به گزارش خبرگزاری بسیج از کرج، به نقل از فارس، الناز رحمت نژاد در یادداشتی آورده است:
چند روزی به آغازِ سالِ تحصیلی جدید مانده است. همیشه گفتهام از همان دوران دانش آموزی ام تا همین الآن که خودم یک مربی تربیتی در مدرسه هستم آئین بازگشایی مدارس را دوست داشتم، نه به خاطر بویِ ماهِ مدرسه و کیف و کفش نو و کتابهای تازه! بلکه به خاطر سنگر و سربند و چفیه و عکسهای شهدایی که به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید که مقارن بود با آغاز هفته دفاع مقدس با آنها در گوشه حیاط مدرسه دکوری میزدند و با حضور یک رزمنده پیشکسوت زنگ «مقاومت» و آغاز سال تحصیلی جدید را برای ما مینواختند.
بعد همه به صف میشدیم. از جلو نظامی گفته میشد و بعد از قرائت قرآن و سرود ملی آن رزمنده پیشکسوت شروع میکرد از دفاع مقدس صحبت کردن. در راه مدرسه هستم. با مدیر مدرسه جلسه هماهنگی برنامه های سال تحصیلی جدید، آئین بازگشایی مدارس و آغاز هفته دفاع مقدس را دارم.
به فکر فرو میروم! به این فکر میکنم که برای سال تحصیلی جدید چه برنامه ای برای دانش آموزانم داشته باشم؟ پاسخ گویی به شبهاتشان؟ برگزاری اردوهای تفریحی_ فرهنگی؟ سلسله جلسات آشنایی با ادیان؟ کارگروه نویسندگی خاطرات شهدای محله؟
این آخری بد جور به دلم نشست! مخصوصا که رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از پیشکسوتان و فرماندهان دفاع مقدس فرمودند: «شما خیلی از مسائل دفاع مقدّس را میدانید، نسل جدید نه؛ نسل جدید خیلی از مسائل دفاع مقدّس را نمیداند. از خیلی چیزها واقعا اطلاع ندارند، عرض من این است؛ ما باید کاری کنیم تا نسل امروز آن حادثه را همین جور بشناسد و ببیند و بداند؛ من می خواهم این حقایق، حقایق دفاع مقدس، به گوش آنها برسد، این، آن توقّعی است که بنده از خودم و از دیگران در این زمینه دارم.» توقعِ حضرت آقا از خودش و دیگران مثلِ چراغِ سَبزی راهِ من را روشن کرد. میتوانم بیانات حضرت آقا در این جمع را نقشه راهِ سال تحصیلی جدیدم قرار بدهم و چه زمانی بهتر از هفته دفاع مقدس برایِ آغازِ این نقشه راه؟
رسیدم مدرسه. مدیر مدرسه رفته بود اداره آموزش و پرورش و تا آمدنش باید در سالن جلسات مدرسه منتظرش می ماندم. وارد سالن شدم. یکی از صندلیها را از پُشت میز بیرون کشیدم و نشستم. سکوتِ محض در سالن حکم فرما بود و این سکوتِ محض من را به طرفِ گوشی کِشاند تا آمدنِ مدیر همینجا و در این سکوت متن کامل بیانات رهبر انقلاب را مطالعه کنم و در جلسه از نقشه راهَم برایِ مدیر بگویم.
شروع کردم مطالعه. بخشهایی از بیانات آنقدر برایم جذاب و کاربردی بود که از کوله ام دفتر یادداشتی درآوردم و شروع کردم یادداشت کردن: «دفاع مقدس، دوران پُر هیجان، پُر معنا و پُر فایده ای است که برای دیروز و امروز و فردایِ ما دارای اثر است و برای روایت این واقعه مهم حقایقی را باید در نظر بگیریم.»
بیانات آقا آنقدر برایم پُر مغز و دلنشین و مورد استفاده بود که تند و تند خواندم و یادداشت کردم. مدیر با «سلام خانم رحمت نژاد» گفتنش من را متوجه حضورش کرد. بلند شدم. سلام و خسته نباشیدی گفتم و نشستم. خانم مدیر رو به من گفت: «خب خانم، قصد دارید امسال با چه رویکردی در خدمت دانش آموزان ما باشید؟ برنامتون چیه؟ آیا برای هفته دفاع هم فکری کردید؟ ما به دانش آموزانمون به چشم امانت نگاه میکنیم، امانتهایی که به دست ما سپرده شدن تا تربیتشون کنیم و ان شاء الله آینده جامعه و مملکت رو بسازن، خدا رو چه دیدی شاید فردا هر کدوم از اینا تو گوشه ای از این مملکت مسؤول شدن...»
نفسِ عمیقی کشیدم. لبخندی زدم. بیانات آقا را در ذهنم مرور کردم. نگاهی به دفتریادداشتم کردم و گفتم: «پیشِ پای شما تا از اداره برسید، با مطالعه بیانات رهبری در دیدار با جمعی از پیشکسوتان و فرماندهان دفاع مقدس برنامه و نقشه راهی برای سال تحصیلی جدید چیدم. می شه آغاز برنامه ما در سال تحصیلی جدید همزمان با آئین بازگشایی مدارس و آغاز چهل و دومین سالگرد هفته دفاع مقدس باشه.»
مدیر گفت: «بسیارعالی، ما مقاوم هستیم شعار هفته دفاع مقدس هست. ان شاء الله برنامه ای که چیدید در این راستا باشه.»
من ادامه دادم: «دفاع مقدس یکی از فصلهای کتاب انقلاب ماست، در این فصل از کتاب انقلاب شاهد بروز باورهای دینی و سجایای اخلاقی ملت ایران، اتحاد ملت، تبدیل تهدید به فرصت، محبوبیت نیروهای مسلح و ایستادگی و مقاومت ملت هستیم. خیلی از حقایق این فصل برای جوانان و نوجوانان ما مغفول مونده!»
مدیر مدرسه که دست به سینه نشسته بود و به حرفهایم گوش میکرد، گفت: «یک رزمنده پیشکوست دعوت کردیم تا برای بچهها چند دقیقه ای صحبت کنه، می تونیم ازش بخواهیم از حقایق این فصل از انقلاب برای بچهها بگه.»
از دعوت و حضور این پیشکسوت در روز اول مهر خوشحال و ذوق زده گفتم: «چه قدر عالی، حضرت آقا فرمودن: «پیشکسوتان مصداق السابقون الاولون و السابقون السابقون هستند» چون در دفاع مقدس، در میدان جنگ و جهاد و دلاوری و فداکاری زودتر از دیگران نیاز رو شناختن و به سمتش رفتن، قطعا الآن هم زودتر و بهتر از دیگران چون در میدان جنگ و دفاع مقدس بودن میتونن حقایق رو به نسل نوجوان که ندیده و درک نکرده انتقال بدن.»
خانم مدیر ساکت بود و نگاهم می کرد. این یعنی ادامه بده رحمت نژاد. من هم ادامه دادم: «در سال تحصیلی جدید بنا دارم دانش آموزانم رو با کتاب انقلاب، فصل دفاع مقدس و درس مقاومت آشنا کنم. انقلابِ ما صرفا یک شکست سیاسی مقطعی برای آمریکا و استکبار نبود بلکه این انقلاب تهدید امپراتوری نظام سلطه بود. به همین دلیل حمله نظامی به کشور بعد از انقلاب غیر منتظره نبود! بلکه یک امر طبیعی بود! چون این انقلاب و جمهوری اسلامی یک حرف نو بود که پیام های جدیدی از جمله ایستادگی و مقاومت، عدم تسلیم در مقابل زورگویی، مقابله با ظلم و مبارزه با تبعیض بین المللی نه تنها برای ملت خود، بلکه برای تمام جهانیان داشت. این انقلاب تونسته بود به یک رژیمِ فاسدِ وابسته پایان بده، به همین دلیل جنگ عراق با ایران رو با هدف تجزیه و جدا کردن یک بخش مهم کشور یعنی خوزستان و براندازی نظام جمهوری اسلامی شروع کردن تا صدای پیام ملتی رو که از آمریکا نمی ترسه خفه کنن! اما ملت غیور ما با مقاومت این تهدید رو به فرصت تبدیل کردن. مثل ایامی که ملت ایران فهمید پیروزی، پیشرفت، عقب ماندن دشمن، صیانت کشور با مقاومت به دست مییاد باید این رو به دانش آموزانمون هم بگیم که موضع کشور ما در خیلی از مسائل مقاومت هست نه تسلیم و عقب نشینی.»
خانم مدیر گفت: «بسیار خب، عنوان برنامه تربیتی سال تحصیلی جدید ما کتابِ انقلاب، فصلِ دفاع مقدس، درسِ مقاومت است.»
دفترم را بستم و گفتم:" بله خانم مدیر، البته این برنامه همزمان با آئین بازگشایی مدارس و آغاز هفته دفاع مقدس با حضور یک رزمنده پیشکسوت شروع می شود و ادامه دارد ...»
انتهای پیام/ ر