۲۵ / خرداد / ۱۴۰۴ - 15 June 2025
00:01
کد خبر : 9439064
۱۸:۱۲

۱۴۰۱/۰۳/۲۴

شفا یافته‌ای که در راه اسلام و کشور شهید شد

حضور خادمان به همراه پرچم سبز حرم امام رضا (ع) معنویت و حال و هوای ویژه‌ای به خانه شهید دوران دفاع مقدس بخشید و همه از راه دور با اشک محبت و دلدادگی، حاجات خود را با قلبی مملو از اخلاص با امام رئوف بيان كردند.

شفا یافته ای که در راه اسلام و کشور شهید شد

به گزارش خبرگزاری بسیج از دشتستان: در سالروز میلاد امام رضا (ع) خادمین آستان قدس رضوی با در دست داشتن پرچم متبرک حضرت ثامن الحج (ع) با همراهی عباسعلی اسدی مسئول کانون‌های خدمت رضوی و سینا جمالی مسئول کانون جوانان رضوی در دشتستان با خانواده شهید محمد نوربخش در شهر برازجان مرکز شهرستان دشتستان دیدار کردند.

شفا یافته ای که در راه اسلام و کشور شهید شد

مراسم جشن میلاد امام رضا(ع) درخانه شهید نوربخش برگزار و در ادامه از همسر شهید نوربخش با اهدا بسته تبرکی تجلیل شد.
شهید محمد نوربخش متولد ۱۳۳۵ در آبادان و کارمند آموزش و پرورش بود که در بیست و هشتم اسفندماه سال ۱۳۶۴ درحالی که تنها ۶ ماه بیشتر از ازدواج ایشان نگذشته بود؛ به همراه همرزمش شهید غلام رضا جوان مأمور شناسایی منطقه عملیاتی والفجر هشت شد و دیگر هیچ خبری از آن دو «قهرمان ملی» به دست نیامد تا اینکه پس از گذشت ۱۲ سال در سال ۱۳۷۶ خبر شهادت ایشان را به همراه پلاک به خانه آوردند.

شفا یافته ای که در راه اسلام و کشور شهید شد

زندگی نامه شهید محمد نوربخش تداعی گر سخن سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی است که فرمود: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند» در ادامه داستان شفا یافتن شهید محمد نوربخش توسط امام رضا می خوانید که نشانه اخلاص و شهید بودن وی پیش از شهادتش می باشد
«دو ماهی می‌شد که خبری از او نداشتند پدر نگران بود و مضطرب مادر بی‌قراری می‌کرد. هر جا سراغش را می‌گرفتند بی‌نتیجه بود.
بالاخره بعد از دو ماه پیدایش شد ازعلت نبودنش حرفی نزد مثل همیشه بود، شاد و سرحال با همان شیطنت‌های همیشگی هر چه پرسیدند، جواب سربالا می‌داد.
مثل همیشه! جبهه بودم و درگیر جنگ
بعدها یکی از رفقایش جریان را تعریف کرد ماجرا چیز دیگری بود حادثه‌ای که پنهان کرد و حرفی نزد.
در یکی از عملیات‌ها مجروح شد ترکش به کتفش اصابت کرده بود. جراحتش شدید بود و عمیق.
در آن مدت دوماه غیبتش، در بیمارستان اهواز بستری شده بود.
همان موقع دکتر جوابش می‌کند دست راستش در اثر اصابت ترکش کامل فلج شده بود.
همه‌ی ماجرا را بعدها برای یکی از رفقایش تعریف می‌کند.
بعد از جواب دکتر، خیلی دلم شکست از اینکه نتوانم دوباره به جبهه بروم، حالم خراب بود. عجیب دلم گرفته بود متوسل شدم به آقا علی بن موسی الرضا علیه‌السلام.
شب که خوابیدم خواب آقا را دیدم،ایشان دستی به دستانم کشید رو به من گفت: دستت خوب شده، پاشو که وقت رفتنه با حالتی بهت زده گفتم: ولی من دستم فلج شده آقا با مهربانی به من نگاه کرد لبخندی زد و گفت: الان دیگه فلج نیست، از خواب بیدار شدم باورم نمی‌شد دستانم بی‌حسی قبل را نداشت.
سریع خودم را به مطب دکتر رساندم دکتر هم شوکه شده بود با دقت معاینه کرد پرونده‌ی پزشکی‌ام را چند بار بالا و پایین کرد.
به گمانم معجزه شده هیچ اثری از فلج شدن دستانت نیست.
بله آقا به ایشان عنایت کرده بود شفایش را از خود آقا گرفت و دوباره راهی جبهه شد.»


گزارش خطا
ارسال نظرات شما
x

عضو کانال روبیکا ما شوید