به گزارش خبرگزاری بسیج از کرمان، 18 آذر ماه 1403 به بهانه اشغال سوریه توسط رژیم صهیونسیتی
سوریه، سرزمینی که نامش با تاریخ و تمدن گره خورده بود ، امروزه دیگر خبری از مقاومت و امید نیست . جایی که روزگاری کوچههایش با صدای همهمه مردم و عطر غذاهای محلی پر میشد و اکنون زیر سایۀ جنگ و ویرانی، لب به سکوت بسته است.
قلب سوریه دیگر نمیتپد؛ دلهره ای به جاماند در دل مادری که فرزندش را در آغوش میکشد، در چشمان هر کودکی که به آیندهای روشن میاندیشد و در آرزوهای هر پدری که برای بازگشت به خانهاش دعا میکند. این سرزمین، همچون ققنوسی در میان خاکستر، همواره برای رهایی و زنده ماندن میجنگد.
سوریه، جایی که رودهایش همیشه جاری بودند و کوههایش همیشه استوار، نماد استقامتی بود که از دل تاریخ سرچشمه میگرفت .
اما امروز ، با وجود تمام زخمهای عمیق و کبودیهای بیشمار، امید به آزادیش همچون شمسی سوزان در دل مردمانش میدرخشد.
در دل این روزها، که خاک سوریه شاهد خون و خاکستر است، کنار شما ایستادهام و از دلواپسی دلهای پراکندهام سخن میگویم.
دیاری که روزگاری مهد تمدنها بود و اکنون به چنگال ظلم و تاریکی افتاده است؛ پژواک صدای کودکان آن که زیر بار بمباران به خواب ابدی فرو میروند، آواره دلهامان را آتش میزند.
داعش با نام افراط و جهل، و رژیمی که بر ستونهای ستم بنا شده، زخمهایی بر تن هزارساله این سرزمین نقش میزنند. دیاری که با عطر زیتون و طنین اذانش میشناختیم، حالا آوار شده است بر یادمان. اما بدانید که هیچ ظلمی پایدار نیست؛ روشنایی در افق پدیدار خواهد شد و عدالت همچون خورشید برفراز این خاک مصیبتدیده خواهد تابید.
این نوای درد و ایستادگی ماست؛ برادران و خواهران سوری ، تا زمانی که امید در دلهایمان زنده است و فریادمان خاموش نگشته، هیچ ستمی نخواهد توانست فروغ آن سرزمین را برای همیشه بزداید. خاک این دیار به خون بهترینها آغشته است و تاریخ، هیچ وقت این ظلمت را فراموش نخواهد کرد. اما هر طلوعی، نویدی است برای رهایی و آزادی.
باشد که روزی، زمانی نه چندان دور، بار دیگر صدای خنده و شادی در سوریه طنینانداز شود و صلح فرشتهای گردد که بر فراز این خاک پرواز میکند.
نویسنده: فاطمه فلاحتی