به گزارش خبرگزاری بسیج زنجان؛ منوّر رمضانی معروف به (ننهحسن) از هنرمندان برجسته ملی است که در سال ۱۳۱۶ در سهرورد خدابنده دیده به جهان گشود و در مرداد ماه سال ۱۴۰۱ دار فانی را وداع گفت؛ وی در سن نه سالگی ازدواج و صاحب ۱۸ فرزند شد که با وجود برخی مشکلات و نبود بهداشت ۱۴ فرزند وی در کودکی و دوران بارداری فوت کردند و در سال ۱۳۹۴ اولین فرزند این مادر نیز فوت و در حال حاضر ۳ فرزند( ۲ پسر و ۱ دختر) در قید حیات هستند.
عمده شهرتِ وی بخاطرِ نقاشیهایِ بهسبکِ کودکانه و استفاده از رنگهایِ شاد در نقاشی بود. وی در ۷۰ سالگی نقاش شد و آثارش برگرفته از تخیل و رویاها، زاییدههای ذهنی و اتفاقات زندگی اش بود.
رقیه رجبی قیداری دختر ننه حسن در گفتگو با خبرنگار بسیج زنجان از خاطرات و دلتنگی هایش میگوید که در ادامه میخوانید:
رقیه رجبی قیداری متولد ۱۳۵۸ اهل قیدار هستم، دارای تحصیلات حوزوی طلبگی سبک قدیم تا پایان کفایتین (سطح ۴) از حوزه علمیه قائم (عج) چیذر تهران، سطح ۱ مدارج علمی از قم، سطح ۲ عمومی از حوزه علمیه بویین زهرا، طلبه سطح ۳ رشته فقه و اصول از حوزه علمیههای استان قزوین و تحصیلات دانشگاهی کارشناسی ارشد رشته فقه و مبانی حقوق از دانشگاه پیام نور تهران، دکترای تخصصی رشته فقه و مبانی حقوق و اندیشه امام (ره) از دانشگاه تبریز هستم.
وی در ادامه گفت:از سال ۷۳ به عضویت بسیج درآمدم و اکنون نیز عضو بسیج فعال هستم، از سال ۹۷ تا کنون استادیار صالحین شجره طیبه صالحین ناحیه خدابنده واحد خواهران و مدرس حوزه و دانشگاه و مربی طرح امین مدارس بوده در عرصههای مختلف به عنوان سرمربی و سرگروه صالحین، فرمانده پایگاه، هادی سیاسی و مربی بصیرتی و روشنگری، مروج فرهنگی، مبلغ و ائمه جماعت و پاسخگویی به سوالات،مولف کتاب(الفت و دوستی در آئینه قرآن)، ناظر امتحانات در حوزه علمیه و مدارس، مشاور دینی و مربی طرح فلاح و پیروان ولایت و ..... حضور مستمر داشتم و از جمله فعالیتهای بنده است که اگر بخواهم تمام فعالیتهای خود را بگویم ساعتها زمان میبرد، سعی بر آن داشته ام در تمامی عرصهها ورود و نقش موثری داشته باشم.
رجبی تصریح کرد:عاشق رشته ریاضی بودم و چون ما نظام قدیم بودیم زمان ثبت نام گفتند اگر ظرفیت به حد نصاب نرسد کلاس تشکیل نخواهد شد که متاسفانه ظرفیت تکمیل نشد و نتوانستم در رشته ریاضی ادامه تحصیل بدهم به همین علت وارد رشته تجربی شدم، به رشته داروسازی بسیار علاقه داشتم، ولی متاسفانه نتوانستم در این رشته قبول بشوم، اما با توجه به علاقه ام هر سه مرحله دارو درمانی را گذراندم، اولین مرحله را در زمان کودکی با جمع آوری برگ درختان آغاز کردم و خواص آنها را مطالعه و در کتاب علوم میچسباندم، در دوران دبیرستان با دختری آشنا شدم که پدرش داروساز بود و از این طریق با تمام داروهای شیمیایی آشنا شدم و مرحله دوم را اینگونه گذراندم و پس از آن وارد حوزه علمیه شدم.
وی گفت:در خوابگاه حوزه علمیه معروف به پرستار دهکده بودم و بیشتر کارهای تزریقاتی را انجام میدادم، در دوران دبیرستان نیز در محله مان به تزریقات چی معروف بودم دوستان و آشنایان به منزلمان میآمدند و من هیچ هزینهای دریافت نمیکردم و هزینه اش صلوات برای سلامتی امام زمان عجل الله بود.
دختر ننه حسن بیان کرد:از همان بچگی مادرم نسبت به مسئله حجاب حساس بود و به این موضوع تاکید داشت اگر تار مویی بر زمین میافتاد آنها را جمع آوری میکرد و معتقد بود که حتی یک تار مو هم نباید نامحرم ببیند و جالب اینکه با این تار موها متکایی درست کرده و وصیت کرده بود هر زمان فوت کردم این متکا را نیز با من در قبر بگذارید و ما فرزندان به وصیت مادر خود عمل و موهای سرم مادرم را نیز با او دفن کردیم این اتفاق برای همه تعجب آور بود، اما ما به خواسته مادرمان عمل کردیم.
وی ادامه داد: از همان بچگی حجاب کامل داشتم و با توجه به حساسیتهای مادرم و البته خواست خودم در تمامی مجالس حجابم را رعایت میکردم به گونهای بود که همه فامیل به شوخی میگفتند دختر امام جمعه آمد.
رجبی اظهار کرد:هیچ گاه نماز شب مادرم ترک نمیشد و همواره نماز اول وقت و قرآن میخواند و توکل و توسل به ائمه داشت و به ما نیز توصیه میکرد نماز اول وقت بسیار ثواب دارد و گره گشای مشکلات است.
صبر و بردباری از ویژگیهای برجسته مادرم بود
وی گفت: مادرم بسیار خوش صحبت بود و زمانی که صحبت میکرد به حدی شیرین و دلنشین بود که دوست داشتم ساعتها صحبت کند و من با جان و دل گوش دهم، وی در برابر ناملایمات زندگی صبور و بردبار بود همواره امیدوار و توکل داشت و معتقد بود با توکل به خداوند متعال تمام ناملایمات زندگی هموار و هیچ گاه پروردگار انسانهایی که توکل دارند و برای رضای خدا کاری انجام میدهند را فراموش نمیکند، صبر مهمترین ویژگی برای ماندن در عرصه هنر است و هنرمند صبور از تمام مراحل سفر هنری خود لذت میبرد.
رجبی ادامه داد:مادرم از اینکه به او میگفتند خانم ناراحت بودم چرا که اعتقاد داشت خانم فقط یک نفر است آن هم خانم حضرت فاطمه زهرا سلام الله و از همان کودکی تا لحظه مرگ ارادت عجیبی نسب به خانم حضرت فاطمه زهرا سلام الله داشت و همواره نام این بانوی بزرگوار بر لبان مادرم جاری بود.
دختر ننه حسن اظهار کرد:مادرم زنی بسیار ساده زیست، مهربان و مهمان نواز بود و به همین علت همه آشنایان و اقوام با خانواده ما احساس راحتی داشتند و منزلمان پر رفت آمد بود و همیشه مهمان داشتیم و مادرم نیز به فرزندان خود میگفت مهمان حبیب خداست و با خود برکت و رزق و روزی میآورد.
وی ادامه داد:مادرم همواره پیشانی ما را میبوسید و حتی در دید و بازدید اقوام پیشانی خواهران و برادران خود را میبوسید و میگفت من دوست دارم سجدگاه شما را ببوسم و همیشه دعای عاقبت بخیری می کرد.
تنها دختر ننه حسن میگوید:یادم میآید در فصل
زمستان لباس بسیاری به تن بنده و خود میکرد و من همیشه تعجب میکردم، روزی در کوچه همراه مادرم راه میرفتیم که مادرم چشمش به کودکی افتاد که لباس مناسبی نداشت سریع لباسی از تنم بیرون در آورد و به تن کودک کرد، وی بسیار خیرخواه بود و هرکاری از دستش بر میآمد برای دیگران انجام میداد و من بخشندگی و کمک را از مادرم آموختم که با عمل این اخلاق پسندیده را به ما آموخت.
نقاشیهای مادرم برگرفته از واقعیتها و رویاهایش بود
وی تصریح کرد: مادرم در حرفه های مختلف فعالیت داشت و در خیاطی،بافندگی، کشاورزی و مجسمه سازی نیز بسیار فعال بود.
وی گفت:مادرم از همان دوران کودکی بسیار فعال و همواره پای دار قالی بود در کهنسالی چشمانش کم سو و به تشخیص پزشک معالجش دیگر نمیتوانست پای دار قالی بنشیند و همین عوامل موجب شد مادرم در سن ۷۰ سالگی و به تشویق برادرم شروع به کشیدن نقاشی کند.
دختر ننه حسن ادامه داد:مادرم به نقاشی علاقه بسیار داشت و هر کاغذ سفیدی در اطرافش میدید شروع به کشیدن نقاشی میکرد که همه برگرفته از رویاها و تخیلات و اتفاقات زندگیش اش بود، حتی یادم است بر روی قبوض آب و برق نیز نقاشی میکشید.
رجبی در ادامه با اشاره به خاطرهای از نقاشی کشیدن مادرش گفت:پدر یکی از استادانم در بویین زهرا فوت کرده بود و من همراه پدر و مادرم به بویین زهرا رفتیم تا در مراسم ختم شرکت کنیم، خواهران حوزه بویین زهرا خیلی مشتاق بودند مادرم را ببینند در یکی از اتاقها مهمان شدیم مادرم که برای اولین باربود به خوابگاه بویین زهرا آمده بود و پس از طی مسافت طولانی کمی خسته به نظر میرسید به دوستانم گفت بگذارید کمی استراحت کنم من و دوستانم اتاق را ترک کردیم و به حیاط حوزه رفتیم زمانی که برگشتیم دیدیم مادرم در کتاب دوستانم نقاشی کشیده است به مادرم گفتم این کتابها برای دوستانم هستند چرا بی اجازه روی آنها نقاشی کشیدهای گفت کاغذ خالی پیدا نکردم و خواستم دوستانت یادگاری از من داشته باشند که البته دوستانم استقبال کردند و برایشان بسیار جالب بود.
وی اظهار کرد: مادرم زنی پر تلاش و مومنی بود و مهربانی هایش نقاشی هایش برای ما و کسانی که او را میشناختند به یادگار مانده است و امروز من هر آنچه دارم از مادرم است.
وی گفت: امروز تنها هدفم کمک و خدمات رسانی به مردم است و این مهمترین مسئلهای است که از مادرم آموختم و در تمام زندگی نگاه و حضور مادرم را در زندگی احساس میکنم و از اینکه توانسته ام راه مادرم را ادامه دهم بسیار خرسندم.
رجبی عنوان کرد: به گفته مقام معظم رهبری «مدظله العالی» ما جز با کار جهادی و کار انقلابی نخواهیم توانست این کشور را به سامان برسانیم، امروز کار جهادی و حضور در مناطق محروم وظیفهای است که به ما محول شده است و من با حضور در گروههای جهادی سعی بر آن دارم نقشی موثر داشته باشم.
مهمترین رسالت گروههای جهادی امید آفرینی است
وی تصریح کرد:بنده همراه دوستانم در گروههای جهادی حضور داریم و عمده فعالیت ما انجام کارهای فرهنگی و اجتماعی، برگزاری مناسبتهای مختلف، تامین جهیزیه نوعروسان کم برخوردار و….. است.
دختر ننه حسن خاطرنشان کرد:مهمترین رسالت گروههای جهادی امیدآفرینی است و بنده که در خانوادهای متدین و دیندار رشد کرده ام امروز این مسئله را بر خود وظیفه میدانم تا هر آنچه دارم در طبق اخلاص گذاشته و برای پیشرفت و آبادانی کشورم ایران تلاش کنم.
حرف آخر….
نقاش باش! نه نقاشی
خلق کن و نگذار خلقت کنند