زهرا دمیرچی مادر شهید والامقام کاظم حدادپور، در گفتگو با خبرنگار افتخاری خبرگزاری بسیج از البرز گفت: کاظم فرزند اولم در ۷تیر۱۳۴۵ به دنیا آمد و از همان کودکی بسیار آرام و متین و بسیار درس خوان و مقید به شرایع بود، در مدرسه علاقه زیادی به فعالیتهای فرهنگی و خط خوبی داشت و سرودههایی هم دارد.
مادر شهید افزود: بعضی از همرزمانش مثل شهیدان عزیزیان، حسن زاده و تنها به درجه شهادت رسیدند و برخی هم مثل آقای احمد قرهی و برادارن علافی هنوز درحال خدمت به جامعه هستند، به علت اخلاق خوب و مردم داری دوستان زیادی داشت و هرگز فراموش نمیکنم، جلال علافی با وجود اینکه برادرانش جانباز و مفقود الاثر و آن زمان اسیر بودند، هنگام تشییع پیکر کاظم جلوی تابوت را گرفته بود و با گریه میگفت؛ نمیدانید چه کسی را از دست دادیم، شهادت کاظم کمر ما را شکست.
مادر شهید کاظم حداد پور به بارزترین ویژگی شخصیتی و اخلاق شهید اشاره کرد و گفت: از ویژگی هایش، مهربانی، آراستگی و ساده زیستی و نیز رعایت شیون اسلامی و تقید به رعایت بیت المال را میتوان نام برد و با وجود رفاه نسبی خانواده اش همیشه پوشش تمیز ولی ساده به تن داشت، به مرتب بودن چهره و پوشش خیلی اهمیت میداد.
در بخشی دیگر مادر شهید از تاریخ اعزام تا رضایت پدر و مادر پرداخت و گفت: اولین بار همراه پدرش برای جبهه وسایل و تدارکات بردند و وقتی برگشت تصمیم به حضور در جبهه برای رزم را گرفت، پسرم در سن ۲۱سالگی شهید شد و ازدواج نکرده بود.
دمیرچی به تاریخ و نحوه شهادت فرزند شهیدش اشاره کرد و بیان داشت: تاریخ ۶۶/۴/۱۱، تلخترین روز برای ما است، فرزندم در این روز و عملیات نصر ۴ و در بلندیهای مائووت با لب تشنه درحالیکه در محاصره دشمن بودند، به شهادت رسید.
وی افزود: فرزندم در آن عملیات فرمانده گردان و دشمن نیروها را محاصره کرده بود و به علت مقاومت نیروها و عدم تسلیم اقدام به حمله شیمیایی کرد، یکی از نیروها ماسک همراه نداشت و کاظم ماسک خود را برچهره او گذاشته بود و همزمان از ناحیه پیشانی مورد اصابت ترکش قرار گرفته و از بالای کوه به داخل رودخانه میافتد، برادرش کاوه در عملیات همراه او بود و پیکر بی جان برادر را از آب گرفته و به پشت جبهه منتقل میکند.
مادر شهید اضافه کرد: مزارش در امامزاده محمد کرج است، من شب ۱۹ماه مبارک رمضان سالی که پسرم شهید شد خواب صحنه شهادت و تشییع اش را دیدم و واقعا بیقرار شدم، حدود یکماه بعد صبح زود کاوه پسر دومم از جبهه آمد و آشفته بود ولی چیزی به ما نگفت فقط به خواهرش شهادت برادر را اعلام کرده بود و هر دو در تدارک آماده کردن مقدمات بودند که از بنیاد شهید به منزل زنگ زدند و به همسرم خبر را دادند، همان جا به سجده رفت و با گریه شکر خدا را به جا آورد، در هرحال برای مادر و پدر از دست دادن عزیز سخت است، اما به احترام دل حضرت زینب (س) خدا به ما هم صبر داد.
وی افزود: پسرم در وصیتنامه توصیههایی به دوستان و همرزمان و خانواده هم دارد، علاوه بر وصیت دو سه شب قبل از شهادت بیت شعری از حافظ را نوشته و داخل قرآن جیبی همراهش قرار داده و گفته بود که این دوبیتی را روی سنگ مزارم بنویسید (گویا از شهادت خودش اطلاع داشته است).
زهرا دمیرچی مادر شهید حدادپور، به اقدامات عملیاتهایی که شهید حضور داشته اشاره کرد و گفت: مدتی در غرب در مبارزه با ضد انقلاب بود و در آزادسازی فاو، مهران کربلای ۵ که در این عملیات از ناحیه حنجره مجروح شد و هنوز کاملا بهبود نیافته بود که رضایت داد و از بیمارستان عازم جبهه شد و در کربلای۷، حضور داشت و در عملیات نصر به شهادت رسید و توصیه من اینجا به جوانان این است که راه شهدا را ادامه دهند با مطالعه زندگینامه و وصیت شهدا الگوی درست برای خود انتخاب کنند.
وی در ادامه به تفکر شهید پرداخت و افزود: به نظرم با بیان چند خط از وصیت میشود به تفکر شهید رسید، برادران به نماز جماعت ارزش بیشتری بدهید، صبحها در پایگاه نماز جماعت برپا کنید، شبهای پست قرائت قرآن هر چند به مدت خیلی کم، را در رئوس اعمالتان قرار دهید، ذکر گفتن و مداومت بر آن فرد مسلمان را اوج داده و به خدا نزدیک میکند و چه زیبا و شیرین است، نزدیکی به خدا، برادران هشیار باشید که شیطان برای منحرف کردن شما ابتدا از سلاح دلسردی استفاده میکند، مواظب باشید حتی برای لحظهای تزلزل در رزم پر شکوه تان به وجود نیاید، عزیزان بسیجی رابطه خود را با روحانیت در خط امام بیشتر کنید، یقین داشته باشید؛ در هر جا و هر نقطه تضعیف روحانیت تضعیف اسلام است.
وی در پایان گفت: شهید با خواهران و برادران بسیار مهربان و همینطور با ما مهربان بود، ولی در کارها شوخی با کسی نداشت، پای بیت المال و حق الناس که وسط بود، بسیار جدی میشود.