به گزارش خبرگزاری بسیج از البرز، شهيد علی رمضان پور، در ۲۵ تيرماه ۱۳۴۰ در جواديه تهران ديده به جهان گشود و پنج ساله بود كه خانواده از تهران به كرج نقل مكان كردند و در خيابان زرندی چهارصد دستگاه ساكن شدند.
علي، دوران ابتدايي را در مدرسه فاتح (شهيد مصطفی خمينی جهانشهر) گذراند و اول راهنمايي بود كه خانوادهاش به باغستان نقل مكان كردند و دوران راهنمايی را در مدرسه راهنمايی ترقی در گوهردشت طی كرد.
عليرغم اينكه از هوش سرشاری برخوردار و در مدرسه شاگرد ممتازی بود، اما به دليل فقر مالي خانواده مجبور شد، مدرسه را رها كند و براي كمك در امرار معاش خانواده در يك آهنگری مشغول به كار شد و بعد از سه سال شاگردی چون بازار كار آهنگری مناسب نبود، علي به تهران رفت و نزد دايي اش در خيابان ترقی مشغول به كار پرسكاری شد و بعد از آن بود كه علي برای تحصيل خواهرش اهميت بسياری قائل شد و هميشه به پدر و مادرش سفارش مي كرد كه بگذارند، خواهرش درس بخواند.
یك سال از اشتغال او در پرسكاری مي گذشت كه جرقه های انقلاب شعله ور شد، خانواده علي از طريق دایی اش خبردار شدند كه علی در راهپيمايی ها و درگيری ها شركت می كند؛ وقتي خانواده خطرات اين كار را به علي هشدار ميدادند و سعی می کردند او را از شركت در اينگونه گونه مراسم منصرف كنند، علي در جواب می گفت: «ما همه بايد به امام كمك كنيم، دست به دست هم بديم و حكومت طاغوت را نابود و حكومت اسلامي برپا كنيم.»، پس از پيروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، دشواری های پس از انقلاب پيش آمد.
دوازدهم ارديبهشت ماه ۱۳۵۸، زماني که استاد مطهری توسط ضد انقلابيون به شهادت رسيد، علی آنقدر بيتابی كرد كه در بستر بيماری افتاد و يك هفته در خانه مادربزرگش بستری شد.
بعد از آن، يك روز علي به خانه آمد و گفت كه در پادگان وليعصر (عج) عشرت آباد تهران، به عضويت سپاه درآمده است.
علي بعد از گذراندن دوره آموزشي سپاه با وظيفه حفاظت از راهآهن تهران، مشغول خدمت به انقلاب و نظام اسلامی شد.
چندی بعد، علی به همراه تعدادی از پاسداران انقلاب اسلامی براي مقابله با غائله ضد انقلاب به فرماندهی شهيد دکتر مصطفی چمران عازم کردستان می شود.
یك هفته پس از رفتن علی، خبرهای ضد و نقيضي از كردستان به گوش می رسد؛ بعضی از اطرافيان، پدر و مادر علی را سرزنش می کنند كه چرا اجازه داده اند پسرشان به چنين معركه خطرناكی وارد شود.
اخبار راديو، تلوزيون و روزنامه ها نيز خبر از درگيري های شديد در شهرهاي كردستان نظير سنندج، مهاباد، سقز، پاوه و... ميدهد تا اينكه چندي بعد، از طرف پادگان وليعصر (عج) به خانواده رمضانپور اطلاع داده شد که علي در تاريخ بيست و ششم مردادماه ۱۳۵۸ هجري شمسي در غائله پاوه در كنار سردار سپاه اسلام شهيد دكتر چمران و ديگر پاسداران مدافع كيان اسلام، مسلمين و امت مظلوم كُرد در آن سرزمين به شهادت رسيده و در همان خاك آرميده است.
آري! در عصر فراموشي ها و غفلت ها نيز ميتوان قوه جاذبه خاك را وانهاد و پاي در حريم دلداگی ها گذارد، تا آنجا كه بهار در سادگي و ايستادگي درختان باغ عشق تنفس ميكند و نسيم باد از فراسوي خلود و جاودانگي مشام جان حقجويان را معطر ميسازد، بتوان در وانفسای معشيت و معصيت، دل بر كوي دلبختگان سپرد.
شهيد علي رمضانپور در نخستين ماه های تلؤلؤ پرشكوه انقلاب اسلامی، پای در ركاب امام عصر خويش، با شتابي شگفت خود را به كاروان عاشورای ۶۱ هجري رسانده و سه دهه پيش همراه با ۲۵ سرو به خون نشسته، در كنج غربت در خاك خاطره انگيز پاوه، همه دلداگان را به تأمل واداشته است كه گر مرد رهي ميان خون بايد رفت... «ميخواهم عرض كنم شهداي كردستان و خانوادههاي اين شهيدان خصوصياتي دارند كه در ديگر استانها كمتر ديده می شود و غالباً ديده نمی شود، اين خصوصيات يكي اين است كه شهيدان اين خطه مظلومانه تر و غريبانه تر به شهادت رسيدند و خانواده های آنها صبر دشوارتري کردند.» (قسمتی از فرمايشات مقام معظم رهبری در ديدار خانواده های شهدا و ايثارگران كردستان ۲۲ ارديبهشت ماه ۱۳۸۸)
در ادامه پیام امام خمینی(ره) را در ارتباط با این واقع می خوانیم؛
زمان: ۲۷مرداد ۱۳۵۸ / ۲۴رمضان ۱۳۹۹
مکان: قم
موضوع: فرمان پایان دادن به غائلۀ پاوه
مخاطب: نیروهای نظامی و انتظامی، ژاندارمری و دولت
بسم الله الرحمن الرحیم
از اطراف ایران، گروه های مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کرده اند که من دستور بدهم به سوی پاوه رفته و غائله را ختم کنند.
من از آنان تشکر می کنم؛ و به دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار می کنم اگر با توپ ها و تانکها و قوای مجهز تا ۲۴ ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول می دانم.
من به عنوان ریاست کل قوا به رئیس ستاد ارتش دستور می دهم که فوراً با تجهیز کامل عازم منطقه شوند؛ و به تمام پادگانهای ارتش و ژاندارمری دستور می دهم که ـ بی انتظارِ دستور دیگر و بدون فوت وقت ـ با تمام تجهیزات به سوی پاوه حرکت کنند؛ و به دولت دستور می دهم وسایل حرکت پاسداران را فوراً فراهم کنند.
تا دستور ثانوی، من مسئول این کشتار وحشیانه را قوای انتظامی می دانم و در صورتی که تخلف از این دستور نمایند، با آنان عمل انقلابی می کنم.
مکرر از منطقه اطلاع می دهند که دولت و ارتش کاری انجام نداده اند. من اگر تا ۲۴ساعت دیگر عمل مثبت انجام نگیرد، سران ارتش و ژاندارمری را مسئول می دانم. والسلام.
روح الله الموسوی الخمینی