بوی خــــــــــــــــــــــــــــوش کــــارآفرینی
به گزارش خبرگزاری بسیج؛ گزارش تفصیلی از اشتغالزایی در استان اصفهان و شهرستان کاشان انجام شد؛
من در روستا زندگی میکنم
در دلیجان روستای خاوه هستیم. اینجا کارهای خودمان را داریم. قبلاً در شرکت نوارسازی مشغول بودم، نوار ویدیو و سی دی. بعد به کارخانه ایران گلاب رفتم و13 سال در آن مجموعه کار کردم. گلاب گیری کار سنتی خانوادگیمان بوده است و از ابتدا در روستا داشتیم و نیاز به آموزش دیگری نبود. چون روستاهای استان اصفهان نسبت به استان مرکزی در گلابگیری پیشرفتهتر است. ما در آنجا از بچگیمان این کار بوده است؛ ولی برای خودمان از حدود 7 یا 8 سال است. وقتی که وارد این کار شدیم حدود 5-6 عدد دیگ بیشتر نبود، الان حدوداً به 100 عدد دیگ رسیده است که بالغ بر 70-80 عدد را من تهیه کردم و راهنمایی و کمکشان کردم. اسم کارگاهمان ثارالله است ولی قبلاً شهسوار بود، چون ثارالله مذهبی است و با گلاب هم بیشتر سازگار است، و الان با نام با ثارالله کار میکنیم.
وقتی به سمت تولید آمدم
کار تولید را دوست دارم. ضمن اینکه من از خانواده شهید هستم و ارداتمند به رهبری. یعنی اگر هرچه که مدنظر داشته باشند انجام میدهیم. وقتی متوجه شدیم که ایشان نظرش تولید است، ما شروع به فعالیت در این بخش کردیم. و البته برای خودمان هم هست، چون نفعش برای خودمان است. منتش را هم سر هیچکسی نمیگذاریم. اما بیشتر برای اینکه یک گوشهای از تولید را بگیریم و البته برکت هم دارد و اینکه زندگیمان به نحو احسن اداره میشود.
سرمایه اولیهای نداشتیم
از بسیج سازندگی یک وام ده میلیونی گرفتم که ده میلیون آنموقع خیلی ارزشمند بود. اما داستانم اینطوری بود که من به عنوان تأسیسات رفتم خانه یک شخصی و سر صحبت باز شد. پرسید: چکار میکنی؟ گفتم من در کاشان خانه دارم و الان که به روستا هم بروم کار میکنم. یکدفعه صحبت گلاب گیری شد. گفتم میخواهم گلاب گیری بزنم. گفت میتوانم من باهات شریک بشوم؟ گفتم من با هیچکسی شریک نمیشوم؛ ولی میتوانیم با هم کار کنیم. ایشان دوتا دیگ به ما داد. ما هم برایش کار کردیم. شکر خدا تا الان که با هم بودیم این فرد یکی از عاملهای فروش صد در صدی ما شده است. یعنی یک سود و یک کار دو طرفه انجام میدهیم. در کنارش هفت هشت ده نفر دیگر هستند که عمده از ما میبرند. با صفر شروع کردیم، الان کارگاهمان به کارگاه مادر تبدیل شده است.
تعداد اشتغال ایجاد شده
خانوادگی اداره میکنیم، چون گلاب گیری شغل فصلی است. و این منطقه سردسیر است، گل ده روز الی 15 روز بیشتر دورهاش نیست. از آنجا که گلاب گیری از شهر کاشان شروع میشود و منطقه گرمسیر است و تا محلات و جاهای دیگر، چهل روز این وسط ما فرجه داریم که در این 40 روز، کار ما فشرده و سه شیفت است. در این 40 روز کسانی مثل همسایه و اینها میآیند کمکمان میکنند.
اشتغال غیرمستقیم بالغ بر 60-70 نفر هستند که انجام میدهند، شاید به 100 نفر هم رسیده باشد.
کارهای شاخص و نمونهای
ما دیگهایی که زدیم زیاد است. اول به صورت دیگ سنتی کار میکردیم چون میگفتند هر جایی که گلاب گیری هست باید حتماً آب رونده باشد، دیگران مثلا گفتند در اتاق خوابهای خانهتان دیگ را بزنید، ما سعیمان بر این بود که بتوانیم هم کارهایمان با همه فرق کند و هم بتوانیم دیگ سنتی بگذاریم. الان روی گردشگری سرمایهگذاری کردیم و درواقع به کارمان پیوست گردشگری زدیم. مثلا در امتداد گلاب گیری یک گروهی بیایند مشاغل خانگیشان را مثلاً تبلیغ کنند. حتی مثلاً به آنها گفتیم از نیمرو شروع کنند که یک نمونه پیش پا افتاده و ساده است. مثلاً خانمها کنار دیگها، نیمرو یا چیز دیگری برای گردشگران بگذارند. یک شغل کوچولو درست بشود تا شغلهای وسیع. ما به آن حد موفق نشدیم ولی شروع کردیم.
بازار فروش محصولات
بازارمان در حد دیگهای خودمان است. خودمان مستقیم صادرات نداریم. فعلاً در آن حد نیستیم. بیشتر در کاشان این اتفاق است، چون گلابمان هم با اسم کاشان است. دلیجان هم فشار میآورد که به نام دلیجان بزنید، ولی گلاب در سطح جهانی به اسم کاشان است. روی این حساب فروش ما در منطقه است. قم بازار فروش خیلی خوبی داریم. شهر ری و تهران هم فروش خوبی داریم.
مشکلات پیش روی تازهکارها
هر جایی کمبودی هست به نظرم بیشتر از کم همتی خودمان است. یک مقدار دیگ گران شده است، مثلاً آلومینیوم و استیل و مس نسبت به پارسال چند برابر شده، ولی بیشتر به کم همتی خودمان برمیگردد. ابتدا باید سرمایهگذاری کمی صورت بگیرد. گلابگیری از آن شغلهایی است که باید از خودش هزینههایش دربیابد و خرج خودش کرد. افرادی که شکست میخورند فقط مایه میگذارند و میخواهند برجسته و در چشم باشند.در صورتیکه باید از همان شغلهای کوچک و زودبازده شروع کرد.
برای رونق کسب، کار کردیم
ما زیاد نمیتوانیم تبلیغات داشته باشیم، چون که بهداشت نظرش روی سیب سلامت است. مثلاً وارد کارگاه ما که میشوند که با چندین هزار کارگاه از اینجا تا طرقبه شاندیز مشهد و کرمان و شیراز تا شمال و این طرف و آن طرف همه کارگاهها سنتی هستند. سنتی هم معمولا از لحاظ کیفیت و از لحاظ عطر و طمع و از کارگاه صنعتی بهتر است. صنعتیها سیب سلامت را دارند و ما مشکلمان سیب سلامت است. من الان یک هدفی اینجا دارم و در نظر دارم که تجمیع کنیم. مثلاً صدتا گلابگیری و یک دانه دستگاه پاستور بزنیم تا برای همهمان پاستور کند. سیب سلامت را بگیریم که هر کاری خواستیم بتوانیم انجام بدهیم؛ ولی ما موفق نشدیم در این چند سال انجام بدهیم، اگر یک چنین کاری بشود موفق میشویم و برای استان هم خیلی خوب است.
برنامه برای آینده
ما یک روال عادی و معمولی را داریم طی میکنیم. چون دیگهایمان دارد به صورت سنتی اداره میشود، سنتی هم سیب سلامت نمیدهند. سیب سلامت یک مجموعهای میخواهد که هزینه میلیاردی بشود. و دستگاه پاستور باشد و کارگر داشته باشد و مثلاً سالن و یک جایی به نام کنترل کیفیت داشته باشد، دستگاههای باکتری و آنتوباکتریایی داشته باشد. واقعا ما از لحاظ وسع مالی و فضا در آن اعداد نیستیم. ما سعیمان را گذاشتیم که یک دیگ صنعتی در مجموعه خودمان که کوچک و نزدیک ده بیست متر بیشتر نیست، بگذاریم و در کنار آن میخواهیم کاری کنیم که گل این روستا را انشاءالله نجات بدهیم. شعارمان این است که هر خانوادهای یک دیگ. هر یک شغلی که درست کنیم، شاید یک نفر از کسانی که مشکل اعتیاد دارند کم بشود. حضرت رسول هم به این مضمون فرمودهاند که از یک در که فقر بیاید از آن در فرهنگ و معنویت بیرون میرود. ما هدف اصلیمان کسب معنویت است. یعنی بیشتر هم به نیت آن دنیا کار میکنیم. انشاءالله که این طرف هم خدا کمک میکند. یک روحیهای را آوردیم، البته خدا و اهل بیت این کار را کرده است. که همه میگفتند نمیشود، یکی دو نفر به من گفتند که ما شما را مسخره میکردیم که این کار را میکردید. ما ایستادیم و یک گوشمان را در کردیم و یک گوشمان را دروازه. کسانی که سال قبل خودم گلشان را تبدیل به گلاب کردم و سود دو سه برابری درآوردند. الان دیگ خریدند و ما داریم برایشان نصب میکنیم.