به گزارش خبرگزاری بسیج از کردستان، «سازمان مجاهدین خلق ایران» موسوم و مشهور به گروهک منافقین، از ابتدای پیدایش در دهه چهل و خاصه پس از تغییر ایدئولوژیک از اسلام (ظاهری) به مارکسیسم و نیز در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هیچگاه پایگاهی مردمی نداشت. در حالی که برخی فرقههای سیاسی با لطایفالحیل و شامورتیبازیهای مختلف و تطمیع توانستند در میان برخی نخبگان و شبهنخبگان هواداران و اعضایی جذب کنند، منافقین چنین توفیقی نیز به دست نیاوردند و همواره در سطح گروهکی در حال تقلا و ورشکسته بجای ماندند.
دلایل این عارضه هم روشن است؛ تفکر التقاطی و نداشتن تحلیل درست از مبارزه و شرایط کشور، تظاهر به مکتبی الحادی، دیکتاتوری عریان سرکردگان نفاق، پشت کردن به مردم و ترور گسترده افراد عادی از جمله کودکان و نوجوانان و مسئولان خدوم، بمبگذاری در معابر و اماکن عمومی به عنوان راهکار مبارزاتی سخیف و ناجوانمردانه، شکنجه مدافعان امنیت و زنده به گور کردن آنها، پناه بردن به دشمن متجاوز و جنگیدن دوشادوش متجاوزان اجنبی و جاسوسی برای استکبار، سندسازی علیه فعالیتهای صلحآمیز هستهای دانشمندان کشورمان، تخریب اماکن عمومی و خصوصی با هدف ناایمنسازی کشور و … همگی نه تنها باعث رویگردانی که موجب تنفر عمیق مردم از منافقین شد.
میتوان به جرأت گفت که اعضای این گروهک جنایتکار را افرادی تشکیل میدادند و میدهند که در حوزه بصیرت، درک مفاهیم سیاسی و احوالات درونی خود و شرایط جامعه و نیز فهم مقوله دین، بضاعت ندارند. آنها افرادی سطحی و برخی احساساتی بودند و هستند که اسلحه به دست گرفتن را زمینهای برای ارضای نفس دون و احساس «مهم بودن» یافتند و یافتهاند. این عده فریبخورده، در تبعیت مطلق از سرکرده شهوتران و قدرتطلب خود که همکاری با ساواک سفاک را در کارنامه کثیف خود دارد، چنان پیش رفتند که اگر آنان را مشرکان معاصر بنامیم، اغراق نکردهایم. منافقان همانانیاند و یا در زمره همانانیاند که به وعده احمقانه و پوچ مسعود رجوی ـ فتح سه روزه تهران ـ با احساسی فاتحانه و در قالب سربازی پیروز و قهرمان، راهی مسلخ تنگه چهارزبر یا دقیقتر بگویم، مرصاد شدند و از دم تیغ خشم انقلابی مدافعان وطن گذشتند.
گفتیم منافقین دوشادوش متجاوزان بعثی علیه ایران و ایرانی جنگیدند. یکی از عملیات آنان در دوران دفاع مقدس، عملیات موسوم به چلچراغ بود که در ۲۸ خرداد ۱۳۶۷ در غرب کشور و با هدف تصرف شهر مهران و میدانهای نفتی و روستاهای کُردنشین آن انجام شد. این عملیات در واقع با تجهیزات اهدایی صدام حسین عفلقی مانند تانکهای ۵۵ و نفربرهای پی ام پی و مشارکت گسترده ارتش بعث عراق در چهار محور و در طول ۵۰ کیلومتر و در عمق ۲۰ کیلومتر روی داد. متجاوزان بعثی پیش از عملیات منافقین، اقدام به حملات وسیع و شدید هوایی و شیمیایی علیه رزمندگان اسلام کردند. با پشتیبانی صورت گرفته، منافقین و بعثیها با همه توان به طرف اهداف تعیین شده یورش بردند که در نهایت به تصرف شهر مهران منجر شد. سه روز بعد از پایان عملیات، نیروهای بعثی شهر را به منافقین سپردند. با تصرف مهران، منافقین با دعوت از خبرنگاران، عملیات خود و ارتش بعث را یک پیروزی بزرگ جلوه دادند و شعار «امروز مهران، فردا تهران» سر دادند.
این شعار در گردهماییهای منافقین چنان با هیجان تکرار میشد که حکایت از باور پادوهای رجوی، به فتح قریبالوقوع تهران داشت. به ویژه اینکه رجوی در دروغی آشکار و به منظور دادن اعتماد به نفس کاذب و تهییج و فریب نیروهای خود، توان یک یگان منافقین را در برابر چهار یگان رزمندگان اسلام توصیف کرده بود.
همانگونه که انجام عملیات موسوم به آفتاب منافقین، مقدمه اجرای عملیات چلچراغ واقع شد، چلچراغ نیز مقدمه اجرای عملیات فروغ جاویدان تصور شد. پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران، دشمنان گمان بردند که تهران در موضع ضعف قرار گرفته است و بهترین زمان برای تصرف زمین و وارد کردن ضربات سهمگین و مرگآور به جمهوری اسلامی است. چنین بود که در چهارم مرداد ۱۳۶۷ ارتش بعث و منافقین با گمان پیوستن مردم به متجاوزان منافق و ادعای فتح چند روزه تهران و پایان کار نظام جمهوری اسلامی و به حکومت رسیدن رجوی، عملیات فروغ جاویدان را با همه ظرفیت به اصطلاح ارتش آزادیبخش ملّی ایران! در کرمانشاه آغاز کردند. این عملیات که ابتدا با تصرف شهرهای کرند و اسلامآباد و … همراه بود با ضدحمله رزمندگان اسلام با نام مرصاد روبرو شد. ضدحملهای که به نابودی ماشین به اصطلاح جنگی منافقین یا همان ارتش به اصطلاح آزادیبخش ملّی ایران! و آزادی متصرفات منافقین از جمله شهر مهران انجامید. ضربه مرصاد چنان بود که سادهلوحترین افراد منافقین نیز از آن پس، رویای فتح تهران را به ذهن خود راه ندادند.
پس از مرصاد، سقوط منافقین سرعت بیشتری گرفت. عملیات آنان مدتی به خمپارهپرانی به نقاط مسکونی تهران و سپس ترور شخصیتهایی چون شهید والامقام سپهبد علی صیادشیرازی، جاسوسی به نفع آمریکا و رژیم صهیونیستی، آتش زدن مراکز دولتی، شرکت در اغتشاشات و … محدود شد! آنان حالا در کمپ آلبانی یعنی هزاران کیلومتر دورتر از ایران، روزهای بطالت خود را سپری میکنند. روزهایی که در غیبت چند ساله سرکردهشان، تصویری از نکبت و تباهی و بنبست است!
انتهای خبر/ دکتر حسن کربلایی