۰۵ / ارديبهشت / ۱۴۰۴ - 25 April 2025
02:56
کد خبر : 9682299
۱۰:۱۳

۱۴۰۴/۰۲/۰۴
روایت یک قاب ماندگار که از حافظه تاریخ انقلاب پاک نخواهد شد؛

شهید خمسه برای من نماد وفاداری بود/اگر هزار بار هم به گذشته بازگردم، باز هم لباس خاکی بسیج را بر تن می‌کنم

آقای سعیدی وقتی به لحظه ثبت آن عکس باز می‌گردد نگاهش به نقطه ای قفل می شود و می گوید: آن لحظه برای من فقط یک صحنه از مجروحیت نبود؛ نماد رفاقت، ایثار و عمق معنوی رزمندگان ما بود. خمسه برای من فقط یک دوست نبود، یک الگوی واقعی از انسانیت و وفاداری بود.

 

قزوین_ به گزارش بسیج، در قاب ماندگار بالا، لحظه‌ای به ثبت رسیده که از حافظه تاریخ انقلاب پاک نخواهد شد؛ تصویر جانباز حسین سعیدی در آغوش شهید علی‌اکبر خمسه. تصویری که در دل خود، رشادت، برادری، و شکوه شهادت را فریاد می‌زند. این لحظه مقدمه‌ای‌ست بر گفت‌وگویی صمیمی با جانبازی که امروز هم در میدان جهاد، هنر و ورزش، پرچم‌دار افتخار است.

 

حسین سعیدی، جانباز ۷۰ درصد و عضو رسمی سپاه پاسداران استان قزوین، از خاطرات جبهه تا مدال‌آوری در رالی جانبازان کشور را با ما مرور می‌کند.

 

 لطفاً کمی از خودتان برای مخاطبان ما بگویید؛ از سوابق خدمت‌تان در سپاه و دوران دفاع مقدس.

 

بسم الله الرحمن الرحیم. حسین سعیدی هستم، عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در استان قزوین. در سال ۱۳۶۰ و در سن شانزده‌سالگی به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شدم. آموزش اولیه را در پادگان لشکر قزوین گذراندم و سپس وارد مناطق عملیاتی شدم. اولین حضور من در عملیات بزرگ فتح‌المبین بود که همان‌جا بر اثر اصابت مستقیم آرپی‌جی‌۷ به درجه جانبازی نائل شدم. از آن روز تا امروز، خدمت در سپاه و افتخار همرزمی با شهدا، جزو مهم‌ترین بخش‌های زندگی‌ام بوده است.

 

 شما در عملیات فتح‌المبین جانباز شدید؛ چه مأموریتی بر عهده داشتید و آن روز چگونه مجروح شدید؟

 

در آن عملیات به‌عنوان تک‌تیرانداز مأمور بودم. شبانه به منطقه عملیاتی حرکت کردیم؛ بی‌اطلاع از اینکه پشت خاکریز دشمن قرار گرفته‌ایم. با رمز "یا فاطمه‌الزهرا" عملیات آغاز شد و ما بدون مقاومت زیاد، خاکریزهای دوم و سوم دشمن را درهم شکستیم. حدود ساعت ۷:۳۰ صبح، در حالی که به‌صورت درازکش در حال پیشروی بودم، آتش پرحجمی ما را هدف گرفت. ناگهان احساس کردم خون به صورتم می‌پاشد؛ چیزی نمی‌دیدم، دردی هم حس نمی‌کردم. ترکش‌های خمپاره به سر و سینه‌ام اصابت کرده بود. بعد فهمیدم پایم قطع شده. در همان لحظات سخت، دوستانم مرا تا رسیدن به شیار امنی کشاندند. هنوز آن صحنه‌ها لحظه‌ای از ذهنم دور نمی‌شود.

 

عکسی از شما وجود دارد که در لحظه جانبازی، در آغوش شهید حاج علی‌اکبر خمسه هستید؛ این تصویر تاریخی چه پیامی دارد؟

 

بله، آن عکس دقیقاً لحظات پس از مجروحیتم را ثبت کرده است. حاج علی‌اکبر خمسه بالای سرم آمد؛ چشم‌هایم به‌خاطر خون‌ریزی جایی را نمی‌دید. صدایش را شنیدم که با گریه می‌گفت: "برادر سعیدی منم، منو می‌شناسی؟" وقتی گفت همسایه‌ات هستم، شناختمش. با عشق و اضطراب، سرم را بالا می‌گرفت تا خفگی ناشی از خون‌ریزی باعث بیهوش‌ام نشود. تلاش می‌کرد آمبولانس را نگه دارد. آن لحظه برای من فقط یک صحنه از مجروحیت نبود؛ نماد رفاقت، ایثار، و عمق معنوی رزمندگان ما بود.

 

 شهید خمسه بعدها در عملیات والفجر ۸ به شهادت رسیدند؛ رابطه شما با ایشان چگونه بود و چه خاطره‌ای از ایشان در ذهن‌تان مانده است؟

 

از بدو ورود به پادگان با ایشان آشنا شدم. شخصیتی آرام، مهربان و در عین حال شجاع داشت. ما با هم به جبهه اعزام شدیم و پس از آن هم رفت‌و‌آمد خانوادگی داشتیم. یکی از خاطرات شیرینم، حضور ایشان در خانه ماست؛ همیشه با خانواده‌ام صمیمی بود. پس از شهادتش، ارتباط ما با فرزندان و خانواده‌اش ادامه دارد. خمسه برای من فقط یک دوست نبود، یک الگوی واقعی انسانیت و وفاداری بود.

 

جانبازی، تنها یک لحظه نیست بلکه ادامه‌ای پر از درد و استقامت است. این مسیر برای شما چگونه گذشت؟

 

من همیشه می‌گویم جانباز شدن آسان است، جانباز ماندن هنر است. تحمل دردهای جسمی، عمل‌های جراحی، و محدودیت‌های حرکتی ساده نیست؛ اما همین سختی‌ها به من آموخت چطور با توکل به خدا، انگیزه بگیرم و در مسیر زندگی استوار بمانم. همیشه سعی کردم شکرگزار باشم و از این نعمت برای رشد معنوی استفاده کنم.

 

در طول سال‌های جانبازی، چه چیزی بیش از همه به شما امید و انگیزه داده است؟

 

همنشینی با شهدا و مرور خاطرات‌شان همیشه به من انرژی داده است. یادم هست یکی از رزمندگان خط مقدم، پوتین پاره‌ای داشت. بهش گفتم از انبار پوتین بگیر، گفت با بند پوتین بستم تا سه روز بیشتر به بیت‌المال کمک کنم. نگاه این شهدا به بیت‌المال، به دنیا و آخرت، برایم الهام‌بخش بوده. همین‌ها به من یاد دادند که اگر لیاقت داشته باشم، باید راه آن‌ها را ادامه بدهم.

 

 شما با وجود محدودیت‌های جسمی، موفق به کسب ۵ مدال در رالی جانبازان کشور شده‌اید. از این مسیر قهرمانی برایمان بگویید.

 

ورزش بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی من شد. مسابقات رالی، تجربه‌ای پرهیجان و انگیزه‌بخش بود. ما از مسیرهای طولانی و پیچیده عبور می‌کردیم؛ از اردبیل تا مازندران، از رشت تا سمنان. در این رقابت‌ها باید صبر، هوش و هماهنگی زیادی داشته باشید. این تجربه برای من نه‌فقط یک ورزش، بلکه تمرین اراده و امید بود.

 

مسابقات رالی جانبازان از چه سطحی از رقابت و آمادگی برخوردار است؟ چگونه تمرین می‌کنید؟

 

رقابت‌ها در سطح بسیار بالایی برگزار می‌شود. شرکت‌کنندگان همگی جانبازانی هستند که با سخت‌کوشی تمرین کرده‌اند. آمادگی جسمی، روانی و مهارتی مهم است. تمرینات ما شامل رانندگی حرفه‌ای، آشنایی با مسیر، و حتی آمادگی ذهنی برای شرایط غیرمنتظره بود.

 

 آیا در این مسیر ورزشی، حمایت‌هایی از نهادهای انقلابی یا ورزشی داشتید؟

 

در برخی موارد بله، اما باید صادقانه گفت که می‌توان حمایت‌ها را بیشتر و هدفمندتر کرد. ما جانبازان انتظار زیادی نداریم، فقط حمایت‌هایی در حد امکانات اولیه برای تمرین و رقابت. بسیاری از ما با هزینه شخصی به این موفقیت‌ها رسیدیم.

 

به عنوان یک جانباز قهرمان، نقش ورزش را در بازتوانی جسمی و روحی جانبازان چطور ارزیابی می‌کنید؟

 

ورزش برای جانبازان، فقط تمرین جسم نیست؛ راهی برای بازگشت به زندگی، امید، و تقویت روحیه است. بسیاری از ما اگر به ورزش روی نمی‌آوردیم، شاید خانه‌نشین می‌شدیم. ورزش، درد را کم می‌کند و اعتمادبه‌نفس را افزایش می‌دهد.

 

آیا تاکنون با نسل جدید، مخصوصاً نوجوانان و بسیجیان جوان، جلساتی برای انتقال تجربه داشته‌اید؟

 

بله، در چندین برنامه با بسیجیان جوان و دانش‌آموزان حضور داشتم. برای من انتقال تجربه، یک وظیفه است. نسل امروز باید بداند این امنیت و پیشرفت، به بهای خون‌های پاکی به دست آمده. آن‌ها مشتاق‌اند و وقتی از واقعیت‌های جبهه می‌شنوند، نگاه‌شان عوض می‌شود.

 

 از نگاه شما، چه ویژگی‌هایی در نسل رزمندگان دفاع مقدس وجود داشت که باید امروز احیا شود؟

 

روحیه ایثار، صداقت، ساده‌زیستی و اخلاص. ما در جبهه با نان خشک و آب هم راضی بودیم، چون هدف‌مان بزرگ بود. امروز هم اگر آن روحیه بازگردد، بسیاری از مشکلات فرهنگی و اجتماعی حل می‌شود. باید نسل امروز را با این گنجینه‌ها آشنا کرد.

 

 مهم‌ترین پیامی که دوست دارید از طریق این مصاحبه به مردم، به‌ویژه جوانان، منتقل شود چیست؟

 

قدر این امنیت را بدانید. بدانید برای این پرچم، چه خون‌هایی ریخته شده. جوان‌ها باید با خودسازی، تقوا و مسئولیت‌پذیری، ادامه‌دهنده راه شهدا باشند. هر کسی در جایگاه خودش می‌تواند خدمت کند و کشور را بسازد.

 

اگر به گذشته برگردید، آیا باز هم همان مسیر را انتخاب می‌کنید؟ و چرا؟

 

بی‌تردید. با وجود تمام دردها و سختی‌ها، راهی را رفتم که افتخار دارد. اگر هزار بار هم به گذشته بازگردم، باز هم لباس خاکی بسیج را بر تن می‌کنم و به میدان می‌روم؛ چون آن مسیر، مسیر بندگی و مردانگی بود.

 

بسیار خوشحالم که فرصتی فراهم شد تا حرف‌های دلم را بزنم. انتقال این روایت‌ها، نه برای تجلیل از شخص من، بلکه برای زنده نگه‌داشتن ارزش‌هایی است که به‌سادگی به دست نیامده‌اند. از شما و مجموعه محترمتان قدردانی می‌کنم.

 

انتهای پیام/۱۰۱۲

هادی انصاری
خبرنگار: هادی انصاری

گزارش خطا
ارسال نظرات شما
x

عضو کانال روبیکا ما شوید