قزوین_به گزارش خبرنگار بسیج، جبهه و جنگ برای ما ایرانی ها یادآور روزهای تلخ توأم با لحظات شیرینی است و شاید معنای عملی «همبستگی» را از پشت همان خاکریزها و مساجد و مدارس آموختیم. ویژگی های برجسته و خاصی که شاید در سراسر دنیا دارای مفاهیمی باشد اما برای ما، هر مفهوم از ویژگی هایی که با شروع انقلاب و پس از آن جنگ تحمیلی، با سادگی دوست داشتنی مردمان این مرز و بوم تلفیق شد و یک نوستالژی حماسی ماندگار و عمیق و خواستنی را تا جهان باقیست، برجای گذاشت.
ماجرای خواندنی سه دوست که ثانیه های سختی را در کنار یکدیگر گذراندند و سختی و شیرینی این ثانیه ها امروز وقتی برای ما با بیان شیرین آنها بازخوانی می شود، تداعی گر همان لحظات است.
قزوین _به گزارش بسیج، داستان عملیات کربلای چهار را از زبان «یکی از آن سه نفر» حاج حمزه صابری فر، رزمنده مهربان و شیرین سخنی روایت می کنیم که به محض ورودش به دفتر خبرگزاری بسیج، بی تابانه منتظر شنیدن ناگفته هایشان بودیم. پس از سلام و احوالپرسی داستان سه غواص دست بسته که سالها به عنوان شهدای دست بسته از آن ها یاد می شد از زبان عزیزالله فرجی،حمزه صابری فر و مصطفی کردی از قاب ماندگار رمز گشایی می شود.
زمین مسلح و عملیات لو رفته بود
عزیزالله فرجی از آزادگان عملیات کربلای ۴ در خصوص داستان آن سه نفر می گوید: ماجرای این عکس جالب است، در آن روز خبرنگار های انگلیسی فرانسوی و عربی آمده بودند یک هفته بعد از اسارت گرفته شده است. عملیات کربلای ۴ لو رفته بود قبل از شروع عملیات دو سه روز در گمرک خرمشهر بودیم و خط را شناسایی کردیم معبر مشخص بود و روز روشن بچه های اطلاعات عملیات با دوربین مسیر ها را شناسایی می کردند همه چیز عادی بود و تحرک مشکوکی از سوی عراقی ها دیده نمی شد عملیات با یک روز تاخیر شروع شد شب چهارم که عملیات شروع شد به آب زدیم یک دسته بودیم که بچه ها شهید شدن احمد بهتویی اهل شریف آباد قزوین بود شهید شد بچهها آرایش گرفتند و به خط زدن تعداد زیادی مجروح و شهید شدن بچههای اطلاعات سید علی حسینی در عملیات مجروح شدند که بعدها در بیمارستان به شهادت رسید.
شب عملیات حادثه عجیب بود کربلای ۴ را میتوان یکی از عملیات های مظلومانه که توسط برخی ها لو رفته بود عنوان کرد وقتی که وارد خط شدیم زمین مسلح بودبه سیم خاردار و بالای آن خورشیدی و بر بالای موانع خورشیدی سیم خاردارهای حلقه ای بود که در هر حالت برای عبور گیر می کردیم من و آقای مصطفی کردی دیگر نتوانستیم به جلو حرکت کنیم که در کانال زمین گیر شدیم و نظری نژاد هم با ما بود من و آقای حمزه صابری مصطفی کردی، نظری نژاد و حاج حسین صباغی که جمعاً هفت نفر بودیم اسیر شدیم ما را به مقر سپاه هفتم عراق بردند، ماهر عبدالرشید فرمانده مشهور بعثی ها در تصویر پشت سر ما حضور دارد.
این تصویر توسط عکاس خبرنگاران فرانسوی و انگلیسی گرفته شد و توسط بچه های قرارگاه رمضان در عراق شناسایی و برای سپاه صاحب الامرعج ارائه می شود.
تصویر ماهر عبدالرشید در قاب غواصان کربلای ۴
مصطفی کردی از دیگر آزادگان و غواصان دسته بسته ماجرای آن سه نفر را به این شکل بیان می کند: این عکس روز دوم اسارت در پادگان ابوالخصیب مقرر سپاه هفتم عراق توسط خبرنگار ان عربی فرانسوی و انگلیسی گرفته شد فرمانده ماهر عبدالرشید در تصویر پشت سر اسرای ایرانی که با دستان بسته مشاهده حضور دارد این عکس دو سال بعد از اسارت در منطقه پنجوین عراق توسط نیروهای برون مرزی که عملیات برون مرزی داشتند مشخص شد در آن منطقهای عکس روزنامه ها را دور ریخته بودند توسط یکی از آشنایان شناسایی و بلافاصله برای شناسایی به دفتر صلیب سرخ و سپاه صاحب الامرعج قزوین ارائه تا شناسایی و پیگیر مسائل حقوقی اسرا شود.
دستور مبنی بر ادامه عملیات بود
در کربلای ۴ به دلیل لو رفتن عملیات شناسایی بسیاری از نیروها شهید
عراقی ها در ابوالخصیب به ما میگفتند؛ وقتی دوستانتان کارهای شناسایی را انجام می دادند آنها را زیر نظر داشتیم و میدانستیم که قرار است ایران یک عملیات بزرگ انجام دهد و چه ساعتی و چه روزی می خواهید برای حمله اقدام کنید.
عراقی ها به گفتند؛ وقتی تیمهای شما به جزیره می آمدند ما اقدام نکردیم و گفتیم بزار بروند و همه با هم بر گردند تا به دام بیفتند.
ساعت ۹ شب بچه ها به اروند زدند و آتش سنگینی را بر روی اروند و مواضع ایرانی ها توسط عراق صورت گرفت ما با تجربه والفجر ۸ در آن عملیات غواص بودیم وارد شدیم و فکر نمی کردیم علاوه بر لو رفتن عملیات با زمین مسلح مواجهه خواهیم شد.
در کربلای ۴ وقتی وارد خاکریز دشمن شدیم متوجه شدیم که با موانع سختی مواجهه و امکان پیشروی وجود ندارد برخی از بچه ها نیز با بیسیم اعلام کردند که دشمن متوجه شده است و امکان پیش روی ما وجود ندارد اما دستور مبنی بر ادامه عملیات بود.
در نهایت ما را به پادگان ابوالخصیب مقر سپاه هفتم بردند و این تصویر توسط خبرنگاران انگلیسی، فرانسوی و عراقی گرفته شده است و هرگز فکر نمی کردیم این تصویر به یک قاب ماندگار و برگی از تاریخ ایران تبدیل شود.
عکس ماندگاری که آزادی به ارمغان آورد
حمزه صابری فر یکی از غواصان دست بسته دفاع مقدس در گفت و گو با خبرگزاری بسیج گفت: ما بی خبر از تمام موانعی که آن سوی خورشیدی ها بود، وارد خاک عراق شدیم. در محوطه سیم خاردار گرفتار شدیم و پای من به سیم خاردار گیر کرد که به هر زحمتی خود را نجات دادم. ناگهان یک نارنجک به کتفم اصابت کرد و در آب منفجر شد که موج آن، چشمهایم را درگیر کرد و بدنم پر از ترکش شد که بر اثر این انفجار بیهوش شدم و دیگر متوجه چیزی نشدم. حدود اذان صبح به هوش آمدم. خود را به هر زحمتی که بود به خشکی رساندم. آتش باران سنگینی از سوی دشمن از شب قبل آغاز شده بود و به بدترین شکل ممکن بچه ها زیر باران گلوله و بمب دشمن بودند.
صابری فر افزود: از لشگر ۸ نجف که شب قبل به سمت عراق شنا کردیم، دوازده نفر خود را به خشکی رسانده بودیم. همه بی جان بودیم و زخمی. حدود ظهر بود که اسیر نیروهای دشمن شدیم. دست بچه ها را بستند و ما را به سمت مقر فرماندهی بردند.
عکسی که خبرنگار مجله انگلیسی گرفت
وی افزود: این تصویر ابتدا توسط خبرنگاران انگلیسی در پادگان ابوالخصیب مقر سپاه هفتم عراق به فرماندهی ماهرعبدالرشید گرفته شد در آن تصویر فرمانده ماهر عبدالرشید در پشت سر غواصان دست بسته مشاهده می شود این تصویر توسط پسر عموی آقای کردی در قرارگاه رمضان کار های برون مرزی می کردند در منطقه کرکوک شناسایی و آن را از یک دکه مجلله فروشی با دینار عراقی خریداری می کند البته برخی ها هم گفتند که در منطقه پنجوین تعداد زیادی مجله و روزنامه در محوطه ای رها شده است که این تصویر را شناسایی و به همراه خودش به ایران می آورد بعد به برادر بنده خبر می دهند که یک عکس از عراق آوردهاند که غواصان دست بسته را نشان می دهد آن عکس را در مسجد می آورند و به گوشه ای نصب می کنند.
برادرم آن را برداشته و به خانه می آورد و متوجه میشوند زنده ایم این تصویر یک سال بعد از اسارت من در سال ۱۳۶۵ و در زمستان۶۶ پیدا می شود. اصل تصویر و مجله در هلال احمر و صلیب سرخ ایران موجود است.
تعداد غواصان که اسیر شده بودند به همراه سایر نیروهای آبی خاکی حدود ۱۳۰ تا ۱۴۰ نفر می شدند ده تا پانزده شب در آنجا از ما مراقبت و بازجویی کردند. نزدیک به ۱۲ نفر بودیم که خبرنگاران و عکاس ها آمدند و همراه ماهر عبدالرشید فرمانده سپاه هفتم عراق که با ۱۰ متر فاصله تصویر گرفته شد عملیات کربلای ۴ با یک روز تاخیر شروع و عراقی ها از عملیات ایران در منطقه اروند با خبر بودند وقتی ساعت ۹ شب به خط زدیم عراقی ها قبل از آن با زدن منور و مواضع نیروهای ایرانی به استقبال بچه ها آمدند.
عقبه نیروها توسط عراق بمباران شد
در این عملیات به دلیل لو رفتند اطلاعات محرمانه بسیاری از نیروها شهید مفقود و یا اسیر شدند احمد بهتویی از غواصان کربلای ۴ که از همشهریان من بود شهید شد من در آب مجروح شدم دست چپم مورد اصابت قرار گرفته بود.عراقی ها با زدن تیر تراش دولول، دوشکا و انواع تیربار به طور مستمر نیروها را هدف قرار میدادند و لحظه ای آتش آنها قطع نمی شد یکی از سنگر های عراقی که مشرف به بچه ها بود باید از کار می افتاد سنگر مشرف بود به کارون نیروها نتوانستند توسط قرارگاه پشتیبانی شوند عقبه نیروهای ما توسط هواپیماهای عراق بمباران و خط تدارکاتی مختل شد.
دست چپم به دلیل گلوله خوردن تقریباً از کار افتاده بود و توان حرکت آن را نداشتم وقتی به خط اول راه یا رسیدیم یکی از فین های غواصی را در آوردم بر روی خورشیدی گذاشتم زیرا حرکت با فین غواصی در آب آسان
و در زمینهای باتلاقی سخت و تقریبا نا ممکن است.
شهید علی حسینی کمک کرد فین را در آوردم سیم خاردار ها را به صورت عنکبوتی در آورده بودند عراقی ها فاصله شان با ما آنقدر نزدیک بود که یک نارنجک دستی پرتاب کردند و به پشتم اصابت کرد و داخل آب منفجر شد چشمای من تا ۲۰ روز به خاطر موج گرفتگی بسته نمیشد از آب بیرون آمدیم من از سرمای هوا و بخارتنفس برخی ها متوجه شدم عده ای از بچه ها هنوز در آب هستند.
باران منور و شبی که روشن شد
نیروهای عراقی ۸۰ منور خوشهای زدند هوا مثل صبح روشن بود یک قایق به سمت ما آمد اما سکاندار را زدند و قایق منهدم شد همه خدمه آنها شهید شدند، یکی از نیروهای غواص سرش از آب بیرون بود بلافاصله مورد هدف قرار گرفت و از ناحیه سر به شهادت رسید آخر یک نردبان آلومینیومی آوردند و به پایین خاکریز که کانال بود بردند و در همان لحظه آزار و اذیت شروع شد.
بعد از سه را به پشت جبهه و ابوالخصیب بردند و یازده روز در اتاق پنجاه متری با تعدادی از رزمندگان بودیم این تصویر با حضور خبرنگاران غربی، عربی و فرانسوی آن تصویر به یادگار ماند.
انتهای پیام/۱۰۰۲