هنوز از پیچ و خم معابر شلمچه طنین نجوای خالصانه شهدا به گوش می رسد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج از خراسان جنوبی، زینب سبزکار دانشجوی بسیجی شهرستان بیرجند در قالب یادداشتی با زبان قلم سفر راهیاننور را توصیف کرد؛
بسم رب الحسین (ع)
سلام، سلامی به گرمی آفتاب منطقه جنوب، به شبهای سرد عملیات، به تلخی استخوانهای گمنام و به شیرینی شربت شهادت...
شهدا؛
نگاه شما با قلب آلوده به گناهم چه میکند؟ خود نیز نمیدانم، ولی خوب میدانم برای اینکه شبیه شما شوم؛ باید تکانی به قلبم بدهم تا خاکستر گناهانم بریزد، آن وقت تازه میتوانم قلم بردارم و از شما بنویسم، وقتی به این فرصت کم عمر که به گناه وعاریت گرفتم، میاندیشم وجودم میلرزد، مگر من چقدر برای برگشتن فرصت دارم..
به راستی گذشتن از جان برای معشوق کار قلب هر عاشقی نیست، برای همین هرکس شهید شود نمیمیرد بلکه جاودانه است واین وعده خداست..
شنیده ام؛ زندگی همچون دار قالی است، هرکس بر آن پا مینهد گرهای بر آن میگشاید و قسمتی از آن را میبافد و سالها بعد مردم بر قالی مینشینند که ما بافتیم، در قسمتی که شما بافتید؛ گلهای خونین شهادت نقش بسته اند و اکنون مردم ایران بر روی آن با امنیت و آرامش مینشینند وبه شما افتخار میکنند.
شاید ذره ذره خاک شدید، ولی ذرهای خاک به دشمن ندادید، مقاومت شما حتی نخلهای این منطقه را عاشق کرده، بی سر شده اند، ولی همچنان ایستاده اند..
حقیقتاً؛ چیزی جز غیرت شما نمیتوانست رود سرکش اروند را رام کند..
حق دارند حتی نام جزیره را مجنون بگذارند، انگار عشق و ایمان راستین شما بدجور دلشان را آسمانی کرده است...
راستش را بخواهید، گاهی از جوانی ام شرمنده میشوم وقتی به جوانی شما مینگرم؛ چشمانم را میبندم از پیچ وخم معابر شلمچه هنوز طنین نجوای خالصانه شما به گوش میرسد.ای شهدا؛ برای دل بی قرار ما نیز دعا کنید مطمئنم فرجی میشود، شاید یک روز در شناسنامه ما نیز مُهر شهادت بخورد.
زینب سبزکار