به گزارش خبرگزاری بسیج از گلستان؛ شهید علی احمدی پنجم آبان 1339، در شهر بیارجمند از توابع شهرستان شاهرود به دنیا آمد. پدرش محمد، کشاورز بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره کاردانی درس خواند. سال 1360 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت.
آنقدر عاشق شهادت بود که همیشه در نمازها از خدا طلب شهادت می کرد. جنگ را نعمتی الهی می دانست و خوشحال بود از اینکه در برهه ای از زمان زندگی می کند که برای دفاع از ارزشهای اسلامی به جنگ می رود و ادای وظیفه می کند. شوخ طبع بود و همیشه حرفههایی در قالب لطیفه بیان میکرد و میکوشید اطرافیانش از سخنان او شاد باشند. قدرت بیان بالایی داشت و در جبهه و پشت جبهه با سخنرانی هایش به هدایت دیگران می پرداخت.
در اواخر سال 1365 بعد از مدتها حضور در جبهه تصمیم گرفت خانوادهاش را به منطقه جنوب منتقل کند. برای این کار به اتفاق جانشین بهداری (عظیمی) اقدام به اجاره دو اطاق در شهر شوش کردند.
همسرش میگوید: شش ماه در شوش در یک اطاق زندگی کردیم. در آن مدت هم ماهی یک بار یا دوبار به ما سر می زد و می توان گفت دوساعت هم بیشتر پیش ما نمی ماند و دوباره به محل کارش بر می گشت.
از طرف فرماندهی لشکر 25 از حاج علی احمدی درخواست شد ریاست ستاد لشکر را بپذیرد اما او از پذیرش این مسئولیت خودداری کرد. در عملیات والفجر 8 فعالیت چشمگیری داشت. او بهترین و کاملترین اورژانس را در خط مقدم در سطح لشکرهای مستقر در منطقه عملیاتی به وجود آورد. در روز 12 اسفند 1364 هواپیماهای دشمن، منطقه را مورد حمله قرار دادند. حاج علی به خاطر مجروحیت پا نتوانست خود را به موقع به سنگر برساند. اورژانس عملیاتی لشکر 25 کربلا در منطقه ابوفلفل فاو، مورد هجوم بمب های خوشه ای هواپیماهای عراق واقع شد. در این بمباران، حاج علی احمدی (فرمانده گردان بهداری) در اثر اصابت ترکش به بدن، گلو و پای چپ به شهادت رسید.
علی به هنگام شهادت، دختری سه ساله به نام محدثه داشت. چند ماه پس از شهادت او، پسرش در 16 تیر 1365 به دنیا آمد که مادرش او را علیرضا نامید.
سیزدهم اسفند 1364، با سمت مسئول بهداری در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکرش را در گلزار شهدای امامزاده عبدالله شهرستان گرگان به خاک سپردند.
قسمتی از وصیتنامه شهید:
روزی که خدا خلق را ندا کند که ما به شما حیات دادیم چشم و عقل دادیم انبیا و ائمه را برای هدایتتان فرستادیم قرآن را برایتان نازل کردیم و امام را ... و هزاران نعمتهای دیگر و امانتی چکار کردید در برابر دستی که به شما دادیم در چه راههایی بکار گرفتی از عقل خود چطور و از توانایت چطور در راه خدا استفاده کردی .
به خدا توکل کنید و رضای حق را پیشه کنید که انشاالله پیروزی در آینده نزدیک بدست خواهد آمد قیامت را فراموش نکنید و یاد خدا را که دلها را شفا می بخشد البته درد دلهایی که نور هدایت باشد همان الا بذکرا.. هم مال دلهای مومنین می باشد در خاتمه به ترجمه چند آیه از سوره واقعه به یاد قیامت می افتیم .
خدمت برادران عزیزم ، عظیمی ، محمد علی جعفری کوهستانی ، ملازم ، مهرایی ، میرشاهی و جعفری ، عاشورزاده مهربان ، حسینی پدر ربانی ، نادعلی ، منتظری ، تیموری ، رنجدوست ، محمد کریمی ، نجفی ، برادر مسئول تبلیغات ، تویی ، شهابی ، شموشکی ، روشنی ، و دیگر عزیزان پزشکیار و امدادگر و سایر کفر ستیزان اسلام از صمیم قلب سلام میرسانم و آرزوی موفقیت و پیروزی شما را از خداوند بزرگ خواهانم از همگی شما التماس دعا و تقاضای بخشش دارم مهرایی عزیزم اگر برادران دوست داشتند میتوانید نامه را هم به آنها بدهید من نامه را به نیت همه عزیزان نوشته ام .
انتهای پیام/