خبرهای داغ:
اتهام‌ها و زورآزمایی‌های مجازی اخیر علیه رسانه ملی ادامه همان سیاست انگلیسی فشار از پائین و چانه زنی از بالا برای فراهم کردن بستر معامله و باج خواهی است.
کد خبر: ۹۵۲۲۳۱۴
|
۰۳ تير ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۰

پروژه جدید برای تخریب رسانه ملی

دکتر هادی ابراهیمی کارشناس ارشد رسانه این روز‌ها شاهد کلیدخوردن مرحله دیگری از پروژه سریالی تهاجم هدفمند به رسانه ملی و یکی دیگر از مجریان سند تحول رسانه ملی یعنی آقای وحید جلیلی قائم مقام فرهنگی رسانه ملی هستیم، سندی که توسط شخص آقای دکتر جبلی و با مشورت فعالان فرهنگی کشور آماده شده ومورد استقبال و تحسین مقام معظم رهبری قرار گرفته است.

پس از عدم توفیق تهاجمات گسترده و مستقیم شبکه‌های ماهواره‌ای و پادو‌های قلم به دست آن‌ها در فضای مجازی و برخی مطبوعات داخلی به دکتر جبلی ریاست محترم رسانه ملی و پنج بار تحریم ایشان درطی سه ماه که از طرف اتحادیه اروپا وامریکا انجام شده است، این بار قلم به مزد‌های غیرمنصف و بعضا عنود و کینه توز فیلشان یاد هندوستان کرده و سراغ آقای جلیلی رفتند! 

البته این بار با دو شگرد و از دو طرف به ایشان تاختند، در نقشه مرموزانه اول کوشیدند تا از طریق تحریک احساسات فردی دکتر جبلی، ایشان را فریبکارانه مجاب به برداشتن دکتر جلیلی نمایند تا اولا از حجم کاذب فشار تهاجمات وارده به رسانه ملی بکاهد و ثانیا با کنار گذاشتن اقای جلیلی، خودش را بیشتر ثابت کرده و اصطلاحا از زیر سایه و چتر دکتر جلیلی بیرون آورده تا مثلا با اتهام کم دانی و کم نقشی تحقیر نشود  در نقشه دوم تلاش کردند تا با اتهام عضویت آقا جلیلی در جبهه پایداری و تسخیر نظام مدیریتی رسانه ملی توسط عماریون، سیگنال مقاومت به اصحاب رسانه ملی ارسال کنند تا زمینه‌های تفرقه اندازی را بین بدنه و نظام مدیریتی رسانه ملی فراهم کرده و مقدمات تقابل با سند تحول و نیز پیش راندن رسانه ملی به ورطه ناکارآمدی را تمرین کنند 

باج خواهی رسانه ای ترفندی برای تضعیف رسانه ملی اقتدار مواضع و استیلای دیدگاه رسانه‌ای و مدیریتی دکتر جبلی در تقابل با فشار همه جانبه گذشته، بدخواهان را بر آن داشت تا سراغ ستون‌های ساختار مدیریتی دکتر جبلی رفته و برای فتح خاکریز بزرگ، سیاست فتح سنگر به سنگر و یا همان از این ستون به آن ستون فرج است را پیشه کنند ومدیریت رسانه ملی را به زعم باطل خود تضعیف کنند.  حال اینکه چرا اینبار دکتر جلیلی در سیبل قرار گرفته، قطعا نشانه بارزی از گزینش احسن دکتر جبلی است که عنصری با قدرت تأثیرگذاری بالا را به نظام مدیریتی رسانه ملی وارد کرده و یکی از جلوه‌های کارآمدی ایشان همین مساعدتی است که در اجرایی شدن سند تحول داشته و از برکات آن همین رویکرد‌های ارزشی در برنامه‌ها و سریال‌ها و تحلیل‌ها و پردازش‌ها و روایتهاست که انصافا رسانه ملی را ازحالت انفعال و تأثیرپذیری به فعال بودن و تأثیرگذاری ارتقاء داده است.  اتهام انتصاب اقای جلیلی به جبهه پایداری که البته هرگز اثبات نشده و سندی ارائه نگردید، مشابه سلاح تخریبی است که در دهه شصت، بزرگان ما را به ارتجاع نسبت می‌دادند تا با توجه به سابقه تعریف آن‌ها از ارتجاع و امریکا، قبل از ترور فیزیکی اشخاص، پروژه تخریب چهره‌ها و یا همان ترور شخصیت شخصیت‌ها را کلید بزنند  غیرخودی و یا غیررسانه‌ای معرفی کردن آقای جلیلی در حالی برجسته می‌شود که آقای جلیلی کارنامه قابل قبولی در عرصه فرهنگ و هنرداشته است و اینکه این روند در همه ادوار مدیریتی باب بوده که یا انتخاب رئیس رسانه ملی از بیرون سازمان بوده و یا قائم مقام‌ها و برخی از معاونین از بیرون دعوت به همکاری می‌شدند که برخی از آن‌ها صراحتا عنوان گرایش‌های تشکیلات سیاسی خاصی داشتند درحالیکه عملکرد وحیدجلیلی درحوزه فرهنگی خصوصا راه اندازی جشنواره عمار که مورد تحسین و تقدیر مقام معظم رهبری قرار گرفته است نمونه‌های بارزی از رویکرد فرهنگی و هنری اوست.  علیرغم اینکه خودم ایامی است که بر تخت بیمارستانم، اما با دیدن این حجم از تهاجمات مخصوصا کلیپ تهاجمی تهیه شده در سایت انتخاب احساس تکلیف کردم تا نکاتی را متذکر شوم و به صراحت بگویم که قطعا این نوع تهاجمات، عادی نیست و هدف غایی از این اتهام‌ها و زورآزمایی‌های مجازی، ادامه همان سیاست انگلیسی فشار از پائین و چانه زنی در بالا بودن و فراهم کردن بستر معامله و یا همان باج خواهی است  رئوس این نوع باج خواهی‌ها می‌توانند شامل موارد زیر باشند:

۱-گدایی از موضع قدرت به منظور بازگرداندن سلبریتی‌های وطن فروش و احیای جایگاه جریان سازی فرهنگی و اجتماعی این جماعت در همه شبکه‌ها و هدایت افکار عمومی بعنوان یک گروه مرجع کذایی می‌تواند یکی از اهداف شوم اینگونه فشار‌ها باشد، چرا که خروج هماهنگ سلبریتی‌ها از خیمه نظام، ابتر و بی نتیجه مانده و آن‌ها دست از پا درازتر در فضای مجازی و ... منتظر بازگشت به سفره درآمد‌های نجومی از رسانه ملی هستند، همان سلبریتی‌هایی که نه رویی در وطن دارند و نه جایی در غربت 

۲-در آستانه انتخابات مجلسین شورا و خبرگان در اسفند ماه، خنثی کردن نقش تهییجی رسانه ملی و جلوگیری از شکل گیری حماسه حضور و یا همان مشارکت حداکثری از طریق رسانه پرمخاطب رسانه ملی و القاء اکثریت نمایی کاذب به همان اقلیت پراختلافی که دارند، می‌تواند هدف دیگری از تهاجم به رسانه ملی و ارکان سند تحول و رهایی از قید چهره‌هایی باشد که محبوبیت خود را مرهون رویکرد مردم به رسانه ملی اند، اما بهره و سود این محبوبیت را تماما به کیسه امریکا و کشور‌های غربی می‌ریزند

۳-هدف سوم از این تخریب، خشم آن‌ها از توفیقات اخیر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در عرصه‌های مختلف است که صدا و سیما را بعنوان روایتگر اول، مخل جوسالاری‌های خودشان دانسته و می‌خواهند با تخریب رسانه ملی، همانند گذشته روایت اول در انحصار خودشان باشد تا عملا با تحقیر دستاورد‌های بزرگ اخیر، مانع از بازگشت امید به ذهنیت تخریب شده ملت باشند!

۴-هدف چهارم، ممانعت از چهره سازی‌های جدید توسط رسانه ملی و جایگزینی آن‌ها با سلبریتی‌های غرب گرای گذشته است که این موضوع در موسیقی، ورزش، فعالیت‌های خیرخواهانه و … دنبال می‌شود و در کنار این حرکتها، شاهد راه اندازی شبکه‌های تلویزیونی اینترنتی هم هستیم تا برای رسانه ملی اصطلاحا آلترناتیوسازی کنند که البته تاکنون دراین کارموفق نبودند.

۵- هدف پنجم، پرمخاطب کردن شبکه‌های ماهواره‌ای بیگانه و یا معاند فارسی زبان و ممانعت از مرجعیت رسانه‌ای رسانه ملی است!   ۶-هدف ششم، انصراف تحت فشار رسانه ملی از ادامه اجرای سند تحول با رویکرد اسلامی کردن و مردمی کردن رسانه ملی و پرهیز از الگوگیری‌های مشمئزکننده از شبکه‌های ماهواره‌ای است.  تغییر تاکتیک برای تخریب هدفمند اولین نکته‌ای که در این نوع تخریب‌ها بیشتر از همه آزار دهنده است، تلاش برای محبوب نگه داشتن سلبریتی‌های منفورشده وطن فروشی است که قبله آمال آن‌ها غرب وحشی و سلطه گر است و در این میان اتفاق تلخی که رقم می‌خورد، نادیده انگاری افتخارآفرینان بزرگی است که در علم و عمل، تا پای جان پای ایران و اسلام و قرآن ایستادگی کرده و مانع از تقدیم ذلیلانه سرنوشت کشور به امریکا و جبهه غرب اند.

نادیده گرفتن دانشمندان هسته ای، دفاعی، موشکی، پهبادی، دانش بنیان‌ها و شهدای مدافع حرم و مدافع امنیت و سلامت، قربانیان خشونت‌های حرفه‌ای در فتنه‌ها و ده‌ها فرصت طلایی دیگر همه و همه می‌توانند در ردیف اهداف و یا عوارض اینگونه تخریب‌ها مطرح شوند!

نکته دوم اینکه در فرایند انتصابات در عصر تحول، آقایان منتقد حداقل یک‌مورد مستند ارائه نمی‌کنند که دکتر جبلی کدام عضو جبهه پایداری را در سلسله انتصابات بیست ماهه اخیر در کدام مسئولیت سازمانی منصوب کرده اند؟ ویا آقای جلیلی چقدر در انتصابات سازمان تاثیر گذار هستند که آن‌ها تا این حد خودشان را نگران آینده رسانه ملی نشان می‌دهند؟ البته شاید نقش ایشان درحوزه مشاوره تاثیر گذار بوده باشد، اما با اقتداری که دکتر جبلی در مدیریت اداره رسانه ملی ازخود نشان دادند جایگاه قائم مقام وهر یک ازمعاونین رسانه ملی طبق شرح وظیفه سازمانی تعریف شده است.   نکته سوم اینکه چگونه است زمانی که مثلا احسان علیخانی جای فرزاد حسنی را در برنامه ماه عسل می‌گیرد، کسی فریاد نمی‌کشد، اما وقتی میثاقی جای فردوسی پور را می‌گیرد، آقایان معترض می‌شوند!   بنابراین باید با صراحت گفت که تخریب اقای جلیلی ادامه همان تخریب دکتر جبلی است و می‌تواند تا یکایک چهره‌های تأثیرگذار در عرصه‌های مدیریت رسانه ملی توسعه یابد و اگر به این روند تخریبی، نپردازیم قطعا باید شاهد عواقب تلخ اینگونه تخریب‌ها باشیم.

نکته پایانی اینکه، این تخریب‌ها مصداق بارز پایان دادن به برنامه‌های آزادسازی رسانه ملی پس از چند دهه وادادگی محسوس و مستمر در برابر فرهنگ باخته‌ها و خودباخته‌های بیگانه نواز و معاندگونه ایست که در پشت چهره‌های جنتلمن آنها، خشن‌ترین ذهنیت‌ها و سخیف‌ترین تحلیل‌ها و تهدید‌ها علیه نظام و مقامات و چهره‌های موجه حامی نظام پنهان بود و در زمان مقتضی وقتی اسم رمز‌ها خوانده شد، آن‌ها مثل هیپنوتیزم شده‌ها بطور هماهنگ همان کاری را انجام دادند که از قبل به آن‌ها دیکته شده بود!

ارسال نظرات
پر بیننده ها