شهادت آسوده به دست نمیآید/ تفکرات پزشک جوانی که لباس رزم برتن کرد
به گزارش خبرگزاری بسیج خوزستان ، روزی که به دنیا آمد خانه نور دیگری گرفت هچکس نمیدانست این فرزند در آینده میتواند چه کاری انجام دهد او فرزند دوم خانه بود یک برادر بزرگتر داشت نامش را پدرش جلیل گذاشت، فردی درس خوان، کوشا و با اراده، مقاطع مختلف تحصیلی را با موفقیت پشت سر گذاشت.
زمانی که یک جوان برومند شد خود را برای رفتن به دانشگاه مهیا میکرد در آن سال پدرش را از دست داد، اما غم از دست دادن پدر هم نتوانست مانع تحصیل او شود سید جلیل هدفی بزرگ در سر میپروراند و بالاخره به موفقیت دست پیدا کرد و در دانشگاه علوم پزشکی اهواز قبول شد.
حالا جلیل بهبهانی یک دانشجوی پزشکی است و تمام تلاش خود را برای موفقیت در عرصه پزشکی و تحصیل به کار گرفت رویای تخصص گرفتن را در سر میپروراند، اما آیا این رویا با واقعیت تبدیل میشود؟
با شروع جنگ تحمیلی جنوب ایران کربلا شد خانوادهها زیادی بیخانمان شدند خرمشهر زیبا تیکهای از پیکر ایران زمین به دست دشمنان افتاد پیر و جوان از سراسر ایران اسلامی برای دفاع از خاک این کشور راهی جبهههای نبرد شدند.
سید جلیل این موضوع را تحمل نکرد و بدون اطلاع به خانواده و خداحافظی از مادر که حق پدری به گردنش داشت راهی خرمشهر شد تا با جمعی از پزشکان و دوست عزیزش مجید بقایی با اتوبوس خود را به خرمشهر رساندند.
او میدانست راهی که میرود برگشت ندارد از آنها خواسته بودند اگر کسی ترسیده است یا نگران خانوادهاش است از اتوبوس پیاده شود و نیاید، اما این پزشک با اراده بهبهانی انقلابی بود میدانست شهید شدن آسان نیست، اما از هدفش کوتاه نیامد و به درمان مجروحان در جبهه پرداخت.
فصل سرخ زندگی یک پزشک
سید خلیل حسینی زاده برادر شهید سید جلیل حسینی زاده گفت: بعدها خبر آمد که برادرم بر اثر اصابت خمپاره مجروح و به بیمارستان خاتم الانبیا تهران انتقال داده شد سریعا خود را به آنجا رساندیم شدت جراحت آنقدر بالا بود که او را به اتاق عمل بردند.
وی ادامه داد: یک هفته پس از عمل جراحی سید جلیل حسینی زاده به درجه رفیع شهادت نائل آمد پیکر پاک این شهید پس از تشییع در دانشگاه علوم پزشکی اهواز و در شهر بهبهان مورد استقبال مردم واقع و در خاک دیارش آرام گرفت.
برادر شهید گفت: او اندیشه خدمت به خلق را در سر خود میپروراند و میگفت دانشگاهها با پول و سرمایه مردم ساخته شدهاند ما که در آنجا تحصیل میکنیم باید به مردم خدمت کنیم او روحیه بالایی داشت، پس از شهادتش متوجه حرفها و افکار بلند و روشنش شدیم.
حسینی زاده از روزی برایمان گفت که مادر متوجه شد فرزند دلبندش شهید شد، زمانی که خبر شهادتش را به مادرمان دادند او میگفت برای فرزند من گریه نکنید برای همه شهدا گریه کنید ایران شهدای زیادی دارد.
پزشکی که قبل از طبابت ابتدا حامی مستضعفین بود
بغض برادر شهید شکست و یاد برادرش اشک را از چشمان او سرازیر کرد با صدای گرفته گفت برادرم مسئول هیئت واگذاری زمین در شهر بهبهان بود زمینها را عادلانه و به طور دقیق میان کشاورزان تقسیم میکرد نمیگذاشت حقی از کشاورزی پایمال شود در این امر بسیار با حساسیت بالا برخورد میکرد، زمینهای کشاورزی بخش زیدون نیز با کمک او تقسیم شدند اکنون پس از گذشت سالها کشاورزان در آن اراضی به کشت گندم، جو و برنج مشغول هستند و دسترنج خود را بر سر سفره خانواده میبرند که اینها با عدالت محوری شهید بزرگوار محقق گردید.
وی ادامه داد: مجید بقایی که از دوستان برادرم بود در روز چهلم شهید برای سخنرانی آمد پس از برگزاری مراسم راهی جبههها و به درجه رفیع شهادت نائل آمد گویی فاصله میان دو دوست طولی نکشید، شاید آنها پر کشیدن به سمت آسمان و رسیدن به یکدیگر در قافله شهدا را وعده داده بودند.
رسیدین به نور و رستگاری در گرو خدا ترس بودن
آقا خلیل که حالا سنی از او گذشته از برادر شهیدش به عنوان فردی کاملاً مذهبی، انقلابی و خداترس یاد میکند او میگوید، سید جلیل فقط از خداوند میترسید و هیچ دلهره دیگر در زندگی نداشت.
سید جلیل حسینی زاده در سوم اردیبهشت سال ۱۳۶۱ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
روح پاک تمام شهدای ایران اسلامی با امام شهدا محشور گردد، شادی روح همه شهدا صلوات.