یادداشت؛

منطق استکبار؛ آنچه برای خود نمی‌پسندی برای دیگران بپسند

رفتار دولت آمریکا با یک شبکه اجتماعی خارجی مثل تیک تاک، بیانگر همان رفتار دوگانه این کشور با دیگر ملت‌هاست، دولتمردان آمریکایی دقیقاً آنچه را برای شهروندان خود نمی‌پسندند برای دیگر ملت‌ها می‌پسندند و برعکس.
کد خبر: ۹۵۰۲۵۱۶
|
۱۸ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۰:۱۴

به گزارش خبرگزاری بسیج، داوود مهدوی‌زادگان: توماس هابز، فیلسوف سیاسی شهیر انگلیسی ( ۱۵۸۸- ۱۶۷۹ م ) نسبت به دیگر فیلسوف سیاسی معاصر خود، اسپینوزا ( ۱۶۳۲- ۱۶۷۷م ) در پایه‌گذاری فلسفه سیاسی دولت مدرن، فضل تقدم دارد. به جرأت می‌توان گفت که آثار فیلسوفان سیاسی غربی حاشیه بر متن لویاتان هابز است(هابز توماس، ۱۳۸۰، لویاتان، ترجمه حسین بشیریه، نشر نی، چ اول).

مهم‌ترین مسئله برای انسان‌ها از نگاه هابز صیانت و حراست نفس است. چون در وضع طبیعی یا اولیه آدمیان مجبورند با تکیه بر عقل در برابر دشمنان از خود دفاع کنند. در چنین وضعی صلح و آرامش برای آدمی تا وقتی مطلوب است که به صیانت نفس از طریق صلح امیدوار بود، «ولی وقتی نتواند به صلح دست یابد آنگاه می‌تواند از همه وسایل و امکانات لازم برای جنگ بهره برگیرد» ( همان: ۱۶۱ ).

به عقیده هابز آنچه که آدمیان را در وضعیت جنگی یا همان وضعیت « انسان گرگ انسان » قرار می‌دهد، استیلای امیال طبیعی آدمی( همچون غرض‌ورزی، غرور و کینه‌ورزی ) است که با قوانین طبیعی (همچون عدالت، انصاف، اعتدال، ترحم و دوستی) در تضاد است. قوانین طبیعی ضامن صیانت نفس آدمیان در برابر یکدیگرند. لکن این قوانین حتی اگر مفاد عهد و پیمان قرار گیرد، به دلیل استیلای امیال طبیعی آدمی به خودی خود کاری نمی‌توانند بکنند. « عهد و پیمان‌ها بدون پشتوانه شمشیر تنها حرفند و به هیچ روی توان تأمین امنیت آدمی را ندارند». پس باید قدرتی کافی و مطلقه تأسیس شود تا ضامن اجرای قوانین طبیعی باشد. این قدرت مطلقه که هابز آن را لویاتان نامیده است در اثر قرارداد جمعی که طی آن همگی حق صیانت از نفس خود را به لویاتان واگذار می‌کنند، تأسیس می‌شود ( همان: ۱۸۹).

هابز در فصل‌های چهاردهم و پانزدهم کتاب لویاتان قوانین نوزده گانه طبیعی را به تفصیل توضیح داده است. او برای آن که این قوانین برای همگان به سهولت آزمودنی باشد، آنها را در یک اصل یا قانون خلاصه کرده است: « این قوانین به صورتی مختصر و آسان که حتی قابل فهم کم استعدادترین آدمیان است خلاصه شده‌اند؛ و آن خلاصه این است که « آنچه به خود روا نمی‌داری به دیگران روا مدار » ( همان: ۱۸۰ ). هابز در خیلی از مباحثش به این اصل که خلاصه اصول یا قوانین طبیعی است، ارجاع می‌دهد.

بررسی اینکه اصل خلاصه شده هابز ( انجام دادن آنچه برای خود می‌پسندیم نسبت به دیگران ) با آیه شریفه: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ » ( الصف : ۲ ) چه سنخیتی می‌تواند داشته باشد، مجال دیگری را می‌طلبد. اما به هر روی، این عصاره یا خلاصه قوانین طبیعی بنیان لویاتان یا دولت مطلقه هابز را تشکیل داده است. فیلسوفان سیاسی بعدی مانند جان لاک و مونتسکیو و روسو که بر دولت مدرن هابز حاشیه زدند و آن را دولت مشروطه و مقیده تفسیر کردند، هیچ‌کدام این قانون خلاصه شده را تغییر ندادند و در آن تجدیدنظر نکردند. چون این یک اصل رسایی است که هر عقل سلیمی آن را می‌پذیرد. اما آیا آن چیزی که از نظریه دولت مدرن در دو سه قرن اخیر در دنیای غرب عینیت یافته از این قانون طبیعی خلاصه شده پیروی کرده است؟

تاریخ سیاسی دولت‌های مدرن غربی گواه این نکته نیست که به قانون طبیعی «آنچه برای خود نمی‌پسندی برای دیگران هم مپسند» که به عقیده هابز خلاصه همه قوانین طبیعی است، متعهد و وفادار بوده باشند. دولت‌های غربی که نتیجه نظریه‌پردازی های فیلسوفان سیاسی مدرن است، چنین نبوده است که آنچه را که برای شهروندان خود می‌خواستند، برای اتباع دیگر دولت‌های غیرغربی خواسته باشند.

آنها برای شهروندان خود خواهان آبادانی و امنیت و صلح و آرامش و رفاه و ترقی و توسعه هستند و در این راه تلاش‌های بی‌وقفه‌ای را به راه انداختند ولی در تعامل با جوامع غیرغربی و غیرمدرن بر اساس آنچه که برای اتباع خود می‌خواستند عمل نکردند. تاریخ سلطه استعمار مدرن بر ملت‌های غیراروپایی سراسر از تجاوز و استثمار و بردگی و نابودی و تبعیض‌های قومی و نژادی و فرهنگی است. هند و آفریقا و آمریکا و جهان اسلام در دویست سال گذشته هیچ‌گاه شاهد این نبودند که دولت‌های غربی آنچه که برای مردم خود نمی‌پسندند برای آنها هم نپسندند. آنها حتی در اعمال قوانین بین‌المللی که غالباً توسط خودشان وضع شده تبعیضانه رفتار می‌کنند. در این گفتار مجالی برای ذکر نمونه‌هایی از رفتار دوگانه دولت‌های مدرن در تعامل با شهروندان خود و دیگران نیست وفقط به بارزترین نمونه آن که جهان در روزهای اخیر شاهد آن بوده اشاره می‌کنیم.

تیک تاک یک رسانه اجتماعی چینی است که در چند سال اخیر راه‌اندازی شده است و در میان شهروندان آمریکایی محبوبیت بالایی پیدا کرده است و حتی از شبکه‌های اجتماعی آمریکایی پیشی گرفته است. همین امر باعث شده دولتمردان آمریکا از فعالیت تیک تاک احساس خطر کرده برای مسدود کردن آن در آمریکا اقدام کنند.

آنها فعالیت این شرکت چینی در فضای مجازی را تهدیدی علیه امنیت ملی و آسیب پذیری خانواده ها بویژه کودکان اعلام کرده اند. به همین خاطر آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، در کمیته روابط خارجه مجلس نمایندگان گفت که کار تیک تاک باید به هر طریقی پایان یابد. کنگره آمریکا در هفته گذشته طی جلسه پنج ساعته مدیر عامل تیک تاک، شو چو را به استنطاق و استیضاح می‌کشاند. نمایندگان کنگره که از هر دو گروه جمهوری خواه و دموکرات در این جلسه حضور داشتند بالاتفاق تیک تاک را تهدیدی علیه شهروندان و امنیت ملی آمریکا می‌دانستند.

برای مثال فرانک پالون، نماینده دموکرات نیوجرسی گفت: «تحقیقات نشان داده است که الگوریتم‌های تیک تاک ویدیوهایی را به نوجوانان توصیه می‌کنند که احساسات پریشانی عاطفی را ایجاد و تشدید می‌کنند، از جمله ویدیوهایی که خودکشی و خودآزاری را تبلیغ کرده است».

گاس بیلیراکیس، نماینده جمهوری‌خواه از فلوریدا نیز گفت که اعتدال کافی در این پلتفرم وجود ندارد و فضایی را برای کودکان ایجاد می‌کند تا در معرض محتوایی قرار بگیرند که به خود آسیب بزنند. وی خطاب به مدیر عامل تیک تاک گفت که فناوری شما به معنای واقعی کلمه به مرگ منجر می‌شود.

این رفتار دولت آمریکا با یک شبکه اجتماعی خارجی بیانگر همان رفتار دو گانه این کشور با دیگر ملت‌ها است. دولتمردان آمریکایی دقیقاً آنچه را که برای شهروندان خود نمی‌پسندند برای دیگر ملت‌ها می‌پسندند. بسیاری از کشورها فعالیت شبکه‌های اجتماعی آمریکایی را تهدیدی علیه امنیت ملی و اخلاقی و فرهنگی مردم خود می‌دانند و خواهان تبعیت این شرکت‌ها از قوانین آن کشورها هستند.

با وصف این، هیچ یک از آنها برابر این خواسته عقلایی و قانونی تمکین نمی‌کنند و دولت آمریکا نیز آنها را به تبعیت کردن از قوانین آن کشورها مجبور نمی‌سازد. چون شبکه‌های اجتماعی آمریکایی یکی از مهم‌ترین ابزارهای سلطه دولت آمریکا بر دیگر کشورها است.

حال اگر این پرسش مطرح شود که چرا دولت‌های مدرن به آن قانون طبیعی که توماس هابز آن را خلاصه قوانین طبیعی در پایه‌گذاری جامعه سیاسی مدرن می‌داند، در تعامل با دیگر ملت‌ها عمل نمی‌کنند، پاسخ آن به منطق استکباری دولت‌های مدرن باز می‌گردد. منطق استکباری دولت مدرن در تعامل با دیگران بر پایه این اصل استوار است: « آنچه را که برای خود می پسندی برای دیگران مپسند».

خوی استکباری در این است که هر آنچه را که مطلوب و مورد پسند است فقط برای خود بخواهد و دیگران را از آن امر مطلوب محروم کند. شاید یکی از جدی‌ترین نقدهایی باشد که بر نظریه فیلسوفان سیاسی مدرن می‌توان وارد کرد. آنان دولت مدرن را چگونه تفسیر و تبیین کردند که با منطق استکباری عجین شده‌اند؟ چگونه است که دولت‌های مدرن از همان آغاز شکل‌گیری به قانون طبیعی « آنچه به خود روا نمی‌داری به دیگران روا مدار» وفادار نماندند؟.

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار