۰۳ / تير / ۱۴۰۴ - 24 June 2025
23:34
کد خبر : 9695444
۰۹:۲۸

۱۴۰۴/۰۴/۰۳
یادداشت/

هشیار باشیم؛ آتش‌بس، پایان جنگ نیست!

محمدمهدی اسدزاده در یادداشتی به بررسی جنگ 12روزه تحمیلی اسرائیل و آمریکا به ایران پرداخت.

به گزارش حبرگزاری بسیج از فارس، محمدمهدی اسدزاده در یادداشتی به بررسی جنگ 12روزه تحمیلی اسرائیل و آمریکا به ایران پرداخت. متن این یادداشت بدین شرح است:

رژیم کفتارگون صهیونیستی، در یورشی آشکار به خاک ایران‌مان، به کشتاری سخت و سهمگین دست زد و بسیاری از دانشمندان و فرماندهان ما را به شهادت رساند؛ این پایان ددمنشی‌اش نبود و از روز 23 خرداد ماه تا کنون، روزی چندین بار با پشتیبانی جبهه‌ای در درون کشور، که پدافند را از کار می‌انداختند یا درگیر خود می‌کردند، خانه‌ها، بیمارستان‌ها، پادگان‌ها، پژوهشکده‌ها، دانشگاه‌ها و... را زیر آتش خود گرفته بود. یورشی که برآیند آن نه تنها نابودی زیرساخت‌های آفندی و پدافندی نظامی، دانش و سیاسی بود که به خاک و خون کشیدن بیش از هزار تن ایرانی را در پی داشت.

در همان ساعات آغازین، نوار سیاه در گوشه رسانه ملی نقش بست و مردم در بهت و نگرانی فرورفته را با این نوار سیاه، بیش از پیش نگران و سوگوار کرد. هنوز به نیم ساعت نرسیده بود که نوار سیاه، جای خود را به پرچم سه‌رنگ جمهوری اسلامی ایران داد و به جای سوگ، نوای هم‌دلی و ایستادگی جایگزین آن شد. این دگرگونی، با همراهی دیگر رسانه‌ها و مردم نیز روبرو شد.

این پایان نبرد نبود و زیر باران یورش‌های پیاپی ددمنشانه منافقین و خائنین درونی و دشمن صهیونی بیرونی، امام خامنه‌ای بار دیگر نشان داد که شایستگی رهبری بر جمهوری اسلامی ایران را دارد؛ چه آن‌که فرماندهی کل قوا، برپایه قانون اساسی بر دوش رهبری گذاشته شده است.

سید علی خامنه‌ای، در این هنگامه سخت و دشوار، به تندی سازمان رزم جمهوری اسلامی را بازسازی و روشنای امید را در دل ایرانیان روشن ساخت.

دشمن متجاوز صهیونی که گمان می‌برد با ریختن خون فرماندهان بلندپایه نظامی، سازمان رزم ایران، چون پیکری بی‌سر، سردرگم و ناتوان خواهد شد، ناگهان با بارانی از موشک روبرو شد. سید علی خامنه‌ای در هشیاری و بیداری و بدون هیچ‌گونه دلواپسی و سردرگمی، نه تنها فرماندهی جنگ را به امیر سرلشکر سید عبدالرحیم موسوی، فرمانده پیشین ارتش جمهوری اسلامی ایران که مردم ایران را به خویشتن‌داری و آرامش فراخواند. سخنان او، آرامش را آن‌گونه به ایران و ایرانی برگرداند که در روزهای پس از آن نیز، مردم بی‌هیچ باکی از دشمن و ددمنشی‌هایش، زندگی خود را چونان پیشتر به پیش می‌بردند.

دشمن صهیونی که با هماهنگی خائنین و منافقین درونی در تلاش بود تا زیر یورش‌های ددمنشانه خود، ایران را از پا بیاندازد، تنها دو روز پس از آغاز یورش، گنبد آهنینش فروریخت و همچنان که آسمان ما را با نابودی پدافند ایران، به چنگ آورده بود، آسمان خود را زیر باران موشک‌های ایرانی، بی‌سپر دید. اکنون، نبرد به یک همگونی و برابری می‌رسید. پذیرش این همگونی و برابری، کم‌کم برای دشمن صهیونی، نه تنها سخت و دشوار بود که گذر توانمندی رزمی ایران از برابری به پیروزی، در روزهای پیش رو، خود را بیشتر نشان می‌داد.

اکنون نبرد، روی دیگر خود را نشان می‌داد. دشمنی که در پگاه آدینه بی‌هیچ منطق و خواسته‌ای، می‌خواست در یورشی ددمنشانه و دیوانه‌وار و تند، به پیروزی بزرگ برسد، اکنون در گردابی فرو می‌رفت که امیر موسوی، برای‌شان ساخته بود. گردابی که تنها با بیرون رفتن صهیونیست‌ها از سرزمین‌های اشغالی می‌توانست آرام گیرد.

با آغاز جنگ، رئیس‌جمهور آمریکا، پشتیبانی خود را از صهیونیست‌ها آشکارا بیان می‌کرد؛ هرچند خود را در این نبرد با داشتن آگاهی پیشین، همراه نمی‌دانست. سخنی که برای هیچ‌کس باورپذیر نبود؛ چراکه پدافند آمریکایی در رهگیری و نابودی موشک‌های ایرانی، به‌ویژه در روزهای نخست، آشکارا انجام می‌شد.

نبرد در آسمان دوسویه بود و موشک‌های ایرانی و جنگنده‌ها و هواگردهای صهیونیستی در رفت و آمد و ویرانی‌ها و کشته‌ها، بیشتر و بیشتر... سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، اکنون سرداری در نبردگاه دیپلماسی بود. عراقچی، در نبردگاه دیپلماسی، باید دفاع مقدس ایرانیان در جنگ تحمیلی تازه را پاس می‌داشت و بر نیرنگ‌بازی‌های صهیونیست‌ها در رسانه‌ها و عرصه‌های دیپلماسی جهانی، یک تنه پیروز می‌شد. سفرهای او به کشورهای دیگر و حضور در نشست‌های جهانی، جبهه‌ای تازه را برای پیروزی باز کرد. سخن او این بود: ما سر میز مذاکره بودیم که رژیم صهیونیستی بر ما یورش آورد. در برابرنیز رژیم صهیونیستی، همه تلاش خود را می‌کرد تا ترییون‌ها و رسانه‌ها را بگیرد و در سخنی خنده‌دار، مدعی شد که اسراییل به ایران حمله نکرده است.

درست هنگامی که عراقچی می‌رفت تا با سه کشور اروپایی گفتگو کند، این‌بار آمریکا بود که زیر فشارهای صهیونیست‌ها، با داستان‌پردازی‌های هالیوودی، به زیرساخت‌های هسته‌ای ایران یورش آورد. داستانی که خیلی زود با باد شدن بیش از اندازه بادکنکی، قهرمان‌سازی آن چونان کفی بر آب بر همگان آشکار شد. ترامپ می‌گفت که جنگنده B2 از خاک ایالات متحده بخشی از این کار را انجام داده است. جنگنده‌ای که هیچ‌کس آن را ندید. داستان با این خیال‌پردازی پایان نیافت و در ادامه، راهی که جنگنده سپری کرده بود نیز منتشر شد. باز هم در این داستان‌سرایی کم نگذاشتند و پرواز 37 ساعته را بر آن افزودند. دیگر خنده جهانیان درآمده بود که ترامپ برای تحقیر بیشتر مردم ایران، خلبان آن را یک زن دانست. با این سخن، داستان‌پردازی جنگنده رنگ باخت.

 اکنون دیگر روشن بود که موشک‌های 6 گانه آمریکایی از پایگاه‌ها و زیردریایی‌های آمریکا در همین نزدیکی خاک ایران انجام شده است. جمهوری اسلامی ایران، بار دیگر در راستای حفظ حقوق بشر و جنگی انسانی، به همه پایگاه‌های آمریکا هشدار داد.

پس از چندی هنگام بلند شدن موشک‌های ایرانی، در همه پایگاه‌های آمریکایی هرچند برخی تخلیه شده بودند، آژیر خطر به صدا در آمد؛ پایگاه مرکزی آمریکا در غرب آسیا، جایگاه برخورد موشک‌های ایران بود؛ العدید قطر. ترامپ، با تشکر از ایران!!! خواستار آتش‌بس فوری شد و در بامداد سوم تیر ماه، پس از 11 روز ایستادگی پهلوانانه مردم ایران در برابر زیاده‌خواهی جبهه صهیونیستی، دست‌های‌شان را بالا بردند و آتش‌بس اعلام کردند.

جمهوری اسلامی ایران، هیچ‌گاه در هیچ‌جای، جنگ‌افروز نبوده است. این گفتمان سیاسی، از همان روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی بیان شده بود و تا به امروز در جریان است. در این نزدیک به نیم سده از برپایی جمهوری اسلامی، همیشه این حسن‌نیت خود را آشکارا بر همگان بیان داشته است؛ گفتمانی که نگاهی اسلامی و انسانی را دنبال کرده و هرجا نیاز بود، خود را اثبات کرد. جمهوری اسلامی ایران، در پیروی از منش امیرالمؤمنین امام علی (ع)، همیشه درب گفتگو را باز گذاشته است.

 باز بودن درب گفتگو، نشان از درماندگی نبود که از سر سربلندی و عزت‌آفرینی بوده است؛ اینجاست که در زیر سخت‌ترین فشارهای، گفتگو می‌کرد؛ با این همه، از عزت خود پای عقب نگذاشته است.

جمهوری اسلامی ایران، در این نبرد نیز همچون پیشتر، تنها بر خدا توکل داشت و با آن‌که مظلومیت خود و دفاع خود را فریاد کشید، نه تنها از هیچ‌کس به غیر از خداوند، کمک نخواست که مقتدرانه ایستادگی کرد.

جمهوری اسلامی ایران همیشه این گفتمان را بر سر دست داشته است که ما جنگ‌افروز و جنگ‌خواه نیستیم؛ با این همه اگر کسی به ما یورش بیاورد، در چارچوب قانونی و انسانی، بی هیچ باکی، خواهیم جنگید. هرچند جمهوری اسلامی ایران، پیشنهاددهنده آتش‌بس نبود و به صورت رسمی نیز آن را نپذیرفت، با این همه به آتش‌بس احترام گذاشت.

اکنون باید دانست که دشمن صهیونی تنها زبان زور را می‌فهمد. او همچون گرگی زخمی در کمین است تا در شرایطی مساعدتر و با بازسازی خود، دوباره به این پیکار برگردد. این گرگ زخمی، پیشتر نیز نشان داده است که به هیچ معاهده و قانونی و آتش‌بس و صلحی با هیچ‌کس پایبند نبوده و نیست. پس اکنون خیلی بیشتر از پیش باید چشمان خود را باز کرد و دورادور خویش را نگریست و آماده بود؛ حتی بیشتر از این ده روز گذشته جنگ... به یاد آوریم که رژیم صهیونیستی تنها کسی است در هیچ معاهده جهانی حضور ندارد. هیچ قانون جهانی را امضا نکرده است.

هنگامی که حزب‌الله لبنان، پس از نزدیک به 20 سال، با زور زیاد، او را از خاک لبنان بیرون کرد، دوباره این گرگ زخمی، به لبنان یورش آورد. به یاد داشته باشیم که با مصر و سوریه و اردن و عراق چه کرده است. به یاد داشته باشیم که با مردم فلسطین در غزه و کرانه باختری چه‌ها که نکرده است. این گرگ زخمی، تنها یک زبان دارد، زور. با زور هر آنچه را خواسته به‌دست آورده و نگه داشته است و تنها با زور می‌توان به او یاد داد که نباید پایش را بیشتر از گلیمش دراز کند.

 باید هشیار و بیدار بود و او را خوب نگریست. اسراییل، یک گرگ زخمی هار است که هر آن دوباره به کشور ما یورش خواهد آورد؛ این هشدار نه برای آگاهی دادن است، برای آماده بودن است. اگر دوباره از این سوراخ گزیده شویم، دیگر تاریخ به ما خواهد خندید. دیگر نمی‌توان گفت غافلگیر شدیم با این که می‌دانستیم و آماده بودیم.

 
انتهای پیام/

گزارش خطا
ارسال نظرات شما
x

عضو کانال روبیکا ما شوید