به گزارش خبرگزاری بسیج از کرمان، گاهی صدای یک نفر، میتواند صدای یک ملت باشد؛ صدایی آرام اما استوار، صدایی که در هیاهوی هزار فریاد ساختگی، طنین حقیقت را با خود دارد.
سرکار خانم امامی، شما فقط یک مجری نبودید آن لحظه. شما نماد یک شیر زن شدید و در قاب سردِ تلویزیون، گرمای شجاعتتان شعله کشید و دلهای بسیاری را روشن کرد.
شما با یک ایستادگی شجاعانه، به همه ما یادآور شدید که میشود ایستاد، میشود نجیبانه اعتراض کرد، هنوز میشود در میان روایتهای مهآلود، رد پای حقیقت را دنبال کرد و از آن نگذاشت که گم شود.
امروز شما تنها یک چهره رسانهای نیستید؛ شما افسر خط مقدم جنگی هستید که نه با تفنگ، که با واژهها، با نگاه، با شرافت در آن میجنگید. جنگی بیامان برای حفظ اعتماد، برای صیانت از آنچه «خبر» را از «شایعه» جدا میکند: صداقت.
دلهایی که پشت شیشه تلویزیون نشستند، صدای شما را شنیدند، و چیزی درونشان تکان خورد. امید، افتخار، همان حس گمشدهای که مدتها به دنبالش بودند: اینکه هنوز میشود به بعضیها دل بست، هنوز میشود به روشنی باور داشت.
خانم امامی عزیز، ما به شما افتخار میکنیم. نه فقط برای کاری که کردید، که برای راهی که گشودید. برای چراغی که روشن کردید در دل این شب تاریک روایتها.