خبرهای داغ:
سرودن اشعار آیینی؛

ویژه جشن‌ها و آیین‌های مذهبی و فرهنگی سروده می شود

ویژه جشن‌ها و آیین‌های مذهبی و فرهنگی سروده می شود
اشعار آیینی ویژه جشن‌ها و آیین‌های مذهبی و فرهنگی عزاداری برای یادآوری و تجدید میثاق با اهداف انقلابی سرود می شود.
کد خبر: ۹۶۱۴۵۳۵
|
۲۸ تير ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۲

به گزارش خبرگزاری بسیج از استان چهارمحال و بختیاری؛ شعر آیینی، شعری است که به مناسبت جشن‌ها، مراسم‌ها و آیین‌های مذهبی و فرهنگی سروده می‌شود. این نوع شعر معمولاً دارای ساختار و قواعد خاصی است و به صورت شعری و شاعرانه از موضوعات مذهبی و آیینی سخن می‌گوید.

این اشعار با مضامین عاشورایی، شعرهایی هستند که به مناسبت عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام سروده می‌شوند. این شعرها معمولاً با حال و هوای اندوه و ماتم نوشته می‌شوند و در آنها از احادیث و داستان‌های مرتبط با عاشورا و امام حسین علیه السلام استفاده می‌شود.

مزامین عاشورایی اغلب در مراسم‌ مذهبی و عزاداری برای یادآوری و تجدید میثاق با اهداف انقلابی و عدالت ‌طلبی امام حسین علیه السلام سروده می‌شوند.

قسمتی از یک مثنوی عاشورایی به قلم علیرضا یزدانی سامانی را با هم بخوانیم...

شاهی  کمرش شکسته و بی رمق است

گفتند و نوشتند امام بر حق است

حالا تک و تنهاست در این دشت بلا

حالا همه دوره کرده اند آن شه را

حالاکه گذشته کار از کار حسین

حالا که نشد دگر کسی یار حسین

فریاد زد آیا که مرا ناصر هست

 از دشت و سکوت آن زبان قاصر هست

بشمار هزار و نهصد و اندی تیر

خوردست به این پیکر مانند حصیر

غم میزد و دل میزد و طوفان میزد

هر کس به طریقی به دل وجان میزد

با نیزه عسا و سنگ و دست و چکمه

بر شاه زدند و چشم او بر خیمه

خم شد الف قامت او همچون دال

افتاد شه از زین به میان گودال

افتاد شه و نگفت کس از چه زدند

مستانه چرا حین زدن میخندند

با کینه یکی گفت که بغضا لابیک

لشکر شده بهر کشتن شاه شریک

برگشت نگاهشان به اطراف خیام

آزاده نبود و حمله شد بر ایتام

 رفتند و یکی گفت  که حنجر با من

خندید و یکی گفت که خنجر با من

چشمش سوی خیمه ها نفس هی میزد

بین همه طعنه ها نفس هی میزد

وقتی که رسید کودکی در بغلش

سر داد به روی سینه مشتعلش

وقتی که نشست مادری پیش سرش

هی ناله زد و گمانم آمد پدرش

زینب روی تل دید که یک بوزینه

با خنجر کین نشسته روی سینه

اما نه غروب شد طلوعی باقیست

این قصه پر غصه عشق ساقیست

از این می ناتمام جامی مانده

در بین خیام غم امامی مانده

بشمار که هشت دفتر از این رقم است

پایان غزل بدست آن منتقم است

ارسال نظرات
آخرین اخبار