قزوین_به گزارش بسیج، حجتالاسلام و المسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد»، در سال ۱۳۱۸ به دنیا آمد، پدرش سید عباس ابوترابیفرد نام داشت، دوران ابتدایی را در مدارس دولتی قم سپری کرد و سپس در نجف به تحصیل حوزوی پرداخت.
وی در جنگ ایران و عراق در کنار مهدی چمران حضور داشت و در نهایت به اسارت درآمد. نقش عمدهای در اردوگاههای اسرای ایرانی در عراق داشت، نماینده تهران در مجلس چهارم و پنجم و از اعضای مؤسس جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی بود که به سبب تحمل اسارت در جریان جنگ ایران و عراق به سید آزادگان مشهور بود.
سید علیاکبر ابوترابیفرد از آنجایی که جانباز ۷۰ درصد بود، دوازدهم خرداد ۱۳۷۹ در مسیر زیارت حرم علیبن موسی الرضا (ع) به همراه پدرش آیتاللَّه سیدعباس ابوترابیفرد بر اثر سانحه رانندگی به مقام شهادت نایل شد و پیکر هر دو در صحن آزادی حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده شده است.
نگهبانی حجت الاسلام سید علیاکبر ابوترابیفرد!
سید علی فخار از دوستان سید آزادگان، حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد روایت میکند: من نگهبان جلوی در شهرداری بودم. زمستان بود و هوا بسیار سرد؛ طوری که روی چمنهای محوطه حیاط شهرداری یخ زده بود.
ساعت حدود ۱:۳۰ یا ۲ نیمه شب بود که خواب عجیبی به سراغم آمد و برای اینکه خوابم نگیرد اسلحهام را بغل گرفته و روی چمنهای یخ زده شهرداری دراز کشیدم تا سرما مانع خوابم بشود. اما همین که روی چمنها دراز کشیدم خوابم برد ساعت حدود ۵/۳ صبح بود که از خواب بیدار شدم و دیدم که یک پتو روی بدنم کشیده شده است. اطراف را که نگاه کردم حاجآقا را دیدم که در حال قدم زدن هستند.
از ایشان پرسیدم حاجآقا کی تشریف آوردید که من شما را ندیدم؟ گفتند پسرم چرا روی چمنهای یخ زده خوابیدهای؟ نمیگویی ممکن است مریض شوی؟ نمیگویی ممکن است افراد گروهک بیایند و اسلحهات را ببرند؟ من چیزی نگفتم، اما بعداً متوجه شدم به محض اینکه من خوابیده بودم، حاجآقا آمده بود شهرداری و تا بیدار شدن من نگهبانی داده بودند.
منبع: کتاب ستاره شب (خاطرات سید آزادگان، شهید حجتالاسلام و المسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد به روایت بستگان و دوستان)
کتاب ستاره شب، که به همت سازمان بنیاد شهید استان قزوین تهیه شده است، در برگیرنده خاطراتی از دوستان و بستگان سید آزادگان، «سیدعلیاکبر ابوترابی»، درباره سیره ایشان است که در چهارچوب عنوانهایی چون: سوپ برای طلبه؛ نانوای ورشکسته؛ به بهانه بازی؛ نان و آب و دوغ؛ مثل آهو؛ روزه سیاسی؛ سفر آخر؛ با تاکسی آمد؛ میخواهم آسیدعلی باشم و غیره، در به نثر در آمده است.
انتهای پیام/۱۰۱۰