به گزارش خبرگزاری بسیج از سمنان، اینجا در هِرمِل هر سرپناه کوچکی که باشد، تعداد زیادی از بچههای سوری زیر آن جمعاند.
بچهها آوارگی را چه میفهمند...؟
دلشان بازی میخواهد
بازیگوشی میخواهد
دلشان کسی را میخواهد که دلبهدلشان دهد.
بزرگترهایشان دیگر دل و دماغی برایشان نمانده... انقدر مصیبت دیدهاند که نایی برای بچهها ندارند.
همین میشود که وقتی ما ایرانیها را میبینند بدو بدو به سمتمان میآیند و دورمان میکنند و منتظرند سرشان را گرم کنیم.
اینجا یکی از دفعههاییست که به همراه جمعی از رفقا برای کار دیگری رفته بودیم و دلمان نیامد بینِ بچهها نمانیم.
ماندیم و کمی خواندیم و بازی کردیم و دل به شیطنتهایشان دادیم.
فکر میکردیم قرار است ما حالشان را خوب کنیم اما در نهایت این بچههای سوری بودند که دلمان را بردند و حالمان را خوب کردند.
|حمید قرائیان |
|ساعت 6:58 به وقت لبنان|
|سه شنبه یازدهم دی ماه 1403|
|هرمل-لبنان|