روایت اهدای وام تولد معصومه به کودکان معصوم غزه
به گزارش خبرگزاری بسیج خراسان رضوی به نقل از فارس، سوءتغذیه، نبود پوشاک، امکانات پزشکی، آموزشی و محرومیت کودکان معصوم غزه از اساسیترین نیازشان یعنی امنیت چنان ذهنم را مشغول کرده بود که تنها با اطاعت فرمان مقام معظم رهبری و اهدا تسهیلات تولد دخترم معصومه، به کودکان معصوم غزه و جبهه مقاومت توانستم به آرامش برسم.
حجتالاسلام مسعود افشاریان مبلغ روستای باغشن زبرخان درباره اهدای وام فرزندآوری به جبهه مقاومت این چنین توضیح داد:
تسهیلات فرزندآوری که طلا شد
بعد از تولد سومین فرزندم معصومه خانم، با مشورت همسرم تصمیم گرفتیم با تسهیلات فرزندآوری، زمینی برای ساخت خانه خریداری کنیم. اما هر چه جستجو کردم نتوانستم زمین مناسبی با قیمت ۱۲۰ میلیون تومان پیدا کنم.برای همین همه پول وام را طلا خریدم تا هم پول وام بیارزش نشود و هم بعدها با وام فرزند چهارم، بتوانم یک زمینی بخرم.اما همین که فرمان رهبر معظم انقلاب برای کمک به جبهه مقاومت صادر شد، با شنیدن امر امام خامنهای انگار دوباره داغ دلم زنده شد، قصه غزه، لبنان و رنج و درد کودکانی که از اساسیترین نیاز یک بچه یعنی امنیت محرومند.
کودکانی که هر شب با کابوس مرگ از خواب میپرند...
کودکانی که در خانه خود گرم نمیشوند، کودکانی که هر شب با کابوس مرگ از خواب میپرند و کودکانی که ترس از مرگ هر لحظه با آنهاست. شاید با خودمان بگوییم این بچهها عادت کردهاند، اما خشونت رژیم کودککش صهیونیست هرگز عادی نمیشود و تا ابد در قلب و ذهنشان میماند. همین تصور رنج هر لحظه کودکان غزه باعث شد که بعد از مشورت با همسرم آن چند قطعه طلایی که با وام تسهیلات خریده بودم را بفروشم. طلاها را به قیمت ۱۵۰ میلیون تومان فروختم و همه پول رو به جبهه مقاومت اهدا کردم.
تا دیروز وقتی برای خرید زمین به بنگاههای املاک میرفتم همه میخندیدند با تمسخر میگفتند با ۱۲۰ میلیون به شما موتور هم نمیدهند!امروز این پول را جایی سرمایهگذاری کردم که دیگر کسی ما را مسخره نکند.به عشق دو لبخند یکی لبخند رضایت ولی امر مسلمین، امام خامنهای و دیگری لبخند کودکان معصوم غزه و لبنان! واقعیت این است که با اهدای وام به جبهه مقاومت انگار باری از روی دوشم برداشته شد.
هنوز به پرداخت اقساطش فکر نکردم!
هنوز به پرداخت اقساطش فکر نکردم چون اقساط وام شروع نشده!واقعیت این است کار کوچیک ما در برابر بخشندگی مردم ایران اصلا به حساب نمیآید. نمره ۲۰ برای مردم ایران است. مخصوصا روستاها که سنگ تمام گذاشتند.من هر بار که به محل جمعآوری هدایا در روستای باغشن میروم با دیدن صحنههای سخاوت بخشندگی مردم احساس شرمندگی میکنم.چند روز گذشته یک خانمی از اهالی همین روستا که چند دست کلاه و شال گردن بافته و برای هدیه به جبهه مقاومت آورده بود، موقع اهدا با شرمندگی میگفت: پول نقد یا طلا ندارم برای همین از هنرم برای کمک استفاده کردم. یا یکی دیگر از اهالی روستا که ۱۰ میلیون تومان برای هزینه سفر به کربلا پسانداز کرده بود، با شنیدن امر رهبر معظم انقلاب نزد من آمد و گفت: امروز کربلای ما غزه و لبنان است و ۱۰ میلیون تومان را به جبهه مقاومت اهدا کرد.
پول کیک را بکش...
یا پسربچهای که مادرش را جلوی مسجد آورده بود و به مادرش میگفت من کیک نمیخورم بیا پول کیک را کارت بکش، برای بچههای غزه!این خیلی مهم است که بدانیم نسل جدید ما بصیرت دارند، وسط میدان هستند و کمک میکنند تا کودکان غزه و لبنان خشونت وحشیانه رژیم صهیونیستی را هضم کنند.چند شب پیش که برای اقامه نماز مغرب و عشاء، به مسجد روستا رفته بودم یکی از اهالی روستا گفت پسرم امشب به مسجد آمده تا قلکش را اهدا کند.همان شب وقتی برای خانواده تعریف کردم که یکی از بچهها قلکش را تقدیم بچههای غزه و لبنان کرده و باید برای این کار ارزشمند تقدیر شود، دخترم هم گوش میداد. فردای همان روز بعد از اقامه نماز عشاء متوجه شدم یه دختر کوچک با چادر مشکی از قسمت بانوان مسجد به سمت من میآید. نزدیکتر که شد، دیدم فاطمه زهرا دختر هفت ساله خودم است که قلکش را ربان زده و وقتی کنار سجاده رسید گفت بابا من هم قلکم را به بچههای لبنان و غزه هدیه میدهم.
من همان لحظه پشت تریبون رفتم و گفتم اگر یک زمانی ۱۵ سالههای ما برای حفظ ایران و اسلام وسط میدان بودند،امروز به برکت انقلاب اسلامی ایران، بچههای ۷ و ۸ ساله ما به بصیرتی رسیدند که حاضرند برای ولایت و انسانیت قُلکی که همه سرمایه و دارییشان است و دوستش دارند را بیاورند و تقدیم مقاومت کنند.
خبرنگار/فاطمه قاسمی