شهدا در انتخاب راهشان با خدا و ائمه اطهار(ع) معامله کردند
فهیمه احسانی فر همسر شهید مرتضی بصیری پور؛ تنها شهید مدافع حرم خراسان جنوبی در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری بسیج از خراسان جنوبی، ضمن گرامیداشت هفته دفاع مقدس و یاد شهدا، گفت: شهدا برای انتخاب راهشان با خدا و ائمه اطهار(علیه السلام) معامله کردند.
وی با بیان اینکه برخی فکر میکنند افرادی که این راه را انتخاب میکنند هرگز خانواده برایشان مهم نیست، گفت: آقا مرتضی به شدت اهل معاشرت با اطرافیان و خانواده دوست بود، اما نمیدانم چه عهد و معاملهای با خدا و اهل بیت (ع) خصوصا حضرت زینب (س) بسته بود، که زود ما را ترک کرد.
همسر شهید بصیری پور در خصوص نحو آشنای اش با شهید گفت: ما از قبل هیچ آشنایی با هم نداشتیم، بعد از معرفی، چند جلسه رفت و آمد خانوادگی با هم داشتیم و آشنایی که مدت دو ماه نسبت به هم کسب کردیم تقریبا به شناخت کافی رسیدیم و تصمیم گرفتیم که ازدواج کنیم.
احسان فر گفت: در خرداد سال ۹۱ ایشان همراه خانواده رسما به خواستگاری بنده آمدند در ۱۵ تیر همان سال عقد کردیم و در ۱۸ آبان ۹۱ ازدواج کردیم.
وی ایمان و اخلاق را مهمترین معیارهایش برای انتخاب همسر برشمرد و گفت: اصلا مادیات و شغل فرد برایم مهم نبود و در برخورد اول با آقا مرتضی نمیدانستم که شغلشان چیست!.
وی افزود: اگر فردی با اخلاق و با ایمان باشد اگر صاحب پول و مقام هم نباشد میتوان با او خوشبخت بود و خوب زندگی کرد چرا که همچین فردی حتما با خانواده و اطرافیانش به درستی رفتار میکند.
وی اظهار داشت: من در ۵ سال زندگی مشترک با شهید هرگز به مشکل مالی و مسئلهای برنخوردم و الحمدالله زندگی خوبی داشتیم.
همسر شهید بصیری پور گفت: زندگی مشترک ما بسیار معمولی بود؛ عبادت، تفریحات، کمک به دیگران را داشتیم، اما در حد معمولی و هیچ وقت فکر شهادت آقا مرتضی به ذهنم نمیرسید؛ اما بعد از شهادت ایشان متوجه شدم آقا مرتضی تمام کارهایش را برای رضای خدا و اطرافیان انجام میداد.
وی به همراهی و کمک شهید در امورات منزل اشاره کرد و گفت: همیشه با من و فرزندمان با احترام و محبت رفتار میکرد خیلی به ندرت باهم بحثی میکردیم و اگر بگو و مگو و اختلاف سلیقهای بود سریعا ایشان پیش قدم میشد و به ناراحتی پایان میداد.
احسان فر عنوان کرد: شهید در سال ۹۴ به استخدام مجموعه سپاه در چابهار درآمد و بارها داوطلب رفتن به سوریه و عراق شد، اما چون چابهار منطقه عملیاتی بود، موافقت نمیکردند تا اینکه بالاخره با اصراری که خودش داشت اسم آقا مرتضی را در لیست داوطلبان اعزام به مناطق عملیاتی سوریه نوشتند.
وی ادامه داد: یک روز به من گفت که برای دفاع از حرم اهل بیت (علیهم السلام) ثبت نام کرده است به ایشان گفتم «حالا که اسم نوشتی بهم میگی، با خنده بهم گفت اگه راضی نباشی نمیرم، ولی تو اون دنیا باید جواب حضرت زینب (س) رو خودت بدی.»
همسر شهید بصیری پور گفت: من با رفتن شهید به سوریه مشکلی نداشتم، اما حضور در منطقه جنگی دلهره خاص خودش را دارد البته معتقد بودم اگر خدا بخواهد که مرتضی شهید بشود هیچ چیز نمیتواند مانع شود و برعکس.
وی بیان کرد: در ۲۱ اسفند سال۹۶ ایشان به سوریه اعزام شد روز پرواز به علت کاهش کیفیت هوا پروازشان به تاخیر افتاد، طاها فرزندمان خیلی گریه میکرد و از آغوش پدرش جدا نمیشد طوری که مردمی که اونجا بودند همه نگاهمان میکردند! طاها هیچ وقت اینقدر بی تابی نمیکرد، آن روزها طاها سه سال داشت و گویی شهادت پدرش به او الهام شده بود.
وی گفت: وقتی دلتنگ شهید میشوم با طاها بر سر مزار شهید میرویم و با او صحبت میکنم.
احسان فر با اشاره به اینکه خیلی از جاها در این مدت نظر و عنایت شهیدم را دیده ام، گفت: اوایل خیلی طاها بی تابی میکرد و بهانه بابایش را میگرفت یادم هست که یک شب خیلی تب کرد .. واقعا خسته شده بودم از خود آقا مرتضی خواستم در این تنهایی کمکم کند که واقعا همان طور شد و بچه آرام گرفت.
همسر شهید بصیری پور با بیان اینکه خداوند به من و طاها صبر و تحمل خوبی عنایت کرده است، گفت: در مناسبتهایی مثل ایام شهادت ائمه، ولادت، تولدمان، سالگرد ازدواج جای خالی آقا مرتضی خیلی احساس میشود یا وقتی طاها بچهای رو میبینه که دست در دست پدرش راه میرود مدت زیادی به آنها زُل میزند...؛ این چیزها گاهی اوقات اذیتم میکند، اما هرگز از راهی که شهید رفته و شهادتش ناراحت نیستم.
همسر شهید به روز تشیع جنازه شهید اشاره کرد و گفت: آن روز مردم خیلی لطف داشتند و اجتماع عظیمی در تشییع جنازه شهید شرکت کردند و به علت ازدحام جمعیت نتوانستم چند دقیقه با آقا مرتضی تنها باشم.
وی ادامه داد: گاهی اوقات میگویم «ای کاش دوباره آقا مرتضی رو از نزدیک میدیم و ازش میخواستم تا از سفری که رفت و عهدی که با خدا و حضرت زینب (س) بست برایم صحبت کند.»
انتهای پیام/