به گزارش خبرگزاری بسیج از مازندران،دکتر هادی ابراهیمی عضو هیئت علمی دانشگاه- تکانه قانونی نظارت صدا و سیما بر پلتفرمهای نمایش خانگی را مخوفتر از زلزلههای ویرانگر جلوه دادن، حاکی از صحت و ذکاوت تخصصی شورای عالی انقلاب فرهنگی و هدف گیری دقیق به یکی از کانونهای فرهنگ ستیز و هنرنما بود که اینگونه خواب از چشمان مهاجمان فرهنگی ربوده و همه را به مثابه پیاده نظام دشمن در فرایند تخریب رسانه ملی به امید بازپس گیری مصوبه نظارتی شورای عالی انقلاب فرهنگی یا تغذیه خبری و یاری رسانی به رسانههای بیگانه و معاندان به صف کرده است، البته برای این قلم به مزدهای کنتراتی، فرقی نمیکند که با چه بهانهای ورود کنند، مهم هدف گیری نهایی یعنی تضعیف نظام جمهوری اسلامی و ارکان استواری و ایستادگی آن مثل ولایت فقیه، ریاست جمهوری، شورای نگهبان، سپاه پاسداران، رسانه ملی، روحانیت، مداحان، بسیجیان و …. است.
برخی قلم بدستان، اما این روزها اهتمام کامل خویش را مصروف تضعیف رسانه ملی نموده و با هر سلاحی و از هر منظری به آن شلیک میکنند، روزی به بهانه مصاحبه رئیس رسانه در باره سلبریتیهای وطن فروش، روزی دیگر به بهانه پردازش تحلیلی روزنامه جام جم، یک روز هم به بهانه نقش تعیین کننده آقای وحید جلیلی در اجرای سند تحول و این روزها هم به بهانه واگذاری نظارت بر عملکرد پلتفرمهای نمایش خانگی به رسانه ملی تا با بمباران کلامی، مقامات نظام را خسته و آنها را وادار به عقب نشینی فرهنگی و نظارتی کنند.
این بظاهر منتقدان بدون ارائه هیچگونه سندی برای اثبات ادعاهای خود، توهمات خویش را اصل قرار داده و پس از سلسله تخریبهای رسانه ملی، آن را در حد رقیب هنری پلتفرمهای نمایش خانگی تنزیل میدهند و همزمان با اشاره به ناتوانی و یا نظارت سوگیرانه رسانه ملی، رأی به استمرار ولنگاری و هنجارشکنیهای ضداخلاقی، آزاردهنده و ارزش ستیز داده و با ادعای تغییر ذائقه مخاطبان و لزوم توجه رسانه و مقامات فرهنگی نظام به آنها، ادامه ابتذال در شبکه نمایش خانگی را مطالبه میکنند.
این گروه از پیاده نظام دشمن که در فضای مجازی خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب دشمن ریخته و جدول دشمن را حل میکنند، با همه سیاستهای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی از جمله پیش نویس لایحه حجاب و عفاف و مخالفت رهبر معظم انقلاب با همه پرسیهای غیرضروری و مصاحبه تلویزیونی رئیس جمهور مخالفت ورزیده و دنبال نافرمانیهای مدنی با عنوان آزادی مدنی هستند، افرادی که در تکاپوی مصادره دائمی مهمترین جلوههای فرهنگی با ادبیات مشابه همانند گروههای فشار عمل کرده و با پیگیری سیاست فشار از پائین و چانه زنی از بالا در صدد باج خواهی از نظام به منظور کسب درآمدهای نجومی و صدها میلیاردی مالکان پلتفرمها و نیز جبران خسارتهای کلان مالی سلبریتیهای خروج کرده از نظام در جریان اغتشاشات پائیز ۱۴۰۱هستند.
در میان انبوه مطالب و مصاحبهها و توئیت ها، لودگی نوشتاری محمد مهاجری که مرموزانه و بدون هیچ سندی خودش را به اصولگران هم نسبت میدهد، در حالیکه اخراجی از کیهان در آغاز مدیریت اصولگراهاست، خیلی جلف و سخیف است که میتوان این وجیزه را که نامه به رئیس جمهور محترم است، پایان رعایت ادب و اخلاق و نجابت کلامی این طیف از منتقدهای بی اصل و ریشه دانست، نامهای که سراسر با اهانت و فحاشی نوشته شده و از هیچ منطق اخلاقی تبعیت نمیکند و در اصل شبیه به یک قلم اجارهای است که به اسم ایشان و به کام معاندان طراحی شده است!
نسبت دادن گندهای که نمیتواند خودش را جمع کند و یا رسانه بی سواد و یا رقیب نمایش خانگی و یا لاف زنان برخوردار از مخاطب و دهها عنوان ریز و درشت دیگر به رسانه ملی که تماما با ادبیات مکتب لمپنیسم همراه است، ارزش توجه کردن وجوابیه نویسی ندارد، اما فقط میتوان اینگونه قلم فرسایی مستهجن را حاکی از صحت واگذاری این نظارت دانست که از این پس آنها هرگز نمیتوانند از این سکو جهت دائمی کردن و بومی کردن جشنوارههای عنودی مانند کن استفاده کرده و علاوه بر دشمنانی که علیه ما شمشیر را از رو میکشند، اینبار به نفاق پیشگانِ خودی نما فرصت نمیدهیم که از پشت به نظام و باورها و ارزشهای اعتقادی مردم ما خنجر فرو کنند!
زهی خیال باطل!
نکتهای که خیلی آزاردهنده جلوه میکند، دفاع مخالفان سابقا موجه این واگذاری نظارت، از مجموعه هرزگیها و پرده دریهای اخلاقی و کنایههای خاص ضدحکومتی است که بطور مشمئزکنندهای در یکایک سریالها و برنامه ها، مشهود است، پذیرش و تحمل آلودگیها و آسیبهای اجتماعی مانند رقصها و تبلیغ آن، تک خوانی زنان آنهم با تصنیفهای مستهجن، نشان دادن شیوه استعمال مواد مخدر، خماری و نشئگی و مست و لایعقل شدن به واسطه مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی، تبلیغ عشقهای مثلثی و نمایش بی غیرتیها حتی سخیفتر از آنچه که در فیلمفارسیهای زمان طاغوت وجود داشت، بی حجابی، عشوه گری، بدپوششی، بدآرایشی، ترویج و عادی انگاری ازدواج سپید، سرقتها، انتقامها، قتلها و خودکشیها و دهها و صدها صحنهها و دیالوگهای بدآموز، که اخلاق و اعتقاد و سبک زندگی اسلامی و ایرانی را هدف قرار داده اند، چگونه در زیرمجموعه نظام جمهوری اسلامی و جامعه اسلامی قابل توجیه است که این فرهنگ باختهها و بی اعتقاد شدهها بر استمرار آن اصرار میورزند و بجای عذرخواهی از پیشگاه ملت شهید داده ما، طلبکارانهتر از همیشه آنها را مطالبه میکنند!
جنگ سربازسازی و سربازگیری از خودباختهها و پشیمان شدهها و در اصل حاکمیت بخشی به جریان نفوذ و کمک به افزایش وجهه دروغین نفوذی هاست و هر امکانی که بازگشت وجهه کاذب سلبریتیهای عمدتا نفوذی و یا حتی دوتابعیتیها میشود، باید به نفع فرهنگ ملی و دینی مصادره شوند و البته نگاه امنیتی هم باید لحاظ شود تا مأموریت جاسوسها و پادویی اثرگذار اغفال شدهها دقیقا” مورد شناسایی و تحلیل و تبیین قرار گیرند.
در پایان تأکید میکنم که اگر دیر بجنبیم این پلتفرمها علاوه بر لانههای فساد، مستعد تبدیل شدن به قرارگاههای فتنه افروزیهای جدید بوده و انقلابهای مخملی هنری را بر مخاطبان خود تحمیل خواهند کرد.