«اطلاعات و ارتباطات» دو اصل مهم دنیای کارآفرینی است
به گزارش خبرگزاری بسیج خراسان رضوی از کاشمر؛ مصاحبهایی تفصیلی با سعید حشمتی، دکتری کارآفرینی از دانشگاه تهران ترتیب دادیم که تجربیاتشان برای همه، بویژه قشر علاقهمند به کارآفرینی بسیار در خور توجه است.
وی استاد دانشگاه و مشاور راهاندازی و توسعه کسب و کار است که افتخار راه اندازی نخستین مرکز مشاوره کارآفرینی سازمانی کشور را با مجوز وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی از آن خود کرده است و با راه اندازی، ۱۱ مورد کسب و کار برای خود که فراز و نشیبهای زیادی داشته، تجربیات ارزشمندشان را به مهر در دو قسمت ارائه میکنند.
ضمن تشکر از اینکه دعوت ما را پذیرفتید لطفا بفرمایید تعریف کارآفرینی از نظر شما چیست؟
حشمتی: در ابتدا لازم میدانم، ۶ مرداد ماه، روز کارآفرینی را خدمت تمام فعالان اکوسیستم کارآفرینی به ویژه کارآفرینانی که سالهاست در این عرصه فعالیت دارند، تبریک عرض کنم.
متاسفانه مفهوم کارآفرینی در کشور ما اشتباه مطرح شده، ما وقتی یک نفر را میبینیم که حدود ۱۰۰ نفر را مشغول به کار کرده، فرد مورد نظر را کارآفرین میدانیم در حالی که تعریف واقعی کارآفرینی، این نیست!
در واقع میخواهم عرض کنم که «کارآفرینی» با خوداشتغالی و یا با ایجاد اشتغال متفاوت است و هر کدام تعریف جداگانهایی دارد. البته ممکن است یکی از خروجیهای کارآفرینی، ایجاد شغل باشد. اینکه چرا روی واژه «ممکن است» تآکید کردم؛ چون ما در متد کارآفرینی سازمانی که در ادامه به آن میپردازیم، بعضا اقداماتی را انجام میدهیم که کارآفرینی است اما لزوما با ایجاد اشتغال همراه نیست.
حتی وقتی کارآفرینی سازمانی را در یک سازمان، پیاده سازی میکنیم، میبینیم بجای «اشتغالزایی»، اشتغالزدایی اتفاق میافتد! مثلا تصور کنید یک خط تولید در کارخانهای که ۵۰ نفر مشغول به کار هستند، اتوماسیونی یا ماشینیاش میکنیم و به همین دلیل ما به جای ۵۰ نفر، نیاز به ۱۰ نفر نیروی انسانی داریم. بنابراین در این خط، لزوما کارآفرینی با ایجاد اشتغال همراه نیست.
در واقع تعریف درست و اصولی کارآفرینی این است که، کارآفرینی یک فرآیند است، یعنی یک سری اقدامات و مراحلی را باید به صورت گام به گام طی کنیم. در این فرایند ما دنبال شناسایی، ارزیابی و بهره برداری از فرصت ها هستیم و فرصت عنصر اصلی کارآفرینی است که در ادامه توضیح میدهم.
ما سه ویژگی مهم در تعریف کارآفرینی داریم: ریسک پذیری، نوآوری و خلق ارزش جدید. در واقع میتوانم بگویم تفاوت اصلی کسی که خوداشتغالی میکند، یعنی یک کار تکراری و روتین را برای راه اندازی کسب و کار خود انتخاب کرده، با کسی که کارآفرینی میکند یعنی نوآوری به خرج میدهد و یک ارزش جدید خلق میکند، در همین ویژگی هاست.
به عنوان مثال، میوه فروشی، یک شغل و کسب و کار روتین است که اگر من هم مثل بقیه این کار را انجام بدهم خوداشتغالی کردم اما یک نفر، میوه فروشی را با استفاده از تکنولوژی روز به صورت اینترنتی انجام میدهد، یا روش معمولی، این است که ما از میوه فروشی نزدیک به منزلمون خرید میکنیم اما وی یک ارزش جدید ارائه داده و ارسال رایگان دارد یعنی مهم نیست که نزدیک منزل شما باشم. امیدوارم توانسته باشم تعریف کارآفرینی رو کامل و درست منتقل کنم.
لطفا بفرمایید که فرصت چیست؟ یا اینکه چه تعریفی از فرصت دارید؟
حشمتی: فرصت عنصر اصلی کارآفرینی است. در واقع فرصت، یک جرقه ذهنی است که در یک لحظه اتفاق میافتد و ما در کارآفرینی به آن ahamoment میگوییم. یعنی در یک لحظه با دیدن یا شنیدن یک چیزی، فکر جدیدی به ذهنمان میرسد.
فرصت ها معمولا از چهار طریق به دست میآیند؛
۱) فرصت ممکن است از دل یک نیاز بیرون بییاید. مثلا در زمان کرونا،چه چیزهایی نیاز بود؟! واکسن، ماسک، دستکش، کپسول اکسیژن، مواد ضدعفونی، گان ویژه پرستاران، آموزش آنلاین، فروشگاه های اینترنتی و ... . همانطور که میبینید از دل یک نیاز این همه فرصت به دست آمد. یعنی حتی کرونا با وجود اینکه یک تهدید بود، اما میشد از دلش، فرصت های بیشماری را شناسایی کرد.
۲) فرصت ممکن است از دل یک ناکارآمدی به دست بیاید. مثلا در سیستم حمل و نقل شهری یا همان تاکسی ها، مشکلات و ناکارآمدیهایی وجود داشت. مثلا مشتری با راننده تاکسی بخاطر قیمت کرایه، بحث و درگیری داشتند. یا مثلا مشتری داخل تاکسی میخواهد با تلفن صحبت کند و راننده صدای ضبط را کم نمیکند. و یا بسیاری از تاکسی تلفنیها در مسیر برگشت به آژانس، بدون سرنشین برمیگشتند. یا در نهایت از دستمزد روزانهشان راضی نبودند. و ناکارآمدی هایی از این دست. میدیدیم که تاکسی های اینترنتی آمدند و این معضلات و ناکارآمدیها را حل کردند.
۳) فرصت ممکن است به صورت یک ایده جدید باشد. مثلا تا دیروز جوراب معمولی میپوشیدم اما حالا که تکنولوژی نانو کشف شده است، نانو را به آن اضافه کنم که بشود یک محصول جدید!
۴) فرصت ممکن است از دل یک مسئله شخصی به دست آید. من خودم، رستوران غذای کودکم را از یک مسئله شخصی راه اندازی کردم! یکی از بستگان من که باردار بود داشت با خواهرش در مورد غذای بچه صحبت میکرد. من حتی در بحثشان نبودم. فقط ناخودآگاه گفتگوشان را شنیدم. بعد با خودم گفتم: «راست میگه! چرا نداریم جایی را که غذای سالم مخصوص کودک با یک دیزاین کودکانه و در یک محیط بازی گونه کودکانه ارائه بدهد؟! » و این شد که رستوران غذای کودکم را راه اندازی کردم.
چطور میتوانیم فرصت، شناسایی کنیم؟
حشمتی؛ دو تا راهکار ساده وجود دارد؛ نخست اینکه کنجکاو باشیم، یعنی راحت از کنار هیچ چیزی رد نشویم. هر چیزی که میبینیم یا میشنویم باید در مورد آن کنجکاو شویم. حتی اگر به حوزه تخصصیمان مرتبط نیست.
دوم، پرسشگر باشیم. یک اصطلاح در دنیای کارآفرینی وجود دارد که میگویند؛ یک کارآفرینی که مثلا ۵۰ ساله است باید یک کودک ۵ ساله هم در خودش داشته باشد! یعنی مثل یک کودک پنج ساله مرتبا سؤال کند که در واقع به روحیه پرسشگری اشاره دارد.
شما تجربه راه اندازی یا شکست در کسب و کار را داشتید؟
حشمتی: من، ۱۱ مورد کسب و کار راه انداختم که سه مورد آن شکست خورد و ۵ مورد را واگذار کردم و سه مورد را هم الان به صورت فعال دارم. باید این نکته را اشاره کنم که دو کسب و کار اولم به دلیل عدم آگاهی و اطلاعات پایینی که در زمینه اصول راه اندازی کسب و کار داشتم شکست خورد!
ما در دنیای کارآفرینی دو اصل مهم داریم: اطلاعات و ارتباطات. هر کدام از این دو مورد را نداشته باشیم، قطعا محکوم به شکستیم حتی اگر بهترین ایده های دنیا و یا سرمایه کافی داشته باشیم.
البته گاهی ما اطلاعات کافی نداریم و از افرادی که اطلاعات و تخصص لازم را دارند استفاده میکنیم یا مشورت میگیریم. این هم راهکار خوبی است اما کافی نیست. شاید اگر برای کسب و کار اول و دومم مشاور داشتم و یا این رویکرد که همه کارها را خودم باید انجام بدهم را کنار میگذاشتم، الان همچنان آن کسب و کارها زنده بودند!
معمولا برای دانشجویان و دوستان و آشنایانم تعریف کردم و میکنم که اولین کسب و کارم بخاطر یک حرف اضافه «و» شکست خورد! زمانی که با شریکم میخواستیم شرکت ثبت کنیم، تصمیم گرفتیم، من مدیر عامل باشم و شریکم، رئیس هیات مدیره باشد؛ اطلاعاتم پایین بود و از طرفی از این حرف هایی که معمولا در بین پسرها رواج دارد که ما با هم رفیقیم و مثل برادر میمانیم و خلاصه از این مدل صحبتها میزدیم! و به همین دلیل، هیچ چیزی را مکتوب یا صورتجلسه نکردیم.
از طرفی برای ثبت شرکت، بخشی داریم که حق امضا را مشخص میکند. دو گزینه وجود داره: گزینه اول این بود که حق امضا با مدیر عامل و رئیس هیات مدیره یعنی هر دو نفر باشد و با هم تمام اسناد مالی را تایید و امضا کنند و گزینه دوم اینکه حق امضا با مدیرعامل یا رئیس هیات مدیره یعنی هر کدام از این دو نفر اگر اسناد مالی را تایید و امضا کنند کافیست! من هم که اطلاعاتم پایین بود و از طرفی متاسفانه این روحیه اشتباه رفاقت رو قاطی کار کردم. شریکم هم گزینه دوم را انتخاب کرده بود و ماه یازدهم، تمام اموال، انبار، ماشین ها و حتی مبلمان داخل شرکت را فروخت و رفت!!! و من ماندم با کلی بدهی!
پایان قسمت اول مصاحبه
خبرنگار افتخاری بسیج: حوریه صادقی زیرک آباد