خبرهای داغ:

میزبانی مردم خمینی شهر از کاروان اهالی بهشت

سال‌ها از آتش و جنگ و خون گذشته است و پس از آن دل خوش به بوی خوش عطر شهادت در خیابان‌های شهر هستیم تا با تشییع با شکوه پیکر پاک شهیدان گمنام، بار دیگر باآنان تجدید پیمان کنیم.
کد خبر: ۹۵۶۴۳۲۵
|
۲۹ آذر ۱۴۰۲ - ۰۷:۱۰

به گزارش خبرنگار بسیج از خمینی شهر، عقربه‌های ساعت چهار بامداد صبح روز جمعه را نشان می‌دهد؛اما در کوچه خیابان‌ها خبری از تعطیلی نیست مردم از همان ساعات آغازین صبح از جای جای شهر خود را به حسینیه ثارالله رسانده اند تاسحرگاه همنوا با شهدای گمنام با خدای خود راز ونیازکنند.

اشک شوق در چشمان زن و مرد و پیر و جوان جمع شده است در بین ناله های فراق ونجواهای أين بقيه الله...دلتنگی را فریاد میکنندنوای قدسیان در شهر به گوش می‌رسد و ملایک در حال رفت و آمد هستند.

امروز خمینی شهر میزبان سبکبالان عاشقی بود که نام و نشان آسمانی خود را نزد خداوند به ودیعه گذاشته‌اند؛ چه غریبانه خاک وطن را ترک گفتند و در کشور همسایه آرمیدند و امروز چه سرفرازانه به موطن اصلی خود باز می‌گردند.

زبان و قلم باز می‌ماند از وصف شور و عاشقانه‌هایی که مردم در کنار شهدای جاویدالاثر، آفریدند؛ آفرین بر غیرت و همت والایشان شکوه حضور مردمی که آمده بودند با شهدا تجدید میثاق کنند، مردان و زنانی که شاید روزهای دفاع مقدس را ندیده‌اند اما ارزش‌ها را می‌دانند و برای پاسداشت‌ آنها، همیشه در صحنه بودند.

جمعیت حرکت می کند اما موج عظیم مردمی سرعت حرکت را کند کرده و راه به تاخیر انداخته است همه برای رسیدن به تریلی حمل پیکر پاک از هم پیشی می‌گیرند.

صدای نجوا و نوحه و مرثیه سرایی فضا معطر کرده و هرکس به نوبه خود حرفی با شهدا می‌زند. مادران، پدران و خانواده های شهدا حس و حال دیگری در اینجا دارند و اشک هایشان از جنس دیگری است، جانبازانی که صورتشان از اشک پرشده و از اینکه از دوستانشان جامانده اند حسرت می خورند.

امروز خواهرانی آمده‌اند تا برادران دینی خود را بدرقه کنند ؛مادرانی آمده‌اند که فرزندان آن‌ها سال‌های سال است خود را میان خاک‌هایی مستور کرده بودند و اینک روی خود را نشان می‌دهند.

شهدائی که سید شهیدان اهل قلم آنان را اینگونه معرفی کرد: تقدیر حقیقی در کف مردانی است که پروای نام ندارند، آنان از گمنامی خویش کهفی ساخته‌اند و در آن پناه گرفته‌اند، مردان حق اهل شهرت نیستند.
آنان شهره آسمانند... فانوس‌های دریای پرتلاطم حوادثند تا ما راه را گم نکنیم، آری اینان گمنامان زمینند و راه بلدهای راه‌های هفت آسمان.

بگذار برایت بگویم از مادری بگویم که خانه‌اش در بافت فرسوده شهر واقع شده، شهرداری قول معوض آن را داده اما راضی نمی‌شودخانه اش را تخریب و نقل مکان کند.با اصرار دلیلش میپرسم
مادر بغض می‌کند و می‌گوید پسرم از همین خانه به جبهه رفته است، 30 سال است منتظرم برگردد، می‌ترسم نیمه شبی بیاید و خانه‌ای نباشد!

تاریخ گواه این حقیقت‌هاست و من از حقیقت‌های همیشه جاودانه تاریخ می گویم، از آنها که گمنامشان نامیدیم و چه اشتباهی! گمنام ما هستیم که در پیچ و خم روزمرگی‌ها راه را گم کرده ایم...

آری امروز درخمینی شهر غوغابود همه آمدند، از دانش‌آموز و دانشجو، جوان و پیر، کاسب و کارمند آمدند تا ساعاتی را با شهدا باشند ویادآور شوند که بر سر عهد و پیمانی از ابتدا بسته‌اند، استوار ایستاده‌اند.یکی به دنبال خودکار تا بر روی تابوت شهید یادگاری والتماس دعا بنویسد، دیگری چفیه ای بر دست دارد خود را از لابه لای جمعیت جا می‌کند تا چفیه اش را بر تابوتها بزند، آن سوی دیگر مادر و خواهران شهدا قاب عکسهایی از شهیدانشان در دست دارند و زیر لب نوایی می‌خوانند عجب حال و هوای عجیبی در شهر برپا است آمدند تا به جهانیان یادآوری کنند که این ملت قهرمان،‌ آزاده و پا دررکاب ولایت، همواره در صحنه است و علی‌رغم تمام مشکلات، با انقلاب و نظام اسلامی، خواهند ماند.

مطلب من نیمه تمام ماند... اما ای شماهایی که وجود آسمانیتان امروز بر ما زمینیان منت نهاده است دست ما را هم بگیرید و بلند و رها کنید...

در پایان همچون سلام نماز که پایان گفت‌و‌گوی دو عاشق و معشوق و سرآغاز دیداری دوباره است می‌گویم؛ سلام خدا بر شما که از نفس افتادید تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردید تا ما قامت خم نکینم، به خاک افتادید تا ما به خاک نیفتیم و رفتید تا بمانید و نماندید تا بمیرید.

 

ارسال نظرات
آخرین اخبار