مراسم ازدواج ما در نهایت سادگی برگزار شد/ تنها انتظار من از مسئولین دعای خیر است / نام هر دو فرزندم را امام خمینی(ره) انتخاب کرد

به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج شوش، ساره اسماعیلی از اینکه چگونه سرنوشتش به سرنوشت شهید درویشی گره خورد گفت و عنوان کرد: من و حاج آقا با هم نسبت فامیلی داشتیم و ازدواج ما سنتی بود، هنگامی که شهید درویشی به خواستگاری ام آمد اوایل جنگ بود و ما در شهرک امام دزفول بصورت موقت و جنگ زده ساکن شده بودیم و در طی سه روز مراسمات خواستگاری، نامزدی و عروسی برگزار شد و در جشن عروسی ، رزمندگان و شهید بقایی حضور داشتند، یک مراسم ساده و بی ریا که حتی حلقه ی ازدواج هم نخریدم.

وی افزود : در آن زمان که زندگی مشترکمان را آغاز کردیم من ۱۶ ساله و شهید درویشی ۱۸ سال سن داشتیم  و در طول ۴ سال زندگی مشترک هیچگاه از تلخی جنگ نمی گفت.

ساره اسماعیلی در پاسخ به این پرسش که شخصیت شهید درویشی  افزون بر یک شخصیت نظامی و فرمانده چگونه بوده است، اینگونه پاسخ داد: حسن شخصیت بسیار مردمی داشت، در خانه خیلی کم حضور داشت اما وقتی در خانه هم حضور داشت همه وقتش رو صرف خانواده می کرد و در همان سن ۱۸ سالگی همانند یک مرد ۳۵ ساله پخته و بسیار عاقلانه برخورد می کرد. 

وی از به دنیا آمدن فرزندانش گفت: موقع تولد فرزندانم گویی خدا حسن را می فرستاد و به موقع می رسید، خدا دو فرزند پسر و دختر به نامهای عبدالله و زینب به ما عطا کرد و نامهای هر دو فرزندم ، هنگامی که حسن به همراه فرماندهان دیگری به خدمت  حضرت امام خمینی (ره) رسیدند،از امام پرسید خداوند فرزندی به من عطا کرده بدون که اشاره به پسر یا دختر بودنش کرده باشد، چه اسمی برایش بگذارم ؟ امام هم در جواب حسن گفت: که اگر پسر است عبدالله و اگر دختر است زینب، اینگونه که نام هر دو فرزندم را امام خمینی (ره) انتخاب کردند.

همسر شهید درویشی در ارتباط با وداع آخر با وی را اینگونه شرح داد و گفت: سه روز قبل از شهادتش آمد خانه و از آنجایی که هیچگاه از ماشین دولتی برای کارهای شخصی استفاده نمی کرد، ماشین را در حیاط خانه پارک کرد و ساعت یک شب بود ، بیدار بودم و فکر می کردم نمی خواهد برود اما آمد و گفت که بچه ها منتظرم هستند، پدر و مادرش و بچه ها خواب بودند و باهم خداحافظی کردیم اما با هر قدم که به سوی در خانه برای خارج شدن برمی داشت من هم به دنبالش می رفتم و برمی گشت و نگاه می کرد ( گفتن یک به یک این واژه ها همسر شهید درویشی اشک می ریخت) 

ساره اسماعیلی از اینکه چگونه با خبر شهادت سردار شهید حسن درویشی رو به رو شد عنوان کرد: ۲۱ اسفند بود در حال خانه تکانی بودم که زنگ در خانه به صدا در آمد  پسر برادر همسرم در را باز کرد و آمد گفت که عمه،  یکی از پاسدارها با پدرم کار دارد، در آن زمان وقتی مردی در خانه نبود بیرون نمی رفتم که ببینم چی کسی است و دیگر اینکه پیش آمده بود و حسن گفته که یکی از بچه ها را میفرستم که خبر شهادتم را بدهد که ببینم چگونه با این موضوع برخورد می کنی آیا  با صبر زینبی به این موضوع واکنش نشان خواهی داد، به پسر برادر همسرم گفتم به آنها بگوید مردی در خانه نیست، همراه با وی به مغازه برادر همسرم می رود و می گوید که حسن شهید شده است، و مادر همسرم که تازه از خرید برگشته بود،  گفت ساره می گویند حسن شهید شده است‌ در زمان شهادت حسن، عبدالله پسرم دو ساله و زینب دخترم ۷ ماهه بودند.

همسر شهید درویشی خاطر نشان کرد: به دیدار حضرت آقا رفته ایم و تنها انتظاری از مسئولین دارم دعای خیر است. 

شهید درویشی یکی از فرزندان شهرستان شوش و فرماندهان ۸ سال دفاع مقدس بوده است، مسئولیت هایی همچون فرماندهی تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی (ع) ، جـانشین فـرماندهی محور عملیاتی شوش و فرماندهی تیپ ۱۷ علی ابن ابی طالب (ع)را بر عهده داشت که در ۲۱ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر، بصورت گمنام و بدون مسئولیت شرکت و در سخت ترین نقطه عملیات برای نابودی کمین های دشمن از ناحیه سر مورد اصابت تیر خصم قرار گرفت و جاودانه شد و از وی دو فرزند صالح و موفق  به نامهای عبدالله و زینب به یادگار مانده است.