به گزارش خبرگزاری بسیج، برای شنیدن صحبت های مادری نمونه که از 5 سالگی نماز می خواند و هنوز هم با وجود کهولت سن و قامتی خمیده، نماز جماعت را ترک نکرده است؛ مادر نمونه ای که با نمازهایش به فرزندان خود درس شکرگزاری و زندگی آموخت و با دعاهایش زندگی آنان را ایمن از هر گونه بلا و حادثه ساخت.
وقتی وارد خانه شدیم پیرزنی قد خمیده با چهره ای مهربان و اگر اغراق نباشد
با چهره ای نورانی به استقبالمان آمد و خود را فاطمه صالحی فرزند جعفر
متولد 1305 ساکن محله اردی شهر مهردشت معرفی کرد که دارای 4 پسر به نام های
احمد، حسن، قربانعلی، رمضان و یک دختر به نام سکینه می باشد. در سن 2
سالگی مادر و از تقریبا 50 سالگی پدرش را از دست داده است.
5 فرزندم بخاطر نبود امکانات فوت کردند
خانم صالحی از زندگی گذشته اش چنین می گوید: بچه هایم را در کنار شوهر و
بر سفره حلال و طیبی که برایمان مهیا می کرد بزرگ کرده و اکنون حدود 10 سال
است که تنها زندگی می کنم. در قدیم زندگی بسیار سختی داشتیم. برق، گاز و
حتی آب آشامیدنی در خانه نداشتیم و مجبور بودیم کوزه های آب را بر شانه
بگذاریم و از قنات و یا جوی ها آب بیاوریم.
وی ادامه داد: برای پختن نان خودم همه کارها را انجام می دادم از تهیه
هیزم گرفته تا آسیاب کردن گندم، تهیه خمیر و پخت نان؛ علاوه بر خانه داری،
تهیه نان و آشپزی، کار می بافتم.
آنقدر امکانات کم بود که 5 فرزندم در سنین 10 سال و یا کمتر به علت بیماری
در جلوی چشمانم فوت شدن و ما حتی وسیله نقلیه ای نداشتیم که آنها را به
مراکز درمانی شهر برسانیم.
80 سال است که برای مادرم نماز می خوانم/ از هیچ چیز و هیچ کس جز خدا نمی ترسم
این مادر مهربان تصریح کرد: از 5 سالگی نماز می خواندم و روزه می گرفتم،
تا جایی که یک روز پدرم تعجب کرد و به من گفت: "صورتت به خاطر نمازهایی که
می خوانی نورانی شده است". منم دوست داشتم روز مادر برای مادرم هدیه می
گرفتم و الان حدود 80 سال است که برای مادرم نماز می خوانم.
پیرزن 89 ساله و خوش سیمای گزارش ما، گفت: شب ها ساعت از 12 که می گذرد
نماز شبم را می خوانم و می خوابم؛ اما به ظاهر می خوابم و در واقع تا موقع
اذان چندین بار از خواب بلند می شوم و گاهی اوقات نیز چون ساعت نمی دانم
چندین بار تا درب مسجد می روم و برمی گردم تا اینکه اذان بگویند؛ بعضی
همسایه ها وقتی مرا در این حالت می بینند به من می گویند تو نمی ترسی که
نیمه شب داخل کوچه می آیی؟! در جواب آنها می گویم نه اصلا! از هیچ چیز و
هیچ کس جز خداوند ترسی ندارم.
زیارت کربلا، بهترین هدیه فرزندم بود
فاطمه خانم خاطر نشان کرد: تا کنون 5 مرتبه به مشهد رفته ام، اما بهترین
سفر زیارتی و بهترین هدیه ای که فرزندم به من دادند، سفر کربلا بود که
همراه پسرم احمد، رفتم. شبی در خواب دیدم که برای رفتن به کربلا گریه می
کنم و در همین حال 2 بانوی چادری در حالی که کاسه مسی دستشان بود به سمت من
آمدند و گفتند که چرا گریه می کنی؟ گفتم: دلم می خواهد کربلا بروم؛ آنها
گفتند دیگر گریه نکن ما تو را برای کربلا ثبت نام کردیم؛ بعد کاسه را به من
نشان دادند و گفتند: که اسمت را ببین، من هم گفتم که سواد ندارم و نمی
توانم بخوانم... آنها سه مرتبه رفتند و برگشتند و گفتند: ما زیر حرفمان نمی
زنیم.
صبح روز بعد پسرم به
خانه ام آمد و گفت: مادر امام حسین(ع) تو را دعوت کرده، برای زیارت کربلا
آماده شو؛ گفتم پسرم من قدرت راه رفتن و زیارت کردن ندارم؛ اما او قبول
نکرد و مدارک من را برای تهیه پاسپورت گرفت و برد. با اینکه کمرم خمیده بود
اما به مدت 15 روز در عراق همه جا را زیارت کردم؛ حتی همان عرب ها هم به
من احترام می گذاشتند و اجازه می دادند که همه جا را زیارت کنم. این بهترین
هدیه روز مادر بود که فرزندم به من داد.
همه زندگیم از برکت وجود مادرم است
احمد پسر خانم صالحی به دنبال حرف مادر می گوید: در عتبات عالیات هتل ما
به زیارتگاه ها نزدیک بود جز در کربلا. خیلی ناراحت بودم که بعد از عمری
مادرم را به کربلا آوردم و حالا راه دور تا حرم...
با کمال تعجب وقتی به هتل مورد نظر رفتیم صاحب هتل گفت: ظرفیت هتل تکمیل
شده! گفتم: یعنی چه؟ خیلی ناراحت بودم که همین جا را هم از دست دادیم. در
همین فکر بودم که مردی آمد و گفت من در قبال دریافت هزینه ای شما را به یک
هتل دیگر می برم. اصلا باور کردنی نبود، هتلی که در آن اقامت کردیم فقط 13
متر با تل زینبیه فاصله داشت و مادر حتی به تنهایی هم می توانست به زیارت
برود. اینها لطف خدا بود که از برکت وجود مادرم به ما می رسید.
هر نفس که می کشیم بخاطر دعای مادر است/ مادرم می گوید: در خانه خودم راحتم
وی تصریح کرد: اگر کسی می خواهد واقعا کاری برای مادر و برای رضای خداوند
انجام دهد، دیگر نباید نگران هیچ چیز باشد زیرا خود به خود همه چیز آماده و
مهیا می شود. هر نفسی که می کشیم به خاطر دعای خیر مادر است، تا کنون
بارها شاهد برکت دعای مادر و دفع بلاها بوده ایم.
احمد افزود: تا حدی
که در توانمان باشد به ایشان خدمت کرده و خواسته هایش را برآورده می کنیم.
بارها از مادر خواسته ایم که با ما زندگی کند، اما همیشه می گوید: "در خانه
خودم راحت ترم زیرا آنجا به مسجد نزدیک هستم." به هر طریق که بخواهیم از
مادر قدردانی کنیم باز هم قاصر هستیم و از خداوند میخواهیم به ایشان سلامتی
بدهد تا مثل همیشه برای ما دعا کنند.
پدرم تا آخرین لحظه خمس و زکاتش را پرداخت کرده بود
حسن فرزند دیگر این مادر زحمت کش میگوید: پدرم نیز بسیار با ایمان و با
خدا بود، حتی یکبار هم نشد نانی بر سر سفره بیاورد که خمسش را پرداخت نکرده
باشد. حتی برای این که چنین نانی به فرزندانش ندهد، اگر روزی نان نداشتیم
اجازه نمیداد از همسایه ها قرض کنیم. پدرم تا آخرین لحظه خمس و زکاتش را
پرداخت کرده بود.
نماز برکت خانه، عمر و زندگی جوانان است
خانم صالحی تصریح کرد: اکنون فقط از خداوند ایمان قوی در این دنیا و آخرتی
خوب می خواهم؛ دلم می خواهد هرگاه زمانش رسید مرگی راحت داشته باشم به
اصطلاح خودمان "یک تب و یک مرگ" اصلا دلم نمی خواهد در بستر بیماری بیفتم و
موجب آزار و اذیت فرزندانم شوم.
این مادر نمونه در پایان صحبت هایش خطاب به جوانان چنین گفت: به جوانان
توصیه می کنم هیچ گاه نمازشان را ترک نکنند و تا آنجا که می توانند
نمازهایشان را به صورت جماعت بخوانند، زیرا نماز برکت خانه، عمر و زندگی
جوانان است.
این مادر برکت محله ما است/ حضور فعال در برنامه های فرهنگی محله دارد
حجت الاسلام والمسلمین احمد محمدی امام جماعت مسجد جامع محله اردی که در
این دیدار ما را همراهی کرد، اظهار داشت: در مسجد جامع همه تیپ آدم وجود
دارد اما اینکه مادری در این سن و سال با کمری خمیده نماز جماعتش ترک نمی
شود برای همگان قابل تحسین می باشد. تقدیر از این بانوی نمونه قدمی در راه
الگو قرار دادن ایشان برای جوانان و نوجوانان و همچنین اشاعه فرهنگ نماز
است.
محمدی افزود: همیشه شاهد
حضور پیوسته و مستمر این مادر گرامی در 3 نوبت نمازهای جماعت هستیم و حضور
پررنگ ایشان در کلیه مراسمات مذهبی، نشست های دینی، نمازهای جمعه،
راهپیمایی ها و حتی جلسات مشاوره خانواده ها که شاید به درد زندگی فعلی شان
نخورد، به چشم می خورد. به اعتقاد من این توفیق شاید نصیب هر کسی نگردد.
ایشان برکتی بزرگ برای محله هستند و ما مفتخریم که چنین مادرانی در مسجد
قدم می گذارند و جوانان می توانند از آنان الگو برداری کنند.
خدایا! گره از مشکلات جوانان باز کن
مادر دوست داشتنی که با کمر خمیده هنوز نماز جماعتش ترک نشده است در طول
مسیر خانه تا مسجد، مرتب زیر لب برای جوانان دعا می کند و با خدای خود می
گوید: خدایا همه جوانان را عاقبت به خیر کن، هرگز آنها را ذلیل و محتاج
دیگران نکن، گره از مشکلاتشان باز کن و هرچه در دل از تو می خواهند به آنها
بده و....
وقتی به مسجد رسیدیم
بدون کوچکترین زحمت و یا لحظه ای درنگ از پله ها بالا می رود، کفش هایش را
جفت می کند و در محل مخصوص می گذارد و در مقابل احترام کوچک و بزرگ وارد
می شود... با تعارف دیگران در صف اول نماز جماعت می ایستد و چنان محو نمازش
می شود که دیگر کهولت سن، خمیدگی کمر و شاید تنگی نفسی که در راه از آن
حرف می زد را فراموش می کند.
منبع یزد رسا