خبرهای داغ:
یادداشت/حکایت خرمشهر؛

سلحشورانی که جسم خود را سنگر کردند

خرمشهر! ای شهر خون و قیام! ایستادی و آموختی مان که بر پنجره های شکسته نیز آفتاب طلوع می کند. نامت، تا همیشه آذین عزتمان باد!
کد خبر: ۹۵۱۴۷۶۶
|
۰۳ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۸:۵۷

ایستادی و آموختی مان که بر پنجره های شکسته نیز آفتاب طلوع می کند
خبرگزاری بسیج_ خرمشهر، حکایت مقاومت روزهای نخست جنگ تحمیلی و سرگذشت سلحشورانی است که با دست خالی، متجاوز مسلح را در بیش از یک ماه نبرد به روز سیاه نشاندند و جسم خود را سنگر کردند تا از کیان اسلامی و سرزمین ایران دفاع کنند.

ارتش بعثی در فکر تصرف سریع این شهر و از آنجا محاصره و تسخیر آبادان بود، همچنین رؤیای هجوم همه جانبه به دشت های خوزستان و سیطره بر اهواز را در ذهن مخدوش خویش می پرورانید اما هرگز گمان نمی کرد در خرمشهر تلفات سنگینی را متحمل شود.

 با کدام معیار می توان جنگ نابرابر عشق را با سلاح های سنگین و پیشرفته و ارتشی کار آزموده و تعلیم دیده به قیاس نشست. 

در حماسه دفاع مقدس، متجاوزانی كه آن روزها به خود وعده فتح سه روزه خوزستان و سقوط تهران را داده بودند، امروز به باتلاق مرگ و هلاكت فرو رفتند.

اما خداوند پرچم پر افتخار «لا اله الا الله» را بر فراز آن شهر خرم كه با دست پليد جنايتكاران به خون كشيده شده و خونين شهر نام گرفت به اهتزاز در آورد.

خرمشهر! ای شهر خون و قیام! هرگز از خاطر نخواهیم برد صمیمیت سیال کوچه هایت و بوی نخل‌های شکسته نخلستان هایت و شرجی لحظه های آتش و خونت را!

به نخل های بی سرت فکر می کنیم که گلوله های ستمگر را تاب آوردند و از پا نیفتادند. به مردان و زنان دلیرت می اندیشیم که دیوار محاصره را درهم شکستند و از هر ذره خاکت، خورشیدی برآوردند. به تو فکر می کنیم و حماسه ات را بر دروازه های استقلال، اشک شوق می ریزیم. ایستادی؛ آنچنان که کوه، توفان های هرزه گرد را. 

 خشت خشت جانت، بانگ تکبیر شد و فریادهای سرمست متجاوزان را تکه تکه بر زمین ریخت. دوباره نخل ها متولد شدند و عطر رطب های تازه، کام شهر را شیرین کرد.

 ایستادی و آموختی مان که بر پنجره های شکسته نیز آفتاب طلوع می کند. نامت، تا همیشه آذین عزتمان باد!

انتهای پیام/۱۰۱۰

ارسال نظرات
پر بیننده ها