به گزارش خبرگزاری بسیج لرستان، هر چقدر از «علاج»ِ محسن چاووشی بگویم، بار آغاز سخن برای تفسیر و تعریف یک پدیده هنری، یک بیانیه انسان کمال یافته است.
«علاج» با فضایی مینیمال اما پرکشش آغاز میشود؛ ضربآهنگ کند و تپندهای دارد که با تمپوی پایین و هارمونی تیره، بار احساسی و حماسی اثر را تقویت میکند.
آرایش صوتی سازها در لایههای زیرین باقی میماند تا صدای چاووشی در مرکز شنیداری بدرخشد.
«علاج» نه یک آهنگ، که زُلالیست از ژرفای حکمت، برآمده از
دل تاریخ،
تجلی آوای کهنِ وطنم ایران، که اینبار نه از حنجره اساطیر، که از سینه یک رود میخروشد.رودی سیال و پاک .
علاج، نسخه درمان نیست، خودِ درمان است؛
علاج، شکافتن پردههای معرفت انسان توحیدی است، زدودن غبار جدایی،بین برادران و خواهرانیست که سلایق غریبشان ساخت.
مرهمیست برای زخمِ فاصلهها،
مرثیهای که در پایانش امیدی بلند قد کشیده.
است.
چاووشی در این ترانه، نه فقط خواننده، که حکیم است.
روح او همچون سلوکنامهای نانوشته،
از بیتهای شاهنامه گذشته،
با مثنوی مولوی همنفس شده،
در غبار خانقاههای عرفانِ شرقی گم و در شهود حافظ پیدا شده است.
«علاج» از جنس حکمت مشّاء و اشراق است.
در لحنش، پژواک عقلِ ابنسینا میپیچد که از نظم کیهان و جوهر نفس میگوید.
و در عمق کلامش، سایهای از ملاصدرا هست، آنگاه که از حرکت جوهری سخن میگوید:
تحول از تباهی به روشنی، از انزوا به پیوند، از ظاهر به باطن.
این ترانه، دعوت است...
علاج به حلاج شدن،
به گره زدن تن با ریشههای وطن،
دعوت به صداقت، به نیکاندیشی،
به ایستادن در جبهه حقیقت، بینیاز از غوغای باطل.
درود آقای چاووشی آهای آقای با معرفت آقای خاص وطن
انتهای پیام /