مهمانی از تکاپوهای ساده آغاز شد؛ از خرید سبزی خوردن و تربچه نقلی برای سفره افطار، از انتظار در صف نانوایی برای خرید نان گرم تکاپویی ساده که، نه آداب و رسوم، که تجلیِ بندگی در جزئیترین امور زندگی است. لقمهی نان و پنیر و سبزی، در لحظهی افطار، طعمی بهشتی میداد، چرا که با نیّتِ قربت، تناول میشد.
افطار که تمام میشد، تازه شروع دید و بازدیدها میرسید. خانهها، میزبانِ دلهایی که برای تبریک عید و تجدید دیدار، گرد هم میآمدند. سوالِ (جزء چندم قرآن هستید؟) نه از سرِ تفاخر، بلکه از شوقِ همزبانی در کلام وحی بود و حسرتِ کسانی که هنوز یک دور قرآن را به پایان نرسانده بودند، نشان از اشتیاق به همنشینی با کلام خدا داشت. عید دیدنیها فرصتی مبارک برای پیوند دلها و یادآوریِ ارزشهای الهی بود.
شب قدر
شبهای قدر، اوجِ این ضیافت الهی صدای "الغوث الغوث"ها، نه فقط وردِ زبان، بلکه فریادِ دلهایی بود که به دنبالِ خواستههای قلبی خود، به درگاهِ الهی پناه بردهاند.
تضرع، نیایش، و توسل به اسامیِ مبارکِ خداوند در جوشن کبیر، جانها را جلا میبخشید و دلها را به نورِ معرفت روشن میساخت قرآن بر سر گرفتن و نام ۱۴ معصوم (ع) را بر زبان جاری ساختن، تمنایِ خیری بود که سرنوشتِ دنیا و آخرت را رقم میزد.
و حالا امشب وداع با رمضان، پایانِ ضیافت الهی و آغازِ مسیری به سوی عمل مسلمانی است که همه شرطِ بهرهمندی از این ضیافت الهی همین است. کاش بعد از این مهمانی، با عمل به دستورات دین و پایبندی به ارزشهای الهی، بتوانیم مسلمانی واقعی باشیم و در مسیرِ کمال و سعادت گام برداریم.
✍️ فاطمه قاسمی