به گزارش خبرگزاری بسیج،دبیرکل حزبالله لبنان در گفتوگو با شبکه الاخباریه که دوشنبه شب منتشر شده است، به مسایل مهم منطقه از جمله، سوریه، یمن، عربستان و توافق هستهای با ایران در لوزان سوئیس اشاره کرده است که متن کامل آن در ادامه میآید:
در زمانی که در ایران نظامی پادشاهی حکومت میکرد؛ عربستان و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در کنار ایران بودند و این کشور هرگز کافر یا "رافضی" محسوب نمیشد. در آن زمان شاه ایران به زیارت بارگاههای ائمه میرفت و سرکردگان وهابی منطقه هرگز ایران را شماتت نمیکردند زیرا ایران در صف آمریکا بود. ولی زمانی که انقلاب ایران به پیروزی رسید و نظامهای سیاسی شاهد بودند که دولت جدید ایران از ملتهای مستضعف حمایت میکند و در آن زمان روند مخالفت با ایران را آغاز کرده و مردم این کشور را تکفیر کردند و این موضوع به روشنی نشان داد که درگیری در منطقه سیاسی است و هیچ ارتباطی با دین ندارد.
درباره برخورد مسلمانان با یهودیان، آنچه در رسانه منتشر می شود درست نیست. مبارزه ما با یهودیان صحت ندارد زیرا ما یهودیان را پیروان مذهبی آسمانی میدانیم و حتی از آنان دفاع خواهیم کرد. ولی مخالفت و مبارزه ما با صهیونیسم و صهیونیستها است که سرزمین فلسطین را اشغال کردهاند. آنچه در منطقه میگذرد تنها اختلافی سیاسی است که گروههای مختلف از عامل دین برای ادامه این اختلاف استفاده میکنند که این موضوع توهینی مستقیم حتی به ادیان است.
در موضوع سوریه ما مشخصا دخالت در جنگ سوریه را انتخاب کردیم و این موضوع را از دیگران مخفی نکردیم و برای این موضوع دلایل کافی داشته و با آگاهی کامل اقدام به ورود به سوریه کردیم. در ابتدای کار درباره دخالت در جنگ سوریه با هیچ یک از همپیمانان خود مشورتی نکردیم تا آنان را در موقعیت نگران کننده قرار نداده باشیم و پس از اعلام حضور حزبالله در سوریه به همپیمانان خود اعلام کردیم که شما در موضع گیری درباره این موضوع آزاد هستید حتی اگر مخالفتی با آن داشته باشید. تنها مشورتی که صورت گرفت با دولت سوریه برای مشخص کردن اهداف حضور حزب الله در سوریه بود.
در ابتدای تحولات سوریه ما مطمئن بودیم که این درگیری تنها با هدف سرنگونی دولت سوریه ترتیب داده شده و مطمئنا جنگ کوتاهی نخواهد بود؛ زیرا آمادگی بزرگی برای این جنگ آغاز شده بود و همه مطمئن بودند که با این حجم نظامی، دولت سوریه طی دو الی سه ماه آینده سقوط خواهد کرد. و ما باید برای مقابله با این موضوع آماده میشدیم زیرا از ابتدای درگیری و موضعگیری کشورهای غربی و منطقه ای مشخص شد این جنگ، جنگی طولانی مدت خواهد بود.
تاکنون آنچه در درباره علت توطئه علیه سوریه عنوان شده است این است که سوریه در خط کشورهای مقاومت و حامی اصلی مقاومت در لبنان و فلسطین بوده؛ این کلام صحیح است ولی تمام علت نیست. علتهای دیگری باعث درگیری سوریه شده است و یکی از آنان به زمان ریاست حافظ اسد و ابتدای ریاست بشار اسد باز میگردد؛ کشور سوریه از ابتدای حکومت حافظ اسد، کشوری مستقل در تصمیمگیریهای سیاسی و بینالمللی خود بود؛ دمشق به طور مستقل استراتژی خود را تعیین میکرد و بدون توجه به هیچ موضوعی دوستان خود در منطقه را انتخاب میکرد و اگر میخواستیم نمونه واضحی از استقلال در منطقه را نشان دهیم همواره نام سوریه در رأس کشورهای عربی بود.
علت دوم این بود که سوریه کشوری محوری در منطقه بود و نمیتوانستیم از تحولات اقلیمی در خاورمیانه صحبت کنیم بدون آنکه نقش سوریه را در آن در نظر نگیریم. نقش سوریه در لبنان، فلسطین، منطقه شامات و حتی عراق و ترکیه واضح بود. هیچ کس نمیتوانست برای آینده منطقه نقشهای تهیه کند مگر نقش سوریه را در آن در نظر بگیرد و در همین موضوع پس از وفات حافظ اسد و آغاز ریاست بشار اسد همه بر این عقیده بودند که صفحه جدیدی در سیاست سوریه آغاز شده و سعی کردند تا طیف گستردهای از روابط را با دولت سوریه آغاز کنند و در رأس آنان ترکیه و عربستان بودند؛ در حقیقت مأموریت عربستان و ترکیه جذب سوریه مستقل به جمع کشورهای تحت حمایت آمریکا بود. کشورهای آمریکایی منطقه سعی داشتند از طریق روابط سیاسی و اقتصادی، تصمیمات سوریه را به نفع آمریکا مصادره کنند.
در سال ۲۰۰۳ و آغاز حمله آمریکا به عراق تمام کشورهای عربی انتظار داشتند که سوریه از این حمله حمایت کند کما اینکه تمام کشورها حمایت کردند در صورتی که سوریه به طور قاطع مخالفت خود با دخالت نظامی در عراق را اعلام کرد. پس از آن در موضوعات لبنان، فلسطین، گروههای مقاومت فلسطینی و لبنان با سوریه وارد مذاکره شده و با موضع سخت دمشق مواجه شدند.
پس از آن در زمان ترور رفیق حریری برنامه ای را آماده کرده بودند تا با متهم کردن سوریه در ترور رفیق حریری و آغاز روند اعتراضات ضد سوری، دمشق را وادار به همکاری با آمریکا کند ولی بشار اسد تصمیم گرفت تا ارتش سوریه را از لبنان خارج کند تا تحت تصمیمات آمریکا قرار نگیرد.
در زمان جنگ ۳۳ روزه که بعدها مشخص شد، هدف این جنگ ضربه زدن به سوریه بود و نه لبنان، آنان قصد داشتند با شکست مقاومت در لبنان ادامه جنگ را به خاک سوریه کشانده تا دمشق را وادار به همکاری با آمریکا کنند و جنگ ۳۳ روزه نقشه آمریکا بود برای سوریه ولی توسط رژیم صهیونیستی اجرا شد. حتی تلآویو در تصمیم جنگ خود مستقل عمل نکرد ولی ایستادگی سوریه در کنار مقاومت باعث شکست اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه شد.
پس از جنگ ۳۳ روزه بار دیگر آمریکا و کشورهای حامی وی در منطقه با آغاز روابط سیاسی و اقتصادی سوریه را متقاعد به همکاری با آمریکا کنند ولی متوجه شدند که سوریه نه تنها تحت سیاست آمریکا قرار نخواهد گرفت بلکه حتی حاضر نیست در تصمیمات خود از همپیمانان منطقهای کمک بگیرد. به معنای دیگر سوریثه هرگز استقلال خود را معامله نخواهد کرد و پس از آن بود که تصمیم گرفتند در وهله اول دولت سوریه را نابود کنند و در صورت شکست در این موضوع، سوریه را تخریب کنند تا توانی برای تأثیرگذاری نداشته باشد. لذا مقاومت در سوریه نه تنها در دفاع از خاک سوریه است بلکه دفاع از استقلال سوریه و محور مقاومت است.
دلیل سوم جنگ سوریه را نیز برخی از تحلیلگران سیاسی مربوط به جنگ انرژی در منطقه میدانند به معنای دیگر تسلط ایران بر تنگه هرمز و ناامن بودن تنگه باب المندب به دلیل حضور دزدان دریایی، کشورها را بر آن داشت تا سوریه را به گذرگاهی برای عبور نفت و گار خود به کشورهای اروپایی تبدیل کنند. لذا کشورهای غربی و کشورهای منطقه نمیخواهند تا مردم سوریه و دولت این کشور مستقل باشند و آنان سوریه را برای خود میخواهند.
القاعده نیز که کشورهای دیگر آن را وارد سوریه کردند به از اقدام کشورهای عربی استفاده کرد تا اهداف خود را درباره سیطره بر منطقه انجام دهد ولی در این میان اهداف مشترک القاعده و کشورهای عربی باعث ادامه حمایت آنان از تروریست در سوریه شد و این مسأله به طور واضح در مراکز تحقیقاتی غرب مشخص شده. القاعده از اهداف غرب در ضربه زدن به سوریه استفاده کرد تا در این کشور رشد کرده و از طریق آن به دیگر کشورهای منطقه از جمله یمن و عراق گسترش یابد و کشورهای غربی و عربی نیز برای القاعده نیرو تهیه کردند تنها برای سرنگونی دولت سوریه.
من حاضرم قسم بخورم که در زمان آغاز درگیری در سوریه در استان درعا، بشار اسد آماده بود تا تمام مطالبات مشروع مردم را پاسخ دهد ولی کشورهای خارجی زمانی که تصمیم دولت برای انجام اصلاحات و رسیدگی به اعتراضات مردمی را دیدند؛ به سرعت اعتراضات را به سمت درگیری نظامی سوق دادند زیرا آنان نه تنها برای اعتراضات مردم اهمیت قائل نیستند بلکه نمیخواستند تا فرصت را برای دولت سوریه فراهم کنند. آنان سعی داشتند تا از این طریق سوریه را به کشوری بی خاصیت در منطقه مانند دیگر کشورهای عربی تبدیل کنند.
جنگ در سوریه شکست خود به معنای دیگر تا زمانی که دولت در سوریه فعالیت کرده و مردم از آن حمایت میکنند طرح آنان برای سیطره بر آن و تبدیل دولت به نظامی وابسته شکست خورده است و حتی یک هدف خود را نیز محقق نکرده است. مناطق گستردهای از سوریه در اختیار دولت است و انتخابات برگزار میشود و این نشانه حضور و فعالیت دولت است. با تمام تبلیغاتی که انجام میشود درباره تسلط گروههای مسلح بر مناطق کوچک در گوشه و کنار سوریه، پیروزی برای آنان محسوب نمی شود.
در ابتدای تحولات سوریه به برخی از منتقدان دمشق گفته بودم که هرگز دولت دمشق را با دولت حسنی مبارک، معمر قذافی یا علی عبدالله صالح مقایسه نکنید زیرا بشار اسد نه تنها در میان طرفداران بلکه در میان مخالفان نظام حکومتی سوریه نیز محبوبیت دارد. حسنی مبارک حتی نتوانست یک تظاهرات ۱۰ هزار نفری برای حمایت از خود به راه بیاندازد ولی در سوریه شاهد بودیم که مردم به صورت داوطلبانه تظاهراتی صد هزار نفری در شهرهای مختلف سوریه در حمایت از بشار اسد راه اندازی میکردند و من در برخی از تماسهای خود با بشار اسد به ایشان اعلام کردم که وضعیت فعلی سوریه نیاز شدیدی به رهبری فردی مانند شما دارد. ما شاهد بودیم که رئیسجمهور اوکراین با وجود برخورداری از حمایت مردمی اقدام به فرار به روسیه کرد ولی بشار اسد با تمام سختیها حتی حاضر نشد از کاخ ریاست جمهوری خود خارج شود.
یکی از مهمترین دلایل دخالت حزبالله در سوریه این بود که نابودی سوریه به معنای نابودی لبنان، فلسطین و فراموشی دشمن اصلی مسلمانان و ملتهای عربی یعنی اسرائیل بود و این موضوع برای ما اهمیت داشت و در آن زمان اعلام کردیم که دخالت ما در سوریه نه تنها حمایت از سوریه است بلکه حمایت از خودمان است بلکه بیشتر از آن، حمایت از عراق، اردن و خاورمیانه است زیرا وجود القاعده با نامهای جدید جبهه النصره و داعش تمام کشورهای منطقه را تهدید میکرد و یکی از نعمتهای الهی این بود که در زمان آغاز این توطئه، دولت و شخصی مانند بشار اسد در سوریه حکومت میکرد.
حزبالله یک گروه سیاسی و مقاوم است و امکانات مشخصی دارد و ما به دلیل تجربه خود در جنگهای چریکی و خیابانی که در گذشته از آن برای مقابله با رژیم صهیونیستی استفاده کردیم بر آن شدیم تا به کمک ارتش سوریه که در ابتدای درگیریها آشنایی زیادی با جنگ چریکی نداشت برویم و در نهایت سیاست ما مشخص است و آن سیاست این است که هر زمان که احساس کنیم به حضور ما نیاز است در صحنه حاضر میشویم. و در سوریه نیز همین موضوع است به معنای دیگر در زمانی که نیاز به حضور ما به منطقهای باشد بدون هیچ چشمداشتی حاضر میشویم.
برای مثال حضور گروههای تروریستی در منطقه کوهستانی "قلمون" در مرز سوریه و لبنان، منطقه قلمون به دلیل راه مواصلاتی بسیار مهم خود میان شمال، مرکز و جنوب سوریه از یک سو و از سوی دیگر دارا بودن مناطق مرزهای واسع با لبنان بسیار حائز اهمیت بود و تسلط تروریستها اولا باعث قطع خط مواصلاتی منطقه قلمون میشد و در وهله دوم قلمون به گذرگاه بزرگی برای ورود تروریستها از طریق خاک لبنان به سوریه و همچنین ورود تروریستها و خودروهای بمبگذاری به داخل لبنان می شد.
در این زمان اولویتهای مشترکی میان سوریه و حزبالله برای مبارزه با این گروههای تروریستی صورت گرفت و ما اقدام کردیم و پیش از آن نیز در زمان حملات همهجانبه گروههای تروریستی به دمشق، برای دفاع از پایتخت سوریه حضور یافتیم. حزبالله در سوریه تحت اختیار و دستورات ارتش و دولت سوریه اقدام میکند و در برخی از مناطق نیز حزبالله اقدام به ارائه مشورت برای پیشرفت مبارزه میکند.
امروز وضعیت امنیتی در سوریه بسیار بهتر شده و مناطق مختلفی از سوریه مانند دمشق، حومه دمشق، استان حمص و دیگر مناطق در امنیت کامل به سر میبرند. در اولین سال تحولات سوریه دمشق به طور روزانه مورد تهدید و حمله قرار داشت ولی امروز زمانی که شخصی به دمشق سفر میکند شاید حتی احساس نکند که این کشور در جنگ است.
حزبالله در جنگ سوریه شهید دادیم ولی بسیاری از رسانهها درباره میزان شهدای حزبالله بزرگنمایی کرده و سه شهید ما را ۳۰۰ شهید نشان میدهند ولی ما میزان شهدای خود را در مقایسه با گستردگی جنگ علیه سوریه بسیار کم ارزیابی میکنیم. اما حتی یک شهید هم برای ما سنگین است.
- آیا شما از مبارزه با تروریسم و تبدیل شدن این مبارزه به جنگی طولانی مدت که باعث تضعیف حزبالله شود نگران نیستید؟
خطرات تبدیل شدن مبارزه با تروریسم به یک مبارزه طولانی مدت بسیار زیاد است و اوضاع سوریه و عراق دو نمومه ماضح آن است. ما از ابتدای دخالت در سوریه سعی داشتیم تا بر خلاف دیگر گروههای لبنانی، لبنان را از ورود به جنگ تروریسم در سوریه حفظ کنیم. مقابله با تروریسم تنها با مبارزه با این جریان اقدام پذیر است. آنان که علیه گروههای تروریستی تسلیم شدند، تمام زندگی خود را از دست دادند در عراق بسیاری از کسانی که تسلیم این گروهها شدند سر بریده شدند و کسانی که به مبارزه با تروریسم نپردازند به مرگ محکوم هستند و هیچ حقی برای زندگی ندارند.
- درباره پاسخ حزبالله به حمله رژیم صهیونیستی به قنیطره، چرا پاسخ اسرائیل را در مزارع شبعا دادید؟ آیا امکان حمله به اسرائیل از طریق مناطق جنوبی سوریه وجود نداشت؟
پاسخ حزبالله به حمله قنیطره از طریق مزارع شبعا پیام مهمی را برای دوست و دشمن در بر داشت و آن پیام "عدم پایبندی حزبالله به قواعد جنگ با اسرائیل بود" به معنای دیگر از این به بعد جنوب لبنان و جنوب سوریه جبهه واحدی علیه اسرائیل خواهد بود.
- درباره آغاز دور دوم مذاکرات نمایندگان دولت و مخالفان سوریه در مسکو، آیا شما نظری درباره آن داشته و به نظر شما گام اول برای حل بحران سوریه چیست؟
حل بحران سوریه از آنجایی شروع خواهد شد که مخالفان واقعی و منتقدان سوریه تصمیم جدی برای ورود به مذاکرات با دولت دمشق داشته باشند و بتوانند تصمیم مستقل و بدون وابستگی به گروه یا طرف بینالمللی خاصی اتخاذ کنند. از ابتدای تحولات سوریه آقای بشار اسد آماده گفتگو و مذاکره است و هرگونه پیشنهادی را تقبل میکند و من در گفتگوهای شخصی با وی از ایشان پرسیدم آیا با تشکیل نظام حزبی در کشور موافق هستید و ایشان جواب مثبت دادند و حتی درباره بند هشتم قانون اساسی درباره رئیسجمهور نیز ایشان گفتند قابل بررسی در جلسات مذاکره است و اگر حل بحران سوریه با لغو ماده هشت قانون اساسی آغاز میشود ما آماده لغو آن هستیم تا از تخریب سوریه جلوگیری کنیم.
دولت سوریه از ابتدا آماده مذاکره بود ولی طرفها مقابل از جمله مخالفان و کشورهایی مانند عربستان و ترکیه اعلام کردند مذاکره با دولت سوریه به معنا دادن جان تازه به آن است و آنان توقع داشتند که دولت سوریه طی دو الی پنج ماه سقوط میکند و بر این اساس از هرگونه مذاکره با دولت جلوگیری میکند و به دلیل وابستگی گروههای مخالف به کشورهایی مانند قطر، عربستان، ترکیه و آمریکا هیچگونه مخالف و منتقد واقعی وجود نداشت که از آن برای آغاز کذاکره سیاسی دعوت شود. مصیبت بزرگتر زمانی آغاز شد که داعش و جبهه النصره وارد صحنه درگیری در سوریه شدند زیرا این گروهها حتی مخالفان را نیز قبول نداشتند و در صورت مذاکره با گروههای سیاسی عملیات نظامی و تخریب همچنان از سوی این گروهها ادامه داشت. لذا دولت سوریه از ابتدای تحولات برای مذاکره آماده بود ولی ما هنچنان میشنویم که کشورهای حامی مخالفان هرگونه حل سیاسی در سوریه را رد میکنند.
امروز آنچه در سوریه نیاز است، ایستادگی دولت، ارتش و مردم سوریه است زیرا در صورت نابودی این یه گزینه، جایگزین آن بسیار وحشتناک خواهد بود.
- نظر شما درباره اظهارات برخی مقامات عربی درباره اشغال سوریه توسط ایران و حزب الله چیست؟
اولین شخصی که این اظهارات را اعلام کرد وزیر خارجه عربستان بود زیرا وی و کشور متبوع آن هیچ ارزشی برای تصمیمات و ایستادگی ملتها و دولتها قائل نیستند و فکر میکنند که سوریه نمیتواند به تنهایی علیه حجم گسترده حمله مقاومت کند و فکر میکنند که کشوری خارجی برای دفاع از دولت سوریه وارد کار شده است در صورتی که کسانی که از سوریه حمایت می کند تنها مردم این کشور هستند و اکنون همین اظهارات را درباره یمن اعلام میکنند و تحولات یمن را به نفوذ ایران در منطقه متصل میکنند.
تعداد محدودی از مشاوران نظامی ایران پیش از سال ۲۰۰۰ میلادی طی قراردادی با دولت سوریه و به طور قانونی وارد دمشق شدند تا از این طریق به مقاومت در لبنان و فلسطین کمک کنند و همان تعداد از مشاوران همچنان حضور دارند.
نکته دوم این است که مقامات عربی از واژه اشغال سوریه توسط ایران استفاده میکنند تا از این طریق حمایت های مالی و تسلیحاتی خود از تروریستهای سوری را مشورع جلوه دهند و این گروهها را "گروه های مقاومت مردمی سوریه" معرفی میکنند. ولی آنچه در واقعیت سوریه وجود دارد، تسلط دولت بر اوضاع سیاسی و امنیتی و همچنین احترام کامل ایران به تصمیمات دولت سوریه و عدم دخالت در امور داخلی این کشور است.
- درباره اوضاع یمن میخواهم سوال کنم. تا چه میزان حمله عربستان به یمن را با توافق هسته ای ایران و ۱+۵ مرتبط میدانید؟
ارتباط جنگ علیه یمن و پرونده هستهای ایران یکی از دلایل اقدام عربستان برای حمله به این کشور است ولی مهمتریهن علت حمله، تلاش عربستان برای بازگرداندن یمن به حوزه نفوذ خود و به تبع آن بازگرداندن به سیطره آمریکا است زیرا آنان یمن را به دلیل سیاستهای اشتباه خود از دست دادند. از سوی دیگر تحولات یمن در حال تبدیل کردن این کشور به کشوری مستقل و عضوی بارز در محور مقاومت بود و ما شاهد ایستادگی ملت این کشور در کنار مردم فلسطین، لبنان و سوریه بودیم. حتی در موضوع سوریه اولین و بزرگترین راهپیمایی یک ملت عربی و مسلمان در حمایت از سوریه را یمنیها انجام دادند.
یک موضوع دیگر موقعیت استراتژیک یمن و قرار گرفتن آن بر سر تنگه باب المندب است و این تنگه برای آمریکا بسیار اهمیت دارد زیرا از این طریق میتواند امنیت اسرائیل را تأمین کند و از این رو حمله عربستان به یمن اقدامی مشترک میان ریاض و واشنگتن بود. لذا اسرائیل هم نمیخواهد تا ملتی در یمن حضور داشته باشند که شعار اول آنان "مرگ بر اسرائیل" است و امروز شما شاهد هستید که اسرائیل امروز از تصمیم کشورهای عربی برای دخالت نظامی در یمن حمایت میکند و در صورت نیاز دخالت نظامی در یمن را نیز بر عهده میگیرند.
از سوی دیگر وضعیت داخلی عربستان به دلیل فقر جامعه و عدم رسیدگی مقامات این کشور به درخواست مردم در بدترین وضع قرار دارد و این کشوری که میلیاردها دلار برای جنگهای خارجی هدر میدهد امروز برای سرپوش گذاشتن بر مشکلات داخلی خود سعی در ایجاد جنگ جدیدی در منطقه دارد. امروز شما شاهد بودید که اوباما اعلام کرد؛ خطر اصلی که نظام کشورهای عربی خاورمیانه را تهدید میکند ایران نیست بلکه اعتراضات داخلی این کشورها است. امروز عربستان سعی دارد با گشایش جبهه جدید جنگ در یمن، جوانان و حامیان داعش در داخل عربستان که در حال تبدیل شدن به خطر اساسی برای این کشور هستند را برای "جهاد" به یمن اعزام کند.
یکی از مهمترین جنبههالی جنگ یمن این است که عربستان به طور شخصی وارد جنگ شده است، پیش از این شاهد بودیم که عربستان با تإمین مالی گروههای مختلف در جنگهای مختلف مانند سوریه، عراق، سومالی، لیبی و غیره شرکت میکرد ولی علت دخالت شخصی عربستان در یمن این است که ریاض دیگر عوامل یا دست نشانده ای در یمن برای اجرای طرحهای عربستان در اختیار ندارد. امروز هیچ لزومی ندارد که گروههای یمنی برای اوضاع داخلی کشور خود با عربستان مذاکره کنند. جنگ علیه یمن باید پایان پذیرد تا مذاکرات میان گروههای یمنی با نظارت سازمان ملل در پایتخت این کشور برگزار شود.
عربستان با حمله به یمن بدون هماهنگی با کشورهای عربی، توهین بزرگی به آنان انجام داده است. عربستان حتی حاضر نشد اقدام علیه یمن را بعد از موافقت کشورهای عربی با این طرح در نشست سران اتحادیه عرب آغاز کند. عربستان اعلام کرده است موضع کشورهای عربی تا زمانی که ما قدرت و سرمایه در جهان عرب را در اختیار داریم هیچ اهمیتی ندارد.
مردم پاکستان و دولت این کشور میدانند که بزرگترین هدیه عربستان به آنان گروه تروریستی طالبان بود که تما مردم این کشور را به خاک و خون کشید و به هیچ گروهی حتی طرفداران فکر عربستان رحم نکرد ولی دولت این کشور به خصوص نواز شریف به دلیل وابستگی به سرمایه عربستان و حمایتهای تبلیغاتی و مالی آن مجبور به همراهی با ریاض در حمله به یمن هستند ولی امکان دارد حمایت نظامی آنان تنها از طریق دفاع از عربستان در برابر حملات یمن باشد و نه حمله علیه یمن.
درباره ترکیه جنبههای دیگری را باید در نظر گرفت برای مثال ترکیه در مصر، سوریه و لیبی شکست خورده و با توجه به اختلافات با عربستان در موضوع مصر بر سر اخوان المسلمین سعی دارد از طریق حمایت از عملیات نظامی علیه یمن، صفحه جدیدی از روابط با عربستان را آغاز کند.
تاکنون هیچ یک از اهداف حملات هوایی عربستان به یمن محقق نشده است و تنها غیرنظامیان در این حملات کشته شدهاند و با بازنگری اهداف عربستان از حمله به یمن متوجه میشویم که این حمله شکست خورده است. آنان خواستار بازگردانی منصور هادی به حکومت بودند امروز شاهد هستیم که رئیسجمهور مستعفی و وزرای کابینه وی در عربستان حضور دارند؛ دوم خواستار عقبنشینی انصار الله و تحویل سلاح سنگین آنان شدند و ما شاهد هستیم که ارتش و نیروهای مردمی همچنان به پیشروی به سمت شهرهای مختلف برای مقابله با القاعده و ایجاد ثبات ادامه میدهند و این نشانه شکست عربستان است. عربستان به قدری در یمن شکست خورده است که امروز برای جلوگیری از پیشروی انصار الله اقدام به ارسال سلاح برای القاعده در این کشور کرده است در صورتی که میداند القاعده و داعش در یمن در صورت موفقیت تمام کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را تهدید خواهند کرد.
در مجموع هدف اصلی حمله نظامی به یمن تضعیف ارتش این کشور به منظور جلوگیری از تقویت آن و تبدیل شدن به تهدید جدیدی علیه اسرائیل است.
- درباره پرونده هسته ای ایران، برخی میگویند که توافق هستهای ایران باعث تقویت محور مقاومت در منطقه خواهد شد؟
درباره پرونده هسته ای ایران تنها به این موضوع اشاره میکنم که باید واکنش اسرائیل و عربستان درباره این توافق را مشاهده کرد، عصبانیت اسرائیل و عربستان از این توافق بر اهمیت آن تأکید دارد. موضوع دوم توافق هستهای ایران دستاورد بزرگی است و باید روش آن برای دیگر کشورها که قصد احیای حقوق مشروع خود را دارند تبدیل به الگو شود زیرا اساس این موضوع مذاکره بود.
توافق هسته ای ایران تأثیرات بسیاری بر منطقه خواهد داشت و اولین و مهمترین آنان جلوگیری از جنگ اقلیمی در منطقه است زیرا رژیم صهیونیستی بارها تهدید کرده بود که تأسیسات هستهای ایران را هدف قرار میدهد که این اقدام به طور حتم باعث آغاز جنگ اقلیمی و در پی آن جنگ جهانی میشد. ولی از حالا تا زمان امضار توافق نهایی در تیرماه میلیاردها دلار توسط کشورهای مخالف و لابی صهیونیستی خرج خواهد شد تا از امضای این توافق جلوگیری شود.
بسیاری از کشورها تحولات منطقه را به موضوع مذاکرات هستهای ایران مربوط میدانستند، برای مثال بحران سوریه، انتخاب رئیسجمهور لبنان، اوضاع داخلی بحران و دهها موضوع دیگر ولی مقامات بلند پایه ایرانی بارها تأکید کردند که مذاکرات تنها درباره پرونده هستهای خواهد بود و هیچ موضوعی در آن پیگیری نخواهد شد. زیرا در صورت ورود قضایای دیگر به مذاکرات هسته ای، آمریکا اعطای حقوق مشروع ایران را مشروط به تنازل ایران از موضوع فلسطین و حمایت از مقاومت میکرد و ایران بر این اساس هرگونه ورود قضایای دیگر در این مذاکرات را رد کرد.
اگر شما امروز شاهد هستید که همه مسئولان خارجی اعلام میکنند که تنها راه معامله با ایران، مذاکرات است به دلیل قدرت و استقلال این کشور است. دهها سال تحریم و تهدید نظامی ایران را تسلیم نکرد و هر روز تهران در مسائل مختلف از جمله زمینههای علمی و اقتصادی پیشرفت میکرد.
منبع: خبرگزاری نسیم