر از فرمانده نردبان آسمان را طی کردند و قدرت ایمان و بال فرشتگان جای پا‌های میرزا را ...

مرد بی‌قرار روز‌های جنگ بی‌تاب دوستان شهیدش بود و دیگر تاب دوری از آن‌ها را نداشت بالاخره این بی‌تابی‌ها پاسخش شهادت میرزا شد و میرزا با مظلومیتی ابدی و در دورانی که مردم و مسئولین درگیر ویروسی سهمگین به نام کرونا بودند به لقاء الله پیوست و با همان مظلومیت ابدی‌اش به تاریخ ایثار و شهادت پیوست و در آینده‌ای نه چندان دور کتاب‌های تاریخ، دلیرمردی‌های این شیرمرد بیشه مرصاد را در خود خواهند نگاشت؛ و امروز ما جوانان به رد پای میرزا می‌تا راه گم نکنیم و میرزایی باشیم برای نسل‌های بعدی‌مان؛ باشد که شهدا چراغ راهمان باشند؛ و حالا پس از دو سال نبودنت، رجز بخوان میرزا

دو سال گذشت و غم هجرانت خنجری بر دل‌های زخم خورده ملتی است که فاو و فرزندان دلاورش را فراموش نکرده‌اند.

دو سال گذشت و مرصادیان رجز‌های فرمانده را فراموش نکرده‌اند.

دوسال گذشت و نشانی از رد پای میرزا بر خاک شهیدپرور نهاوند نیست.

میرزا برگرد و بر داغ دل‌ها مرحم بگذار و رجز «والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابداً عن دینی» ... فرمانده‌ات را بخوان.

میرزا دو سال از نبودنت گذشته، این مردم مظلوم روز به روز داغشان تازه‌تر می‌شود و تنها کتابت که خاطرات شیرین مرصاد را در آن نگاشتی، مرحم دلتنگی‌های دوستان و همرزمانت شده است.

بیا و دوباره رجز «والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابداً عن دینی» را بخوان، شاید ریشه این نفاق و فساد از شَهرَت برداشته شود.

یادداشت از: سمیه شفایی

انتهای پیام/

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار