معرفی بانوی شاعر بِنی دعوت شده به جشنواره بین المللی

به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج از استان چهارمحال و بختیاری؛ گفتگوی خبرنگار بسیج با خانم زهرا نادری شاعر و نویسنده بسیجی را زبان خوش ملاحظه فرمایید:

نام من زهرا لقب هم نادری است

اهل بن هستم که شهرِ شاعری است

شهرِ دستان شهرِ میرزایِ حبیب

شهرِ علم و دانش شهرِ نجیب

اینجانب زهرا نادری تخلص (رها) نویسنده و شاعر می باشم .

زمانی که نم نمک ننه سرما رخت خود را جمع می کرد و درختان از خواب زمستانی بلند می شدند و رخت سپید بهار را بر تن می کردند. دیدگانم را به این جهان پهناور گشودم .

از زمانی که خودم  را شناختم و عطر و بوی بهار را استشمام کردم .

واژه هایی چون سرود در تن و جانم شروع به روئیدن کرد و با گذشت سالیان این واژه ها رنگ و بوی بهتری به خود را گرفت و در کنار اساتید شعرها جان پیدا کرد .

در دبیرستان در یک جشنواره  شهرستانی شرکت کردم .

زمانی که نتایج اعلام شد اثری که فرستاده بودم حائز رتبه برتر شد و در یک کتاب به چاپ رسید و همین انگیزه ای شد تا در نگاهم به شعر و داستان و دلنوشته تغییر کند و در این زمینه بیشتر تلاش کنم.

ننیجه این کوششها بعد از گذشت سالها مجموعه کتاب شعری شد با مضمون ""سکوتم را تماشا کن "

که در اواخر سال ۱۴۰۲ به چاپ رسید .

در جشنوارهای هنری و ادبی کشوری و استانی شرکت کردم و در هر کدام از آنها نیز حائز رتبه های برتر شدم .

از جمله در شهادت سردار دلها " حاج قاسم سلیمانی " یه جشنواره استانی توسط بسیج هنرمندان برگزار شد که در بخش بزرگسالان، دلنوشته من رتبه اول را کسب کرد .

در استان اصفهان  جشنواره  کشوری فائزون غدیردر بخش هنری و ادبی و فرهنگی برگزار شد که در آن هم اثری که فرستاده بودم خوشبختانه رتبه آورد .

در حال حاضر بعنوان یک بانوی نویسنده و شاعر مجموعه کتاب دیگری را در حال آماده سازی  هستم که ان شاءالله بزودی شاهد چاپ آن و رونمایی از این اثر خواهید بود.

در سال گذشته در جشنواره ملی و بین‌المللی دهه فجر  دعوت شدم و در اردوی ۵ روزه خانه کتاب و وزارت فرهنگ و ارشاد کشور در تهران شرکت کردم .

امسال هم در دورهمی شعر قاصدک توسط خانه کتاب کشور   انتخاب شدم و درجشنواره ملی و بین‌المللی کودک و نوجوان که در تالار وحدت تهران برگزار بود دعوت شدم و که به مدت ۵ روز در این اردو شرکت کردم .

تمامی این موفقیتها را مدیون پدر و مادر و همسر مهربان و بزرگوارم هستم و همچنین غنچه های زندگیم که در تمامی مراحل پشتیبان من بودند.

شعری از وی درباره بسیج:

بر سر بالین تو با چشمهای اشکبار

می نشینم تا بشویم از رخ ماهت غبار

روبروی دشمن خون خواره کردی قد علم

ای بسیجی ای دلاور شیر مرد روزگار

زیر رگبار مسلسل تا سحر ماندی عزیز

تا نمودی بی مهابا دشمانت را شکار

بر سر دستت تفنگ و ورد لبهایت حسین

روی سر بندت کلامی از شمیم اقتدار

همتت دارد نشانی از علمدار حسین

تا ابد هستی برای ملک ایران افتخار

سروده: "زهرا نادری بنی(رها)