مروری بر زندگینامه سنگر ساز بی سنگر شهید قربانعلی فیلم

علاقه و عشق شهید قربانعلی فیلم به جهاد سازندگی سبب گردید به این نهاد مقدس رفته و به عنوان راننده بلدوزر سنگرسازان بی سنگر را یاری رساند.
کد خبر: ۹۵۳۴۶۲۴
|
۲۹ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۹:۵۳

 

نصرالله فیلم برادر شهید قربانعلی فیلم در گفتگو با خبرگزاری بسیج در شهرستان فیروزکوه گفت:  شهید قربانعلی فیلم 9 آذر 1343 در روستای گذرخانی  در روستای زرین­دشت به دنیا آمد.

وی افزود:  قربانعلی پس از دوران تحصیل ابتدایی، کار با بولدوزر را فرا گرفت. با آنکه نوجوان بود، در زمان انقلاب فعالیت سیاسی می­ کرد. و پس از تشکیل جهاد سازندگی به عنوان رانندۀ بلدوزر جذب آن نهاد شد.

وی تصریح کرد: پدر و مادرم در روستای گذرخانی زندگی می­ کردند. ما یکی از چند خانواده­ ای بودیم که در این روستا به طور ثابت اقامت داشتیم. اکثر اهالی را افرادی تشکیل می­ دادند که در شهرهایی مثل تهران و گرمسار زندگی می­کردند و تابستان برای تفریح یا جمع کردن محصول باغشان به آنجا می­ آمدند.

برادر شهید فیلم گفت: برادرهایم پشتوانۀ خوبی برای پدرم بودند. نگهداری دام کار مشکلی بود. همین که قربانعلی، کمی بزرگ شد، بعد از تعطیل شدن مدرسه و آماده کردن تکالیفش به کمک پدرم در صحرا می­رفت.

وی گفت: بعد از آنکه دورۀ ابتدایی را پشت سر گذاشت، با توجه به شرایط ( روستا راه مناسبی نداشت و آمد و شد به زرین دشت مشکل بود) برای ادامۀ تحصیل ثبت نام نکرد.

وی افزود: یک شرکت راهسازی مشغول ساختن راه گذرخانی به مزداران بود؛ برادرم ترجیح داد کارگر شرکت شود. علاقمندی و هوش سرشار سبب شد پس از چند ماه قربانعلی  رانندۀ بلدوزر شود. پشتکار و صداقتی که داشت سبب شده بود که آن ماشین غول پیکر را به یک نوجوان بسپارند.

فیلم ادامه داد: شهید قربانعلی نه تنها از اعتماد آنها سوء استفاده نمی­ کرد بلکه در عمل نشان می­ داد که از چه صفات اخلاقی ارزشمندی برخوردار است.

 

وی یادآور شد: روزهای انقلاب هم منزل پدرم مثل بیشتر خانواده­ های آن زمان محل بحث سیاسی شده بود. قربانعلی که به شدت مومن و حزب­ الهی بود از مواضع امام خمینی(ره) دفاع می­کرد و دیگران هم نظرشان این بود که او کار دست خودش می­دهد و سر از زندان ساواک در خواهد آورد.

وی اذعان کرد: برادرم با پیروزی انقلاب مثل اکثر آنهایی که برای پیروزی انقلاب اسلامی ایران خون دل خورده بودند، وارد صحنۀ انقلاب شد؛ همان ماههای اول تشکیل جهاد سازندگی به جهاد پیوست؛ هر روز به جهاد گرمسار می­ رفت و کاری را به عهده می­ گرفت. برایش خدمت مهم بود نه عنوان. برای کمک به کشاورزان درو می­ کرد، توی ساختن جاده، حمام، مدرسه و هر چیز دیگر شرکت می­کرد.

برادر شهید فیلم در ادامه ی صحبت هایش گفت: با شروع جنگ تحمیلی هم دیگر جایش جبهه شده بود؛ فقط گاهی برای دیدن پدر و مادر چشم به راهش مرخصی می­ آمد.

وی ادامه داد: حقوق ناچیزی را که از جهاد می گرفت را به پدر تقدیم می­ کرد. در آن اوضاع و احوال به فکر تشکیل زندگی هم نیفتاد؛ زیرا دفاع از وطن را مهمتر از تشکیل خانواده می دید. بارها گفته بود  دوست دارد تمام عمرش را توی جهاد سازندگی خدمت کند.

وی گفت: آخرین بار که به مرخصی آمد؛ گفت قرار است دفعۀ بعد برای زیارت به سوریه برود؛ برادرم چندین ماه در جبهه بود و در چند عملیات شرکت کرد. سرانجام در تاریخ 2 آذر 1363 در نزدیکی سردشت به دست ضد انقلاب ها به شهادت رسید؛ و پیکرش در روستای مزداران آرام گرفت تا برای همیشه زیارتگاه عاشقان و عارفان باشد.

وی تصریح کرد: روز تشیع  او انبوه مردم از گرمسار، سمنان  فیروزکوه و روستاهای همجوار آمده بودند. پیشاپیش جمعیت امام جمعۀ سمنان و گرمسار حرکت می­کردند. از تلویزیون سمنان هم فیلمبرداری می­ کردند. همه ناراحت و عزا دار بودند.

وی در پایان گفت: یکی از دوستان برادرم که اهل تبریز بود و از واقعه شهادت آنها جان سالم به در برده بود برایمان تعریف کرد؛ « صبح بود یک فرماندۀ ارتشی آمد تا ما را ببرد و برای ادامۀ ساختن جاده توجیه کند. یازده نفر سوار مینی بوس شدیم. در یک پیچ در کمین ضد انقلاب افتادیم. ماشین را به رگبار بستند. من که زخمی شده بودم خودم را پشت یک سنگ به مردن زدم. آنها به دوستانم که همگی مجروح بودند تیر خلاصی زدند؛ قربانعلی که زخمی شده بود، با مشقت خودش را به بالای کوه کشید تا فرار کند. دو مرتبه به او تیر اندازی کردند. به زمین افتاد. او را کشان کشان به قتلگاه بچه­ ها آوردند. چند سؤال از او پرسیدند. همین که فهمیدند رانندۀ بلدوزر است؛ باضربات سرنیزه پهلویش را سوراخ سوراخ کردند؛ هیچ توجهی هم به فریادهای او نکردند. قاه قاه می­خندیدند. وقتی او بیحال افتاد یک خشاب را رویش خالی کردند.

 

خبرنگار بسیج/ طاهره حاجی مزدارانی

ارسال نظرات
آخرین اخبار