مطالعه رابطه هوش معنوی با رفتار شهروندی و تعهد سازمانی معلمان
به گزارش «خبرگزاری بسیج»؛ فیضالله افزونی یکی از کارشناس مسائل فرهنگی و آموزشی در یادداشتی نوشت: به دنبال مطرح شدن مفاهیم روانشناسی هوش شناختی و پسازآن هوش هیجانی در محیطهای کـاری بررسیهای متعـدد نشـان داد کـه افـراد بـا چیـزی بیشـتر از جسـم، فکـر و احساسات، وارد دنیای کاری میشوند، آنها استعداد شخصی و روح منحصر به فرد خـود را بـه همراه میآورند (لیـگ، ۱۹۹۷، بـه نقـل از سـاغروانی، ۱۳۸۸). در آسـتانه ورود بـه آیندهای متفاوت و پیچیده صاحب نظران علم مدیریت و سازمان بر این نکته تأکیددارند که موفقیـت در محیط کاری به مفهـومی فراتـر از مهارتهای تکنیکـی آکادمیـک کـه هـوش عمـومی نامیـده میشود، وابسته است، اما به دلیل نبود تعاریف عینیتر بـرای ایـن مفـاهیم غیرقابـل مشـاهده و به ظاهر ناملموس برای مدتها تلاش برای بحث و تحقیق در این زمینه را با مشـکل مواجـه کـرده بود (مک داول، بل، ۱۹۹۷؛ به نقل از نجاتی، ۱۳۸۶).
به نظر میرسد سـازمانهـای آموزشـی و مدارس برای حفظ حیات و کـارکرد خـود نیازمنـد کارکنـان و معلمـانی باهوش عمیقتر و جدیدتر میباشند تا بهوسیله آن بتوانند به نحوه اثربخشتری به وظـایف خـود عمـل کننـد. در حال حاضر دیگـر (EQ) و (IQ) پاسـخگوی همـه نیازهـا نیسـت بلکـه انسانها نیـاز بـه عامـل سومی دارند که هوش معنوی نامیده میشود (چریر، ۲۰۰۴، به نقل از نداف وهمکاران، ۱۳۸۹). بحث هوش معنوی نه تنها در حوزههای فردی بلکه در حوزههای سازمانی نیز مورد توجه است و علاوه بر حوزههای روانشناختی وارد سایر حوزههای علوم انسانی ازجمله مدیریت شده است. به جرأت میتوان گفت که شاید علت تحقیقات فزاینده در حوزه معنویت، مشاهده تأثیر چشمگیر آن، در بهبود عملکرد فردی و سازمانی بوده است (جورج، ۲۰۰۶).
ورود هوش معنـوی در سـازمان بـه کارکنان این توانایی را میدهد تا چشمانداز یکپارچهتری را به دست آورنـد، بـدین ترتیـب زندگی کاری و شخصی با دنیای معنویشان پیوند میخورد (کاواناگ، ۱۹۹۹).
مطالعات انجامشده در دهه ۹۰، برای فهم رابطه پیچیـده میـان معنویـت و مغـز انسـان ابتدا توسط پرسینگر (۱۹۹۶) روانشناس مغز و اعصاب دانشگاه لورنتیای آنتاریو و سـپس متخصـص اعصاب و روان راماچاندران (۱۹۹۸) در دانشگاه کالیفورنیا نشـان داد کـه در مغـز انسـان یـک بخش یا منطقه خدایی وجود دارد. این ناحیه حضور و احساس تجربههای خـدا ماننـد را ایجـاد میکند. اسکنهای گرفته شده با روش مقطعنگاری با نشر پوزیترون نشـان میدهد کـه ایـن مناطق عصبی هـر زمـان کـه مباحـث معنـوی از قبیـل دیـدار باخدا، گفتگـوی دینـی، ازخودگذشتگی، فداکاری، انساندوستی، معنا جویی پیش میآید، روشن میشوند. سیسـک (۲۰۰۸)
هوش معنوی سازههای معنویت و هوش را در یـک سـازه جدیـد ترکیـب میکند. سـازه معنویت با جستجو و تجربه عناصر مقدس، معنا، هوشیاری اوج یافتـه و تعـالی مـرتبط اسـت، درحالیکه هوش معنوی مستلزم تواناییهایی است که از چنین موضوعات معنـوی بـرای تطـابق وکنش اثربخش و تولید محصولات و پیامدهای با ارزش استفاده میکنند (ایمونز، ۲۰۰۰).
ایمونز (۲۰۰۰) بیان میکند که هـوش معنـوی چـارچوبی بـرای شناسـایی و سازماندهی مهارتها و توانمندیهای موردنیاز است بهگونهای که بـا اسـتفاده از معنویـت میـزان انطباقپذیری فـرد افزایش مییابد. زوهار و مارشال (۲۰۰۰) هـوش معنـوی را هوشـی میدانند کـه بهوسیله آن مشکلات معنایی و ارزشی را حل کرده و به آنها میپردازیم. هوشی که بر طبق آن فعالیتها وزندگیمان را در فضایی غنیتر، وسیعتر و بامعناتر قرار میدهیم.
هـوش معنوی میتواند از عوامل مؤثر در رفتار شهروندی سازمانی کارکنان، باشد. رفتار شهروندی مجموعهای از رفتارهای داوطلبانه و اختیاری هستند که جزء وظایف رسمی فرد نیستند، اما با این وجود توسط وی انجام و باعث بهبود مؤثر وظایف و نقشهای سازمان میشوند. (اپل بام و همکاران، ۲۰۰۴) مدارس بـرای مواجهـه بـا شـرایط و مقتضـیات حـاکم و بهرهمندی از معلمـانی بـا رفتـار شهروندی سازمانی، نیازمنـد مهارتها، تواناییها و ویژگیهایی بـالاتر و متفاوتتر از وضعیت موجود میباشند. بر این اساس، مطالعات گوناگونی باهدف شناسایی عوامل مختلف مؤثر بر رفتار شهروندی سازمانی انجامشده است و عوامل مختلف فردی و سازمانی معرفیشدهاند. یکی از عواملی که میتواند بر رفتار شهروندی سازمانی مؤثر باشد، هوش معنوی میباشد زمـانی کـه هـوش معنـوی بـا زنـدگی کـاری معلمـان پیونـد بخـورد، نیـروی قدرتمندی حاصل میشود که افراد تقریباً با هزاران ساعت کار میتوانند لحظـات لذت بخشتر، متوازنتر و معنادارتری را تجربه کنند. توجه به رشد هوش معنوی در محیط کاری منجر بـه یافتن پاسخ چرایی کار توسط افراد میشود، درنتیجه معلمان و کارکنان تمـام وجودشـان را بـه سازمان میآورند و کـار را بهعنوان یـک مأموریت بیشـتر از یـک شـغل، فـرض میکنند و عملکردی مفیدتر خواهند داشت. محققان بیـان میکنند کـه تشـویق معنویـت در محیط کـارمی تواند منتهی به مزایا و منافعی از قبیل افزایش خلاقیـت، افـزایش صـداقت و اعتماد، افـزایش حس تکامل شخصی، افزایش تعهد سازمانی، بهبود نگرشهای شغلی کارکنان همچون افزایش رضایت شغلی، مشارکت شغلی و نیز کاهش نیات ترک محیط کار، افزایش اخلاق و وجـدان کاری، انگیزش بیشتر و نیز عملکرد و بهرهوری بـالاتر شـود (فتـاحی و همکـاران، ۱۳۸۵).
تعهد سازمانی به فشارهای هنجاری نهادینه شده انجام کار دلالت دارد که متضمن تحقق اهداف و منافع سازمانی است (می¬یر و هرسکویچ، ۲۰۰۱). مطابق تعریف، تعهد سازمانی به معنای پذیرش ارزشهای سازمانی و تلاش در جهت عملیاتی نمودن آن است.
فرد متعهد به سازمان، دارای وابستگی عاطفی به سازمان است، در سازمان مشارکت دارد و از عضویت در آن لذت میبرد. نتایج پژوهشها حاکی از آن است که تعهد سازمانی با پیامدهایی از قبیل رضایت شغلی، حضور در محل کار، رفتار سازمانی، فرا اجتماعی و عملکرد شغلی رابطه مثبت و با تمایل به ترک شغل رابطه منفی دارد (شی یوان و همکاران، ۲۰۰۳)
تحقیقات زیادی بهطور جداگانه در مورد هوش معنوی و رفتارشهروندی همینطور در مورد مفهوم تعهد سازمانی و رابطه آن با سایر متغیرهای سازمانی آمده است، ولی تاکنون پژوهشی که مستقیماً رابطه بین این سه، در سازمان¬ها انجام نشده است، نمونههایی از تحقیقات انجامشده به شرح زیر است:
ایمونز (۲۰۰۰) در مطالعه خود مشخص کرده است که افرادی که هوش معنوی بالایی دارند، ظرفیت تعالی داشته و تمایل بالایی نسبت به هشیاری دارند. نتیجه تحقیقات کریشنا کومر و نک (۲۰۰۲) در مورد معنویت در محیط کار حاکی از وجود خلاقیت، اعتماد و درستکاری، موفقیت شخصی و تعهد سازمانی و درنهایت افزایش عملکرد سازمانی بهعنوان مزایای معنویت در محیط کار بوده است.
کاسترو، آرماریو و رویز (۲۰۰۴) در این زمینه اظهار میکنند آن دسته از کارکنانی که تعهد هنجاری قوی دارند، احساس میکنند که باید در سازمان بمانند و درواقع احساس دین به ماندن در سازمان دارند. آمرام (۲۰۰۷) در مطالعهای نشان داد که هوش معنوی با برخی از مؤلفههای رهبری اثربخش مانند تعهد سازمانی ارتباط معنیداری دارد. آرمنیو و میگول (۲۰۰۸) در تحقیقات خود نشان دادند که معنویت در محیط کاری با تعهد سازمانی رابطه دارد بهطوریکه افراد دارای تجارب معنوی احساس تعلق عاطفی بیشتر به سازمان داشته و دارای تجربهی حس تعلق و وفاداری به سازمان میباشند. مطالعات اسکرپینگ و کینجرسکی نشان داد هوش معنوی و معنویت در محیط کار، تجربه میان فردی را در سازمان افزایش میدهد. معنویت باعث احساس مشترک، احترام و وابستگی بین افراد میشود. مدیران باهوش معنوی بالاتر با عشق، دلسوزی و خرد رفتار میکنند، مسئولیتپذیر بوده و در برابر و در برابر تغییرات و مشکلات محیط کاری بردبار و متعهد به وظایف خویش هستند. در نظـر جـرج (۲۰۰۶) افـراد باهوش معنـوی بـالاتر دارای مهارتهای برقراری ارتباطات، درک بین فـردی، همـدلی و احتـرام بـالایی میباشد. در نظر ایمونز (۲۰۰۰) تجارب معنوی افراد را از انجام رفتارهای ضـد شـهروندی سـازمانی بازمیدارد؛ بهطوریکه دیگر باوجود هوش معنوی رقابتها و تفاوتها در محـیط کـاری معنایی ندارد بلکه معلمان بهطور خلاقانه و داوطلبانـه در مسائل و کارهـای سـازمان مشـارکت میکنند. الن وراش (۱۹۹۸) به این نتیجه رسیدند که بروز رفتارشهروندی سازمانی از سوی معلمان و اساتید نشاندهنده تعهد آنان میباشد. بر اساس این یافتهها میتوان بیان داشت که رفتارشهروندی سازمانی به روی ارزیابی عملکرد افراد تأثیر دارد، زیرا این رفتارها نشاندهنده تعهد افراد نسبت به سازمان میباشد (به نقل از پادساکف و همکاران، ۲۰۰۶).بنابراین هدف یادداشت حاضر، بررسی رابطه بین هوش معنوی با رفتار شهروندی و تعهد سازمانی معلمان دوره متوسطه شهر تهران است.