خبرهای داغ:
گلایه‌های پدر جهادگر «اعظم افضلی» در گفت‌وگو با بسیج:

نگذاشتند فرزندم را در قطعه شهدا به خاک بسپاریم

پدر جهادگر اعظم افضلی، درباره مسائل خانواده‌ پس از شهادت تک‌فرزندش با ما سخن گفته است.
کد خبر: ۹۴۷۸۲۰۷
|
۰۵ دی ۱۴۰۱ - ۱۰:۵۸

به ما می‌گویند خواسته مان موضوع کوچکی است/نگذاشتند فرزندم را در قطعه شهدا به خاک بسپاریم
به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج، شهیده اعظم افضلی تنها فرزند خانواده افضلی در روستای حاجی‌آباد بود. این دختر ۲۲ ساله با خلق و خوی دلنشینی که داشت، جای همه نداشته‌ها را برای پدر و مادرش پر کرده بود و از نوجوانی به عضویت در فعالیت‌های گروه‌های جهادی منطقه در آمده بود. رنگ و بوی کار جهادی، زندگی «اعظم افضلی» را فرا گرفته بود و او حتی در انتخاب دوستانش نیز خصلت جهادی‌بودن را در نظر می‌گرفت. شهیده فاطمه فلاحی نیز با او در فعالیت‌های جهادی شریک و همراه بود.

اعظم فلاحی با اشعاری که  می‌سرود، احساسات درونی‌اش را روی کاغذ‌ها می‌آورد و حالا همین اشعار به یادگارمانده، آرام جان والدین بی‌تابش هستند. 

اعظم افضلی همواره عضو ثابت اردو‌های جهادی بود و سرآخر نیز در یکی از همین اردو‌ها، به مقصد خود یعنی شهادت رسید. او ۲۲ ساله بود که در راه بازگشت از یک اردوی جهادی، با هدف ساختن فضای سبز برای مقبره شهدا در یک سانحه رانندگی جان خود را از دست داد و به شهادت رسید؛ درست مثل شهیده فاطمه فلاحی.

سرگذشت خانواده این شهیده بزرگوار پس از شهادت تک فرزندشان، قصه‌ای عجین با مظلومیت است. گلایه‌های خانواده این شهیده جهادی، متوجه بسیاری از مسئولان است. خانواده شهیده افضلی، پس از گذشت ۱۵ سال از شهادت دخترشان، از شهید شناخته‌نشدن او توسط بنیاد شهید و امور ایثارگران گلایه دارند و با وجود از دست‌دادن تنها عصای پیری‌شان، اکنون در شرایطی دشوار به سر می‌برند و به گفته پدر اعظم، آن‌ها به کلی از شهید شناخته‌شدن فرزندشان ناامید شده‌اند.

داستان زندگی این خانواده پس از شهادت فرزندشان جای تامل و بررسی دارد. آنچه پیش‌رو دارید، حاصل گفتگوی خبرنگار خبرگزاری بسیج با سیدعلی افضلی پدر شهیده اعظم افضلی است. 

از کلاس اول ابتدایی تا زمان شهادت، بسیجی بود

آقای افضلی درباره ویژگی‌های فرزند شهیدش به ما گفت: بچه ما از کلاس اول ابتدایی تا زمان شهادتش، ببسیجی بود. حجاب همواره از ویژگی‌های بارز اعظم بود. دخترم حتی در سال‌های دانشگاه و تحصیل هم به فعالیت در اردو‌های جهادی و بسیجی می‌پرداخت و دستی هم بر آتش شعر داشت و سال دوم دانشگاهش، در جلسات شعر حضور می‌یافت.

پدر شهیده افضلی درباره شعر‌های دخترش گفت: شعر، برای دخترم وسیله‌ای شده بود تا احساساتش را بیان کند. اعظم، عاشق شهدا و مقام معظم رهبری بود و دست آخر در راه خدمت به شهدا، به شهادت رسید. اشعاری هم که می‌خواند و می‌سرود هم در همین فضای فکری بودند. از دخترم دو دفتر شعر به یادگار مانده و گاهی که حال مادرش کمی بهتر است، آنها را می‌خوانیم و از اینکه دیگر در کنارمان نیست، غبطه می‌خوریم. یک دفتر شعر هم به آقای سردار زهرایی که برای سرکشی به خانه ما تشریف آورده بودند، تقدیم کردیم. دخترم، همیشه برای سلامتی حضرت آقا دعای ویژه داشت. اعظم  می‌گفت سربلندی امروز کشور ما به‌دلیل حضور پر قدرت و تاثیرگذار حضرت آقا است.  

وی درباره حادثه‌ای که منجر به شهادت دخترش شد، آنچنان با جزئیات و دقیق با ما سخن می‌گوید که گویی او هم در همان اتومبیل در کنار فرزندش مو به موی حادثه را تجربه کرده است.

آقای افضلی درباره وقایع روز حادثه به ما گفت: در آن سال، طرحی برای بازسازی مزار شهدای گمنام در سپاه ابلاغ شد و اعظم نیز که در کار‌های جهادی سابقه داشت و از طرفی گیاهپزشکی خوانده بود و جهت ساختن فضای سبز در مقبره شهدای گمنام به همراه دوستش فاطمه فلاحی مسئول شده بود، بابت انجام این کار به تپه‌های مرودشت اعزام شد. به اذعان بازماندگان، راننده آن‌ها فردی ناوارد بود و حتی پس از رسیدن به مقصد نیز دخترم و همراهانش به رانندگی آن فرد اعتراض کرده بودند اما به دلایلی در راه بازگشت نیز با همان راننده بازگشتند. ۲ ماشین عازم راه برگشت بودند که یکی ماشین مربوط به سپاه پاسداران بود و دیگری، تاکسی تلفنی. در راه بازگشت، خودرویی که دخترم و دوستش فاطمه فلاحی در آن نشسته بودند با یک تریلی تصادف می‌کند و در این تصادف، اعظم افضلی و فاطمه فلاحی جان خود را از دست می‌دهند و شهید  می‌شوند و دو نفر مجروح شدند که یک نفر از آن‌ها پای راستش، کوتاه و دیگری دچار له‌شدگی استخوان‌های لگن شد. 

در این سال‌ها کسی هوای خانواده ما را نداشت

آقای افضلی درباره شرایط خانواده‌اش پس از شهادت اعظم، به ما گفت: ۱۶ سال است که فرزند ما زیر خاک خوابیده و مادر اعظم نیز تا بحال دو مرتبه سکته کرده است. در این سال‌ها کسی هوای خانواده ما را نداشت. حتی هنگامی که قصد داشتیم اعظم را در قطعه شهدا به خاک بسپاریم، جلوی ما را گرفتند و به ما گفتند که فرزندتان، شهید نشده است! 

او اضافه کرد: در تاریخ ۱۳۹۹/۱۰/۰۵ آقای «درودی» از مسئولین سپاه استان به همراه همکارانش به خانه ما تشریف آوردند و به ما قول دادند که فرزندمان، شهید محسوب شود. اما پس از آن روز و در این دو سال، هیچ‌کسی به ما سر نزده و اقدامی هم صورت نداده است. برخی به ما می‌گویند که تصویب شده که فرزندان ما به عنوان شهید محسوب شوند اما آقای قالیباف(رئیس مجلس) این موضوع را در مجلس تایید نکرده است.

پدر شهیده افضلی درباره تعلیق شهید شناخته‌شدن دخترش به ما گفت: با گذشت این همه سال، حقیقتا دیگر این موضوع به درد ما نمی‌خورد و ما فقط خواستیم که ما را نزد حضرت آقا ببرند تا درد دل‌مان را تعریف کنیم. بعضی مسئولین به ما پاسخ دادند که «موضوع شما کوچک است».  

گزارش و مصاحبه از مازیار شیری

ت ۹۶۰۶

انتهای پیام/ 

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار