روایت خبرنگار از بزرگترین جشن تولد امام رضا(ع) در مشهد/از شگفتی، هیاهو و زیبایی این جشن شادمانی لذت بردم + عکس و فیلم
به گزارش خبرگزاری بسیج خراسان رضوی از مشهد،جشن بزرگ خانوادگی «امام رضایی ها» در خیابان امام رضا(ع) مشهد، باحضور زائران و مجاوران از سراسر ایران و جهان با شکوه خاصی برگزار شد. جشنی پر از شگفتی با انسان های خاص که بخشی از هیاهو و زیبایی این جشن شادمانی اهل بیت(ع) توسط خبرنگار خبرگزاری بسیج به تحریر درآمده است.
وقتی به خیابان امام رضا (ع) رسیدم، خیابان پر از عاشقان بود. دور تا دور خیابان امام رضا مملو از موکب هایی است که با جان و دل از مردم پذیرایی میکنند.
کودکان، شادمانه بادکنک هایی که نام امام رضا بر آن حک شده است در دست دارند و با همان بازیگوشی کودکانه خود آن بادکنک ها را در هوا میچرخانند. خادمین حرم شمس الشموس با آن لباس های سبز زیبای خادمی شان در میان جمعیت مشخص هستند و با گشاده رویی از زائرین استقبال میکنند.
گنبدی به درخشانی طلا
گنبد طلایی علی بن موسی الرضا (ع) امشب، در میان آن همه نور، درخشان تر از هر زمان دیگری در آسمان میدرخشد. تولد امام غریب در مشهد، پرشور تر از هر زمانی دیگر در حال برگزاری است. این جا دل ها و مقصد یکی است. مردم از هر قشر و صنفی آمده اند و جشن باشکوه امام رضایی ها را برگزار میکنند. با برخی از مردم و خادمین همکلام شدیم تا حس و حال شب ولادت امام مهربانی ها را از زبان مردم بشنویم.
امام رضا دوست صمیمی من است
در میان جمعیت، دختر جوانی با پوشش و ظاهری امروزی تر توجهم را جلب کرد. انتظار دیدن شخصی با این پوشش و ظاهر در میان جمعیت برایم جالب بود. با او که همکلام شدم از علت ارادتش به امام رضا (ع) گفت و با همان واژه های امروزی که در میان جوانان رواج دارد امام رضا را بِستی ( دوست صمیمی) خطاب کرد.
من نذر امام رضا هستم
دختر با چهره خندان از تعجب من که او این جا چه میکند، گفت «برخی وقتها که به حرم میآیم به خاطر نوع پوششم به من گیر میدهند ولی خب آن قدر به امام رضا علاقه دارم که به دور از این حرف ها هر بار مشتاق تر از دفعه پیش به زیارت میآیم. من نذر امام رضا (ع) هستم. زمانی که جنین بودم و در شکم مادرم، دکتر ها به مادرم گفتند که باید مرا سقط کند وگرنه مرده متولد میشوم یا سالم به دنیا نمیآیم.
مادرم به حرم میآید و از امام رضا (ع) میخواهد که من، سالم به دنیا بیایم و اگر پسر شدم اسمم را رضا و اگر دختر شدم اسمم را حمیده بگذارد که نام مادربزرگ امام رضا است.
خداراشکر امام رضا کمک کرد و من برخلاف نظر همه پزشکان که میگفتند مرده یا معیوب به دنیا میآیم سالم به دنیا آمدم و این گونه شد که نامم حمیده شد و بعد از آن هم من و خانوادهام عاشق امام رضا شدیم . با این که شاید از لحاظ ظاهری خیلی شبیه اکثر افرادی که اینجا هستند، نباشم ولی امام رضا را خیلی دوست دارم و او، بِستی (دوست صمیمی) من است.
خادمینی که خدمتگزاری افتخار آنهاست
لباسهای سبزشان با آن علامت آستان قدس رضوی که روی آن قرار دارد. آنها را از تمام جمعیت متمایز کرده است. عدهای از آن ها جمعیت را هدایت میکنند و در مسیر ها هستند و عدهای هم در موکب ها هستند و از مردم پذیرایی میکنند. چندین ساعت است که در مسیر قرار دارند و به زائران امام رضا علیه السلام خدمت میکنند.
از هرکدام که میپرسی از انبوه جمعیت خوشحال هستند و با این که کارشان نسبت به روزهای گذشته بسیار زیاد شده است اما با خوشحالی فقط از این حضور میگویند. با این که هر کدامشان بیرون این لباس، دارای مقام و جایگاه بالایی هستند اما به خادمی امام رضا علیه السلام افتخار میکنند.