پشت پرده بیانیه لوزان در گفتگو با همکار شهید احمدی روشن
بازطراحی اراک یعنی ۵ سال و دههامیلیاردهزینه!
در وضعیتی قرار گرفتیم که نه تنها هدف تولید ۲۰ هزار مگاوات برق هستهای را که قرار بود تحقق بخشیم، متوقف نمودیم. بلکه حتی برای تأمین صنعتی که بتواند سوخت هزار مگاوات برق هستهای را به شکل بومی در کشور تولید کند، دچار مشکلات عدیده و جدی خواهیم شد و اگر زمانی کشور روسیه از تامین سوخت هسته ای نیروگاه بوشهر سرباز زند، ما دچار مشکل می شویم. زیرا نه در توافق ژنو و نه در بیانیه لوزان هیچ کشور خارجی متعهد به تامین سوخت نیروگاه بوشهر نشده است. لذا باید بپذیریم این محدودیت بر کل صنعت هسته ای بار شده است.
به گزارش خبرگزاری بسیج، به نقل از رجا نیوز:
مهندس حسین آب نیکیاز مدیران ارشد سابق صنعت غنی سازی، رییس مرکز توسعه سازمان انرژی اتمی ایران و نزدیک ترین دوست و همکار شهید احمدی روشن بوده است. وی که پس از روی کار آمدن دولت یازدهم، به دلیل روحیه پیگیری ویژه ای که برای توسعه صنعت هسته ای کشور همچون دوست شهیدش داشته، مورد بی مهری ویژه قرار گرفته و از سمت های خود برکنار شده است، در خصوص جزئیات فنی در تفاهمات صورت گرفته و آنچه قبل از بیانیه لوزان داشتیم و آنچه در نتیجه این تفاهمات خواهیم داشت نکات قابل توجهی و قبلا گفته نشده ای را بیان کرده است.
آنچه در ادامه می خوانید مشروح گفتگو با این مدیر ارشد و سابق هسته ای کشور است:
*با عرض سلام و تشکر بابت وقتی که در اختیار ما گذاشتید. با توجه به چشماندازی که ایران در برنامه پنج، ده یا بیست ساله هستهای برای تأمین انرژی و رادیوداروی کشور داشت، پذیرش تعهدات اخیر و اینکه در برنامه پانزده ساله قرار است فقط شش هزار سانتریفیوژ را استفاده کند، خللی در برنامه از قبل تنظیم شدهاش برای تأمین نیازهای کشور ایجاد نمیکند؟
بدیهی است که ۲۰ هزار مگاوات برق هسته ای نیازمند حدود ۳ میلیون سو ظرفیت غنی سازی است. یعنی حتی اگر کل سایت نطنز و فردو با ماشین های نسل یک فعلی تکمیل می شد، حدود ۶۰ هزار سو غنی سازی ایجاد می شد، حال اینکه ظرفیت فعلی به حدود ۵۰۰۰ ماشین (۶۰۰۰ ماشین که ۱۰۰۰ تای آن غنی سازی نمی کند، لذا ۵۰۰۰ ماشین نسل یک فعال در حوزه غنی سازی خواهیم داشت) ،با ظرفیت حدود ۶۰۰۰ سو تقلیل می یابد که با چشم انداز ۲۰ هزار مگاوات برق هسته ای فاصله زیادی دارد. به عبارت بهتر، اگر این ۵۰۰۰ ماشین بیش از ۲۰ سال کار کنند فقط سوخت یکسال نیروگاه بوشهر را تامین می کنند. پس این شرایط حتی پاسخگوی نیروگاه فعال ما در بوشهر هم نیست.
* اگر موافقید مروری کلی به برخی توافقات انجام شده در لوزان در حوزه غنی سازی داشته باشید و تاثیر توافقات را بر توسعه صنعت و فناوری غنی سازی و نسبت این صنعت را با نیازهای کشور را بررسی کنید؟
در بحث ها و مذاکرات اخیر تعداد ماشینهایمان را از ۱۹ هزار ماشین به شش هزار کاهش دادهایم، پس حدود ۱۳ هزار ماشین باید انبار شده و جایگزین ماشینهایی شوند که از بین میروند. مفهوم ظریفی در اینجا وجود دارد که خواهش میکنم به طور جدی به آن توجه شود. وقتی ۱۳ هزار ماشین را به انبار میآوریم واز ۱۲ هزار تای آن که نسل یک هستند به عنوان جایگزین ماشینهایی که مستهلک میشوند و از بین میروند، استفاده می کنیم، یعنی برای یک دوره طولانی نباید ماشین سانتریفیوژ جدید تولید کنیم و ماشینهایی را که باز کرده و در انبار گذاشتهایم، باید بهجای ماشینهایی که خراب و از دور خارج میشوند استفاده کنیم، در توافقنامه ژنو تولید ماشینهای سانتریفیوژمان را بهشدت کاهش داده وبه کمتر از ۲۰% ظرفیت تولید رساندیم، یعنی متعهد شدیم فقط به تعداد ماشین هایی که از بین می روند، آن هم از نسل یک(IR۱) تولید کنیم، اما شرایط فعلی آن را به صفر می رساند.
* چرا؟
چون تا حالا تعهد کرده بودیم به تعداد ماشینهایی که از بین میرود تولید کنیم، لذا هر قدر ماشین از بین میرفت ماشین نسل یک تولید و جایگزین می کردیم اما حالا میگویند باید از ماشین های انبار شده جایگزین کنیم. اگر چنین شرایطی اجرا شود در این زمینه یک مرحله عقبنشینی کردهایم. قرار بود تا حالا به تعداد crash تولید کنیم، ولی اگر از یازده هزار ماشین نسل یک جمع آوری و انبار شده جایگزین کنیم، این امر تولید ما را متوقف میکند. وقتی تولیدمان را طی چند سال محدود یا متوقف کنیم، زنجیره تأمین و مجموعه پیمانکارانی که در فرآیند تولید ماشینهای سانتریفیوژ به ما کمک میکردند بیکار خواهند شد. بنابراین، صنعت غنی سازی را رها میکنند و به صنایع و بازارهای دیگر میروند. به این ترتیب زنجیره تأمین بهطور کامل از بین میرود.
فکت شیت آمریکایی ها علاوه بر اینها، گفته که زیرساخت ماشین ها نیز باید بهمراه آنها جمع آوری شود، یعنی تمام پمپ ها، شیرها، فشارسنج ها، تابلوهای کنترل، لوله های تغذیه و کلیة تاسیسات، بهمراه ماشین ها باید جمع آوری شود. در صورتی که در توافق نهایی این نکته مورد پذیرش قرار گیرد به معنای وارد آمدن آسیب جدی به زیرساخت ۱۳۰۰۰ ماشین جمع آوری شده خواهد بود و اگر جمهوری اسلامی بخواهد مجدداً این زنجیره ها را راه اندازی کند، زمان و مشکلات بسیاری را باید تحمل نماید.
همچنین بر اساس متن صریح بیانیه لوزان تنها سایت غنیسازی فعال ما سایت نطنز خواهد بود و قرار است در سایت فردو غنیسازی انجام نشود و اگر ۱۰۰۰ ماشین هم در آن میماند، صرفاً دو زنجیره آن فعال است و به جداسازی ایزوتوپهای غیر رادیواکتیو اختصاص می یابد و در حوزه های غیر هسته ای بکار گیری خواهد شد. زیرا مواد رادیواکتیو و اورانیوم نباید در سایت فردو وجود داشته باشد، به این معنی که حتی در سایت فردو که از جهت امنیتی بیش از ۱۰۰ متر زیر زمین است نمی توانیم اورانیوم غنی شده یا سوخت را انبار و نگهداری کنیم. براساس بیانیه لوزان سایت فردو باید تبدیل به محل تحقیقات هستهای، فیزیک وتحقیقات پیشرفته!! شود. ایجاد یک مجموعه تحقیقاتی در چنین موقعیت جغرافیایی، در بیابان های اطراف شهر قم، در سایت فردو، آن هم بیش از ۱۰۰ متر زیر زمین جای تأمل دارد! مگر دانشگاه های ما آزمایشگاه های لازم برای تحقیقات فیزیک را ندارد که در فردو مرکز تحقیقاتی راه اندازی کنیم. نکته مهمتر اینکه راه اندازی مرکز تحقیقات فیزیک اگر بهانه جمع آوری تاسیسات غنی سازی و زیرساخت های خط تولید غنی سازی باشد، منجر به آسیب های جدی ای به تاسیسات این سایت می شود و به مراتب از تعطیلی کل سایت فردو خطرناک تر است.
مطلب دیگری که در لوزان در حوزه فنی حاصل شده این است که بر اساس توافق ژنو تولید اورانیوم ۲۰ درصد متوقف شد لیکن بر اساس توافقنامه ژنو غنی سازی کمتر از پنج درصد مجاز بود، اما هم اکنون غنیسازی ما روی ۳/۶۷ درصد متوقف شده است، نه کمتر و نه بیشتر. این که غنی سازی ما محدود به یک عدد خاص با این دقت باشد محل تامل است و می تواند در مراحل اجرای توافقات اختلاف جدیی ایجاد کند و کار تولید را با چالش روبرو کند.
* آیا در فردو هر وقت غربی ها توافق را نقض کردند ما می توانیم فوراً شیر سانتریفیوژها را باز کنیم و غنی سازی کنیم؟
حسب فرمایش ریاست محترم سازمان انرژی اتمی ایران در فردو ما متعهد شدیم که حدود ۲۰۰۰ ماشین را جمع آوری کنیم و فقط ۱۰۰۰ ماشین باقی می ماند که ۳۵۰ تای آنها پس از اعمال تغییرات در جداسازی ایزوتوپ های پایدار بکار می رود، اگر طرف غربی توافق را نقض کرد ما فقط می توانیم ۱۰۰۰ سانتریفیوژ را مجدداً تغییر داده و راه اندازی کنیم که البته آنهم به دلیل تغییرات در ۳۵۰ ماشین نیاز به کار فنی دارد،. ۲۰۰۰ ماشین دیگر که جمع آوری شده و بجای ماشین های کرشی قرار است مورد استفاده قرار گیرد، اگر بجای ماشین های کرش شده استفاده نشده باشد را باید بیاوریم نصب کنیم و کار را شروع کنیم.
البته این به شرطی است که ما متعهد نشویم تا علاوه بر این ۲۰۰۰ ماشین، زیرساخت آنها را نیز جمع آوری کنیم، که ظاهراً طرف آمریکایی چنین ادعایی دارد، در آنصورت ماه ها زمان باید صرف شود تا همه چیز به حالت قبل بازگردد، ضمن اینکه برخی از زیرساخت ها و ماشین ها در فرآیند بازکردن و انتقال به انبار، از بین می روند.
نکته دیگر اینکه متعهد شده ایم که اورانیوم غنی شده را از حدود ده هزار کیلو به چند صد کیلو کاهش دهیم. لذا باید بلافاصله مواد تولیدی را ببریم و استفاده کنیم و موادی را که نگه میداریم، نباید بیش از ۳۰۰ کیلو برسد.
* منظورتان این است که بعد از آنکه تولید شد، سریعاً اکسید شوند؟
بلی
* آیا الان امکان استفاده از آنها را داریم؟
امکان تولید سوخت را داریم، ولی این تعهد که نباید اورانیوم بیش از این مقدار ذخیره شود و باید بلافاصله مصرف شود، علاوه بر مباحث سیاسی و حقوقی، مسائل فنی ای را به ما بار و فرآیند تولیدمان را سختتر و پیچیدهتر میکند. زیرا جزئیات فنی این بند ابهام داشته و قابل تفسیر است. مثلاً این مقدار شامل مواد موجود در لولهها و مواردی از این قبیل است یا نه؟ و مواردی از این دست... امیدوارم در مذاکرات بعدی اینها دقیقاً مشخص و جوری تعیین تکلیف شوند که دیگر محل تفسیر و ابهام ایجاد نکند که دست طرف مقابل را برای سوء استفاده باز کند.
* سئوال دیگر این است که آیا تعهداتی که داریم میدهیم بازگشتپذیر هستند یا نه؟
به هر حال باز کردن ماشینهای سانتریفیوژ و بردنشان به انبار و بهجای ماشینهای crash شده استفاده کردن، منجر به توقف تولید میشود و طبعاً ما زنجیره تأمین را از دست میدهیم و صنعت تولید ماشینهای سانتریفیوژمان به شدت آسیب می خورد. بدیهی است این فرآیندی نیست که به سرعت بتوانیم برگردانیم. سالهای زیادی طول کشیده تا این زنجیره تأمین ایجاد شده، پیمانکارهای مختلف آمده و در فرآیند تولید قرار گرفتهاند، تکنولوژی تولید در اختیارشان قرار گرفته و بعضاً ماه ها وسال ها سعی و تلاش کردند و نمونه های بسیار ساختند تا مسلط به این تکنولوژی شدند، حالا با توقف تولید ماشین سانتریفیوز یا کاهش بسیار آن، این صنعتگران از صنعت تولید مواد، تجهیزات و قطعات صنعت غنی سازی خارج می شوند و اغلب آنها دیگر مایل به ورود مجدد به این صنعت نمی شوند، لذا فرآیند ایجاد مجدد این زنجیره تامین بسیار مشکل خواهد بود.
* ضمن اینکه کلی شرکت دانشبنیان و نیرویی که پرورش داده شده است نیز از بین می رود.
نیروی انسانی بخش خصوصی یا شرکتهای داخل سازمان در این فرآیند آموزشی رشد کرده اند. اینطور نیست که این نیروها یکباره جمع شده باشند. ولی با روندی که ظاهرا قرار است پی گرفته شود، این نیروها یکباره از دست میروند و شرکتهای فعال در این حوزه که اکثراً خصوصی هستند، از زنجیره تأمین خارج میشوند و برگرداندن آنها به زنجیره تأمین، ایجاد مجدد زنجیره تأمین، و آن را به سطح استاندارد و کیفیت و ظرفیت لازم رساندن مقوله بغرنجی است که مستلزم صرف ده ها میلیارد تومان هزینه و صرف چندین سال وقت است، دستاوردهای ما در طول چندین سال با زحمات افرادی همچون شهید احمدی روشن با سالها مجاهدت شبانه روزی و طاقت فرسا ایجاد شده است و نمی توان با یک امضاء آن را منهدم کرد و مجدداً یک شبه و به سرعت آنها را بازگرداند.
همچنین وقتی ذخیره مواد غنی شده را اکسید کرده و به ۳۰۰ کیلو رساندیم دیگر نمیتوانیم به سرعت این مقدار ماده غنی شده را تولید کنیم. تولید حدود ده هزار کیلو اورانیوم ۳/۵% به چندین سال زمان نیاز دارد، و بازگشت به شرایط اولیهمان به این سرعت ممکن نخواهد بود. نکته مهم دیگری که در فکت شیت طرف آمریکایی ذکر شده بود جمع آوری ماشین ها با زیر ساخت آنها است، یعنی مثلاً ماشین های سایت فردو را با تجهیزات و زیرساختهایش جمع کنیم، مقولهای مهم و بسیار پیچیده است. زمانی که ماشین سانتریفیوژ را جمع میکنیم و به انبار میبریم، ماشین دچار مشکلاتی می شود. همچنین در فرآیند انتقال ماشین به انبار، نصب و استفاده مجدد، بخشی از ماشین ها از بین میرود، اما اگر بخواهیم آنجور که در فکت شیت نوشته شده، ماشین ها را با زیرساختش جمع کنیم، آسیبهای بیشتری وارد شده و بخشی از زیرساخت ها نیز از بین خواهد رفت. اینها نکات فنی ای هستند که باید در مذاکرات بعدی مد نظر قرار بدهیم زیرا تغییرات فنی اصلا ساده نیست.
نکته بعدی تعدادی ماشین نسل دو است که نصب کرده بودیم که همه اینها نیز باید باز شوند. این ماشین ها در مرحله تست قرار داشت، که ما توافق ژنو را قبول کرده و فرآیند تست را متوقف کردیم اما حالا باید اینها را کنار بگذاریم و باز کنیم و به انبار منتقل کنیم.
مسئله بعدی تحقیق و توسعه ماشین های سانتریفیوژ است که باید مد نظر قرار بگیرد. فرآیند تحقیق و توسعه یک ماشین سانتریفیوژ، از هر نسلی، فقط تولید یک نمونه از آن ماشین نیست. این یک بحث فنی است که شاید کمتر بدان توجه میشود. وقتی یک ماشین جدید سانتریفیوژ تولید و یک نمونه آن گاز دهی میشود، هنوز فرآیند تحقیقاتی آن کامل نشده است، مثل خودروسازی که وقتی یک نمونه آزمایشگاهی خودرو از یک مدل جدید تولید و آن را تست میکنیم به معنی این نیست که کار تحقیقات آن خودرو کامل شده است، و می توان تولید صنعتی آن را در تیراژ میلیونی شروع کرد، بلکه باید ده ها نمونه از این خودرو تولید و در شرایط مختلف تست شده و بکارگیری شود تا فرآیند تحقیقات کامل شده و تولید صنعتی خودرو ممکن شود. به طور مشابه، برای ماشین سانتریفیوژ نیز باید اول یک نمونه ماشین جدید، سپس سری های ده و۲۰ تایی ماشین تولید و تست شود، سپس نوبت تست یک زنجیره کامل فرا می رسد و حتی بعضا باید چندین زنجیره را نصب و با هم تست کرد تا ماشین به ثبات و پایداری لازم برسد و فرآیند تحقیق و توسعه یک ماشین سانتریفیوژ خاص کامل شده و آماده تولید صنعتی شود. حتی بعضا تست سه الی پنج زنجیره از ماشین جدید لازم است تا آن ماشین به حالت پایداری و ثبات برسد.
فقط در این صورت است که میتوانیم بگوییم تحقیق و توسعه یک نوع ماشین جدید کامل شده و این ماشین میتواند وارد فرآیند تولید صنعتی شود. اما در توافق ژنو و همن طور در بیانیه لوزان پذیرفتیم که فقط ماشین نسل یک تولید کنیم و متعهد شده ایم که ماشین نسل های بالاتر را تولید نکنیم لذا قطعاً نمیتوانیم ماشینهای تحقیقاتی نسل بالاترمان را به تعداد چند صد دستگاه تولید و در قالب چندین زنجیره تست کنیم و مجبوریم فقط ماشینهای نسل یک یا (IR۱) را تولید کنیم و مجوز نداریم چند زنجیره از ماشین نسل دو یا (IR۸) را که سوی ۲۴ دارد، را تولید و نصب و تست نموده و آماده کنیم تا اگر زمان ممنوعیت ۱۰ یا ۱۵ ساله بر طرف شد تولید صنعتی آنها را فورا آغاز کنیم.
اینکه گفته شده در طول ده سالی که محدودیتها را پذیرفتیم ماشین سانتریفیوژ (IR۸)مان را تست میکنیم و به صنعتیسازی میرسانیم و بلافاصله بعد از رفع تعلیق میتوانیم با استفاده از ماشین با سوی ۲۴ (که ۲۴ برابر ماشین های فعلی (IR۱) ظرفیت تولید دارد)، صنعت غنی سازی مان را توسعه دهیم، محل تامل است. باید به این نکته توجه کنیم که زمانی میتوانیم این کار را بکنیم که در طول این سالها بتوانیم ماشین (IR۸) را علاوه بر یک ماشین به تعداد چند ده تایی و نیز یک زنجیره و چند زنجیره برسانیم و تولید، تست، نصب و گازدهی کنیم. وقتی توانستیم این مراحل را انجام بدهیم یعنی فرآیند تحقیق و توسعه در مورد این ماشین طی شده است. بعد می توانیم بگوییم این ماشین تولید و تحقیقاتش تمام شده است و آماده ورود به عرصه تولید صنعتی است.
لذا حتی اگر زمانی این محدودیت هایی که ما می پذیریم رفع شد ماهها و شاید سالها زمان لازم داریم تا بتوانیم فرآیند صنعتی سازی ماشین (IR۸) یا هر ماشین دیگری را به سرانجام برسانیم.
* منظورتان این است که به صورت پایلوت باید این کار را در نمونه کوچک انجام بدهیم...
بلی، در شرایط موجود ما رسماً محدودیت جدی در تحقیق و توسعه ماشینهای سانتریفیوژ نسلهای بالاتر را پذیرفتهایم و فعالیتهای تحقیق و توسعه ماشینهای نسل بالاترمان محدود و با چالش و مشکل روبرو میشود و این محدودیت اساسی ای است که در تحقیق و توسعه ماشینهای سانتریفیوژ به ما تحمیل خواهد شد. اصلاً نباید تصور کنیم فرآیند تحقیق و توسعه ماشینهای سانتریفیوژ صرفاً با تولید یک نمونه از هر ماشین کامل خواهد شد. این فرآیند حتماً با تولید چند صد ماشین و راه اندازی زنجیره و تست آنها میبایست ادامه یابد که مجوز این کار را طبق توافقی که کرده ایم، نداریم. لذا تحقیق و توسعهمان در ماشینهای سانتریفیوژ کاملاً آسیب می خورد.
نکته دیگری که در تحقیق و توسعه باید مدنظر قرار گیرد این است که در بیانیه لوزان تاکید شده که تحقیق و توسعه غنی سازی براساس یک جدول زمانی در سطح توافق انجام شده باید انجام شود. لذا تحقیق و توسعه بدون محدودیت و کاملاً آزاد نیست بلکه کاملاً محدود و براساس جدول و زمانبندی خاص مورد توافق غربی ها و هماهنگی آنها انجام خواهد شد و دست طرف غربی باز است تا محدودیت هایی که مد نظر قرار دارد را بر ما تحمیل کند.
* پس با این بحث های فنی که شما فرمودید ما مواد غنی شده را به حدود ۳۰۰ کیلو کاهش می دهیم که اگر بخواهیم این کاهش ذخایر را جبران کنیم چند سال زمان نیاز دارد، سایت فردو را نیز از سایت غنی سازی به تحقیقات تبدیل کردیم که آن هم به معنای تعطیلی این سایت است، و تعداد ماشین های فعال سایت نطنز را به پنج هزار ماشین کاهش داده و تولید اورانیوم غنی شده ۳.۵% را به نصف تقلیل دادیم، و تولید ماشین سانتریفیوژ را محدود به ماشین نسل یک و آنهم به تعداد کم یا صفر ماشین محدود کرده ایم، و کارخانه تولید ماشین را تعطیل نموده و زنجیره تامین ماشین سانتریفیوژ را هم از بین برده ایم. هیچ یک از این اقدامات بازگشت پذیر نیست و برگرداندن آنها به حالت قبل سالها زمان و میلیاردها تومان هزینه در بردارد، این طور است؟
این بحث ها هر چند فنی است اما بحث پیچیده ای نیست که حتی یک فردی که حداقل های صنعت را بداند نتواند آن را بفهمد، بحث کاملا واضح و مبرهنی است.
* آیا این محدودیت ها فقط صنعت غنی سازی را در بر می گیرد و سایر اجزاء تولید سوخت(چرخه سوخت) درگیر این محدودیت ها نمی شود؟
این محدودیتها کل مجموعه صنعت هسته ای، از اکتشاف و استخراج تا تولید سوخت و تولید رآکتور را تحت تأثیر قرار میدهد و کلاً صنعت هستهای با محدودیت اساسی روبرو میشود. با مطالعات انرژی که آمریکایی ها در زمان طاغوت انجام داده بودند، با وجود نیازهای انرژی بسیار پایین سال های دهه های ۵۰،۶۰ و ۷۰، حدود ۲۰ هزار مگاوات برق هستهای به عنوان نیاز کشور را در سبد برقمان توصیه نموده بودند. الان با افزایش روزافزون نیازهای انرژی کشور در چشم انداز ۱۰ تا ۱۵ ساله آتی و الزام نمودن تولید ۲۰ هزار مگاوات برق هستهای و ایجاد زیرساخت های لازم برای توسعه چرخه سوخت توسط مجلس، احتیاج به صنعت بزرگی داریم.
نکتهای که مغفول قرار گرفته این است که فکر کنیم ما چیزی را از دست ندادهایم. اگر تصور کنیم قرار است صنعت هستهای در حوزه تولید انرژی، ۲۰ هزار مگاوات برق هستهای را با ساخت و بهره برداری از رآکتورهای هسته ای و تولید سوخت آن برای ما تأمین کند، میبینیم برای یک دوره طولانی ده ساله خودمان را به پنج هزار ماشین سانتریفیوژ با ظرفیت تقریباً شش هزار سو محدود کردهایم، لذا حتی قدرت تولید سوخت رآکتور هزار مگاواتی بوشهر که ۱۹۰ هزار سو ظرفیت غنی سازی نیاز دارد را نیز نخواهیم داشت.
بنابراین طی این دوره ۱۰ الی ۱۵ ساله از اهدافی که در این صنعت ترسیم کردهایم عقب میافتیم و برای تأمین نیازهای کشور، به ویژه در تولید انرژی، با چالشهای عمده و جدی مواجه خواهیم شد. در شرایطی که داشتیم صنعت Hi-Tech و تکنولوژی برتر هسته ای را در کشور توسعه می دادیم تا بتوانیم کشور را در حوزههای مختلف تقویت و نیازهایش را تأمین کنیم، حالا در وضعیتی قرار گرفتیم که نه تنها هدف تولید ۲۰ هزار مگاوات برق هستهای را که قرار بود تحقق بخشیم، متوقف نمودیم. بلکه حتی برای تأمین صنعتی که بتواند سوخت هزار مگاوات برق هستهای را به شکل بومی در کشور تولید کند، دچار مشکلات عدیده و جدی خواهیم شد و اگر زمانی کشور روسیه از تامین سوخت هسته ای نیروگاه بوشهر سرباز زند، ما دچار مشکل می شویم. زیرا نه در توافق ژنو و نه در بیانیه لوزان هیچ کشور خارجی متعهد به تامین سوخت نیروگاه بوشهر نشده است. لذا باید بپذیریم این محدودیت بر کل صنعت هسته ای بار شده است.
صنعتی که ۲۰ هزار مگاوات برق هستهای را هدف قرار داده بود و باید هم در حوزه اکتشاف و استخراج، هم در حوزه غنیسازی، و هم در زمینه تولید سوخت و طراحی و ساخت رآکتورهای هستهای و تولید رادیوداروها توسعه قابل ملاحظهای پیدا میکرد، حالا با مسائل متعددی روبرو میشود و قطعاً این صنعت با چشمانداز بسیار کوچکی که برای آن ترسیم شده است، یعنی تولید سوخت نیروگاه بوشهر در حدود ۲۰ سال، حالا دیگر به حاشیه میرود و به طور جدی ای از اهداف ترسیم شده قانونی عقب میافتد. این توافقها بهطور جدی بر کل این صنعت و پیشرفت، رشد و توسعه آن سایه میاندازد و کشور را از داشتن چنین صنعتی محروم میکند.
* گریزی به اراک میزنم که آقای ظریف مطرح کرده بودند در بازطراحی قرار است از تکنولوژیهای جدیدی استفاده شود، البته به صورت بومی، که برداشتم این بود که قرار است انتقال تکنولوژی از طرف غربیها انجام شود. ادعای ایشان این بود که اوضاع بهتر خواهد شد. آیا صحت دارد؟
غربیها به ما تعهد ندادهاند چه تکنولوژیی را در اختیار میگذارند؟ در چه مدتی این بازطراحی انجام میشود؟ در طول فرآیند بازطراحی چه کمکی به ما میکنند؟ و هیچ موردی را در این خصوص رسماً متعهد نشدهاند، اما ما فرآیند تکمیل این راکتور را طی یک سال و نیم گذشته متوقف کردیم و در ادامه نیز پذیرفتیم که قلب راکتور را خارج نموده و و بعد از آنکه با کمک آنها بازطراحی کردیم، دوباره آن را بسازیم و نصب و راه اندازی کنیم، به نحوی که هدف آنها را محقق سازد و رضایت آن ها جلب شود، و صرفا آنها گفتهاند در این فرآیند به ما کمک میکنند، اما معلوم نیست کمک آنها دقیقاً چیست و قرار است چه تکنولوژیی را در اختیار ما قرار بدهند؟ کجای بیانیه لوزان گفته که طرف غربی تکنولوژی نسل های برتر راکتورهای هسته ای را به ما می دهد که از آن تکنولوژی برتری که ما قرار است دریافت کنیم سخن می گوییم.
پروژه رآکتور اراک بیش از ۹۰ درصد پیشرفت کرده بود و داشت مراحل پایانیاش را طی میکرد، ما برای اینکه رآکتورمان را راه اندازی کنیم تکنولوژی لازم را در اختیار داشتیم و نیاز تکنولوژیکی به آن ها نداشته و نداریم. تا الان دستمان برای گرفتن تکنولوژی رآکتور آب سنگین اراک پیش غرب دراز نبود و خودمان این کار را انجام میدادیم و این توان را داشتیم که با دانش بومی این پروژه را به پایان برسانیم و آخرین مراحل این پروژه هم داشت سپری میشد. حالا باید پروژه را متوقف و بخشهایی از آن را جدا کنیم و با فرآیند، تکنولوژی و طراحیای که مدنظر آنها است بازطراحی کنیم، این یعنی حداقل سه تا پنج سال وقت و حداقل دهها میلیارد تومان هزینه! کسی تعهد نداده است فناوری Hi-Tech به ما بدهد. بلکه این محصول خوشبینی ما به غربی هاست که بر خلاف دیدگاه مقام معظم رهبری و غیر منطقی است.
طرف غربی و آمریکاییها قابل اعتماد نیستند، و حتی وقتی تعهدی را مکتوب می نویسند و امضا می کنند، بارها و بارها آن را نقض می کنند، نمونه آن تحریم هایی است که بعد از توافق ژنو و بیانیه لوزان وضع کردند، آن وقت ما با یک وعده سر خرمن شفاهی بیاییم دل خوش کنیم و جشن بگیریم که کجا نشسته اید که فناوری نسل نوین راکتورهای هسته ای دنیا از گرد راه رسیده و بزودی پیش کش ما می شود!!
ما درخصوص استفاده از فناوری پیشرفته غربی در بازطراحی راکتور اراک جوری صحبت می کنیم که انگار قرارداد انتقال تکنولوژی بستیم و طرف غربی پول آن را دریافت نموده و تیم فنی و تجهیزات و دانش فنی در راه ورود به کشور است و باید به استقبال آن برویم.
وقتی آمریکایی ها در مذاکرات لوزان، علیرغم توافق جدی و تاکید بر پایبندی بر آن، فقط طی چند ساعت دو بار توافقات خود را تغییر داده اند حالا چطور می شود به گفته های آنها اعتماد کرد. بعلاوه، بازطراحی نیروگاه اراک قرار است با ایجاد یک شرکت مشترک با طرف غربی انجام شود.
ایجاد شرکت مشترک و همکاری با طرف غربی در یک شرکت مشترک هسته ای چیز تازه ای نیست که ما تجربه آن را نداشته باشیم. ما قبل از انقلاب در صنعت غنی سازی فرانسه سرمایه گذاری کردیم و سهام چندین شرکت استخراج اورانیوم را خریدیم و تا الان نیز ما در برخی از اینها سهام دار هستیم. در طی ۳۶ سال پس از انقلاب طرف های خارجی نه محصول شرکت های مشترکی که ایران سهام دار آنها بود را به ما دادند، نه دانش فنی و اطلاعات غنی سازی را در اختیار ما گذاشتند، نه سانتریفیوژ و تاسیسات غنی سازی را به ما منتقل کردند، نه اجازه دادند از تیم فنی و کارشناسی آن شرکت ها استفاده نموده و انتقال تکنولوژی بدهیم، حتی اجازه یک بازدید ساده را به دانشمندان صنعت غنی سازی کشور ندادند و همواره تلاش کردند ما را از سهم مان در این شرکت ها محروم کنند، حالا ما اینقدر به همکاری با آنها و پایبندی به تعهداتشان خوشبین هستیم.
به هر حال همکاری هسته ای با ایجاد شرکت مشترک اقدام جدیدی نیست. ایران اسلامی ۳۶ سال تجریه عملی در این حوزه دارد. بعلاوه، در توافق ژنو همین غربی ها که قرار بود قطعات هواپیما به ما بدهند چقدر به تعهداتشان عمل کردند؟ هر چقدر قطعات هواپیما به ما دادند همان مقدار هم سوخت و تجهیزات راکتور اراک و سوخت ۲۰% راکتور تهران را به ما می دهند. اینهایی که سوخت ۲۰% بما ندادند و جان یک میلیون بیمار ما را با مخاطره روبرو کردند تا ابزار فشاری بر ما باشد، آیا بعد از این به تعهداتشان بموقع عمل می کنند؟!!
* بازطراحیها به چه صورتی است؟ آیا با بازطراحی قلب رآکتور اراک امکان بازگشت وجود دارد؟ یک سری اقدامات را طبق تعهداتمان انجام بدهیم و در مقابل غربیها هم هیچ تعهدی ندهند و اگر هم میدهند بدان عمل نکنند. آیا امکان دارد اراک را با همین حالتی که هست نگه داریم؟
اینجور نیست که مثلاً با فشردن یک کلید راکتور را عوض کنیم و رآکتور دیگری ساخته شود و هر وقت دلمان خواست کلید undo را کلیک کنیم و همه چیز به ماقبل برگردد. بدیهی است ما مثل غربیها که مصوبهای را در کنگره میگذرانند و تحریمها را افزایش می دهند نمیتوانیم تجهیزات را به حالت اول برگردانیم.
بازطراحی زمانی را از ما خواهد گرفت و اگر غربیها بخواهند از تعهداتشان عدول کنند، مجبوریم مجدداً کار تکمیل راکتور را ادامه بدهیم. اگر بازگشت در مرحله طراحی نباشد و به مرحله اجرا رفته باشیم تغییرات و بازطراحیها توام با صرف هزینه بالایی است. مضافاً، زمان زیادی را در مرحله توقف فعلی، بازطراحی و اصلاح رآکتور، از دست داده و میدهیم. رآکتور اراک را برای کار تحقیقاتی نیاز داشتیم، بهویژه برای تولید بسیاری از رادیوداروها و نیز جایگزینی برای رآکتور تهران. بازطراحی از ما زمان میگیرد و چون قرار است غربیها بازطراحی ما را تأیید کنند تا بتوانیم اجرا کنیم، مجموع همه اینها توام با از دست دادن زمان قابل توجهی است، زیرا ممکن است طرف غربی بازطراحی ما را تأیید نکند و در مراحل مختلف بازطراحی و ساخت و راه اندازی کارشکنی کند و به بهانه گیری زمان ما را تلف کند و کار راه اندازی راکتور اراک را بسیار به تاخیر اندازد.
* مثل قضیه بوشهر که سالها طول کشید...
همینطور است. فرضاً اگر همه چیز درست پیش برود و بتوانیم بازطراحی کنیم و غربیها هم کمک نموده و زود و بهموقع تأیید کنند، ما حداقل سه تا پنج سال دیگر را در راه اندازی راکتور اراک از دست خواهیم داد. لذا هزینه های مالی و هزینه فرصت قابل توجهی به ما تحمیل می شود.
* اگر بازطراحی را قبول نمیکردیم، آیا از لحاظ فنی هزینه طراحی از صفر مطابق آنچه که آنها میخواهند از بازطراحی کمتر نمیشد؟ مثلاً تأسیسات اراک را پلمپ میکردیم...
فعلاً نمیشود جمعبندی ویژهای کرد که چقدر هزینه میشود و اگر از ابتدا یک راکتورجدید با غربی ها بسازیم مقرون به صرفهتر است یا نه؟ ولی با گرفتاریها و اشکالاتی که غربیها در بازطراحی ایجاد میکنند، ممکن است هزینههای قابل توجهی بر ما بار شود و این هزینه جدی و قابل تأمل باشد. هنوز وارد این فرآیند نشدیم لذا نمیشود برآورد دقیق کرد، اما علاوه بر هزینه مالی و ريالی هزینه فرصت قابل توجهی بر ما تحمیل خواهد شد، ضمن اینکه نیروی انسانی را بیانگیزه میکند، چون پروژه یک سال و نیم متوقف شده است و طی سالهای بعدی هم دچار مشکلات و دو باره کاری و تغییرات فنی خواهد شد.
مساله قابل تامل دیگر در بازطراحی راکتور اراک این است که مقرر گردید بازطراحی بگونه ای باشد که سوخت راکتور از اورانیوم طبیعی به اورانیوم غنی شده تبدیل گردد و این سوخت نیز باید توسط غربی ها تامین شود. این یعنی راکتور بومی که با سوخت اورانیوم طبیعی که به غنی سازی نیاز ندارد را کنار بگذاریم و راکتوری داشته باشیم که نیاز به سوخت اورانیوم غنی سازی شده دارد و در تامین سوخت آن نیز وابسته شویم. وقتی این نکات را کنار هم قرار دهیم نتیجه این خواهد شد که تصمیم گرفیتم راکتور تحقیقاتی و تولید رادیو داروی تهران که سوخت آن را نیز خودمان تولید می کردیم را با یک راکتور بومی با سوخت طبیعی غنی نشده جایگزین کنیم که این پروژه در سایت اراک تا بیش از ۹۰% پیش رفت کرد و در شرایط راه اندازی بود اما حالا آمدیم و توافق کردیم که غنی سازی ۲۰% را تعطیل کنیم (این در شرایطی است که تقریباً سوخت سه سال راکتور تهران که تولید رادیوداروی یک میلیون بیمار را بر عهده دارد را ذخیره کرده ایم و بعد از سه سال برای این راکتور سوخت نداریم.) و راکتور اراک را نیز که قرار بود هم تحقیقات را توسعه دهد و هم در ساخت رادیو دارو جایگزین راکتور تهران شود را نیز قرار است با همکاری غربی ها بازطراحی کنیم که حدود ۵ سال زمان و میلیاردها تومان هزینه در بر خواهد داشت.
ضمناً بازطراحی بگونه ای خواهد بود که این راکتور به سوخت غنی شده نیاز دارد و این در شرایطی است که ما محدودیت غنی سازی داریم و این سوخت را نیز باید غربی ها تامین کنند.
همه اینها یعنی هم ادامه فعالیت راکتور تهران دچار چالش و تردید شده و طی چند سال آتی از فعالیت باز خواهد ماند و وابسته به غرب می شود و هم راکتور اراک که اگر متوقف نشده بود بزودی راه اندازی می شد و ما دو راکتور داشتیم، از یک راکتور بومی با سوخت طبیعی بومی به راکتور وابسته به غرب، هم در ساخت و راه اندازی و هم در تامین سوخت تبدیل شده است. یعنی از استقلال و خودکفایی در ساخت راکتور، تامین سوخت و تولید رادیودارو و بستر تحقیقاتی به وابستگی کامل سوئیچ می کنیم.
* دلیل تمامی اقداماتی که توسط تیم دیپلماسی ما با کمک انرژی اتمی انجام شده این است که داریم یک سناریوی اعتمادسازی برای طرف غربی ایجاد میکنیم که مطمئن شوند زنجیرهای که در نظر گرفتهایم فقط برای تأمین انرژی و رادیودارو برای مصارف پزشکی است. آیا این اعتمادسازی میتوانست به نحو دیگری که آسیبهای کمتری به صنعت هستهای ما وارد کند طراحی و اجرا شود؟
کار فنی ای که در حوزههای مختلف صنعت هستهای طی بیش از ده سال انجام میشده همگی مبتنی بر قوانین بینالمللی، NPT و با نظارت آژانس بر همه اقدامات ما بوده است. اصل اینکه غرب رویکرد و راهبرد بیاعتمادی را وسط میگذارد و محور فشارهای خود میکند، محل تأمل است، چرا که اصلاً زمینهای برای بیاعتمادی نداریم. یک فعالیت فنی داریم که در طول این سالها تحت نظر آژانس و بدور از هر گونه عدول از موازین بینالمللی و انحراف بوده است و کاملاً یک فرآیند صلحآمیز فنی است که دارد جلو میرود و تا امروز مشکلی نداشته و در آینده نیز نخواهیم داشت.
اینکه بپذیریم عدم اعتمادی وجود دارد و باید اعتمادسازی کنیم، آنهم برای کسانی که دهها، صدها و بلکه هزاران سلاح کشتار جمعی ساخته و در مواردی هم جنایت نموده و آن را بکار گرفته اند، مبنای درستی نیست.
حق مسلم مردم ماست که از مواهب فناوری هسته ای برخودار باشند. حق ماست که ماشینهای سانتریفیوژ با هر توان و به هر تعدادی تولید و در هر سطحی غنیسازی کنیم و رآکتور و رادیودارو تولید و در پزشکی و کشاورزی استفاده کنیم. اینها حقوقی بودند که داشتیم بهره میبردیم و از هیچ کدام از قوانین بینالمللی و موافقتنامهها هم عدول نکردیم، تا زمینه برای عدم اعتماد فراهم شود. اینکه به هر دلیلی بی اعتمادی را به رسمیت بشماریم و اصل قرار بدهیم و محور کارها و تعاملاتمان با غرب بگذاریم، محل تأمل است.
بر فرض هم بخواهیم اعتماد را افزایش بدهیم، نیازی به توقف فعالیت ها نیست، این فرآیند اعتماد سازی می تواند با مذاکره و ارائه توضیحات و مستندات و از طریق نظارت فنی آژانس شکل بگیرد، حتی همین الان که توافقنامه ژنو و بیانیه لوزان را پذیرفتیم، در این دو گفته شده راستیآزمایی توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی صورت میگیرد. خوب، الان هم آژانس نظارت کامل دارد. این اعتمادسازی میتوانست توسط آژانس ایجاد شود و اگر جایی نکته ای بود، که نیست، آژانس میتواند بازرسی و بررسی کند. فرآیند و سازوکاری که بعداً میخواهد راستی آزمایی کند همین الان دارد نظارت می کند، همین مسیر میتواند طی بشود و اعتماد طرف مقابل ـ که ادعا میکند بیاعتماد است و برای اثبات این ادعا سند و مدرکی هم ندارد ـ در این فضا جلب شود.
چگونه است که مسیر اعتمادسازی محروم شدن مردم از حق مسلم شان است؟ چگونه است که فرآیند اعتماد سازی با از بین بردن دستاوردهای بومی و استقلال هسته ای کشور و ایجاد وابستگی در صنعت هسته ای به نتیجه می رسد؟! چطور است که علیرغم این که همه فعالیت های ما قانونی بوده باید برای جلب به اصطلاح اعتماد یک رژیم ظالم مستکبری که در تمام دنیا مشغول جنایت است، مردم مان را از داشتن یک فناوری صلح آمیز برتر که دهها نیاز ما را در بخش های مختلف کشاورزی، پزشکی و تولید برق مرتفع می کند، محروم کنیم؟! چگونه است که اعتماد آمریکا با عقب ماندگی ما جلب می شود؟! چرا وقتی که ما در دهه پیشرفت و عدالت با تلاش جوانان غیور این مرز و بوم که نمونه بارز آن ها شهید احمدی روشن است، به فناوری بومی هسته ای دست پیدا کردیم و آن را برای رفع نیازها و توسعه صنعت و اقتصاد کشور به کار گرفتیم، موجب بی اعتمادی آمریکا به ما می شود اما اگر دست از رشد و پیشرفت برداریم و مسیر عزت و اقتدار کشور را متوقف کنیم و برای کسب تکنولوژی تولید رادیوداروهایمان دست گدایی به طرف آنها دراز کنیم و جان یک میلیون نفر از بیمارانمان را به مخاطره بیاندازیم به ما اعتماد می کنند؟ این چه فرآیند اعتمادسازیی است که از طریق عقب ماندگی و وابستگی فنی و اقتصادی طی می شود؟!
* با توجه به آنچه که اعلام شده است امتیازات فنی داده شده منجر به نابودی صنعت هستهای ما میشود و در پانزده سال آینده نمیتوانیم ادعا کنیم صنعت هستهای داریم، چون پانزده سال پیشرو عملاً از دست میرود.
وقتی ۲۰ هزار مگاوات برق هستهای را هدف قرار میدهیم، آیا می توانیم با شش هزار ماشین سانتریفیوژ نسل یک کارمان را جلو ببریم؟ حتی اگر ۱۹۰ هزار سو را نیز برای ده یا پانزده سال هدف قرار بدهیم باز هم با این تعهدات از آن عقب می افتیم. ضمن اینکه دنیا و صنعت و فناوری هسته ای طی این مدت پیشرفت می کند و ما که تقریبا متوقف هستیم به عقب ماندگی مضاعف دچار می شویم.
* این فرض را در نظر بگیرید که میخواهیم یک سری امتیازات بدهیم بدون اینکه صنعت هستهایمان آسیب ببیند و بدون اینکه اهداف و چشماندازی که در نظر گرفتیم، محقق نشوند. آیا میشود سناریوی بهتری طراحی کرد؟
ما مجبور به توافق نیستیم. مگر بزرگترین تحریم تاریخ به همراه پیچیده ترین عملیات جاسوسی سرویس های امنیتی غربی، توام با خرابکاری صنعتی و بکارگیری مهیب ترین سلاح سایبری حال حاضر دنیا، استاکس نت، همزمان با ترور و تهدید دانشمندان هسته ای در صنعت غنی سازی اتفاق نیافتاد؟! آیا این تحریم ها توانست چرخ سانتریفیوژهای ما را از حرکت بیاندازد، یا منجر به افزایش کمی و کیفی آنها شد؟ پس اگر ما بخواهیم می توانیم در سال همدلی و هم زبانی دولت و ملت، دست به دست هم دهیم و با اتکا بر داشته ها و سرمایه های دینی، فرهنگی، علمی و انسانی خود مشکلات تحریم را از سایر صنایع کشور برطرف کنیم و از سد تحریم ها عبور کنیم. چه کسی گفته که دلیل تمام مشکلات کشور و تنها راه توسعه و پیشرفت کشور رفع تحریم هاست؟ اگر این طور است چرا صنعت برتر غنی سازی با این همه تحریم به صورت بومی در کشور رشد کرد؟
وقتی کشوری می تواند علیرغم بزرگترین تحریم تاریخ، رادیوداروی یک میلیون بیمار خود را در داخل تولید کند حتما می تواند داروهای دیگر را نیز در داخل تولید کند، وقتی جوانان با غیرت ما می توانند قطعات ماشین سانتریفیوژ را تولید کنند محققا می توانند قطعات صنعت نفت و خودرو را که از فناوری پایین تری برخوردار است را در داخل تولید کنند. وقتی همه توان فناوری اطلاعات دنیا در یک بدافزار جمع می شود تا همه دستاوردهای یک ملت را از بین ببرد، اما با مجاهدت غیور مردانی چون مصطفی احمدی روشن دشمن در بزرگترین حمله سایبری دنیا شکست مفتضحانه می خورد حتما می توان تجهیزات صنعت و فناوری اطلاعات و ارتباطات کشور را در داخل تولید کرد و شبکه ملی اطلاعات ایران اسلامی را طراحی و پیاده سازی کرد.
پس در شرایطی که ما مجبور به توافق نیستیم و دشمن به فرمایش مقام معظم رهبری تحت فشار است و نیازمند توافق می باشد، در این شرایط می بایست در مذاکره شرایط را به گونه ای پیش بریم که سایت های غنی سازی نطنز و فردو با حداکثر ظرفیت تکمیل و به غنی سازی ادامه دهند و سایر تاسیسات ما نیز فعال باشد و بتوانیم این صنعت را با آن اهداف متعالی مورد نظر مردم و مقام معظم رهبری به پیش بریم. سناریوی مناسب از نظر فنی سناریویی است که زحمات شهدای هسته ای را پابرجا نگهدارد و روند توسعه این صنعت را همچنان با عزت و اقتدار به پیش برد، اما عمده اقداماتی که پذیرفتیم آسیبهای جدی میزنند و به هیچ وجه بازگشتپذیر نیستند، یا با هزینههای بسیار هنگفت مالی، فنی و تکنولوژیکی و صرف زمان بسیار همراه است و هزینه فرصت زیادی از کشور میگیرد. در واقع مجموعه این اقدامات صنعت هستهای را دچار رکود می کند و مردم و نسل آینده را از داشتن این فناوری و صنعتی که یکی از پایه های اساسی پیشرفت کشور در صنعت، پزشکی، کشاورزی و سایر حوزهها است محروم می نماید.
* آیا الان برای تأمین سوخت ۲۰ درصدی که برای تهران در نظر گرفته بودیم، دچار مشکل نمیشویم؟
در سال های قبل میتوانستیم علیالدوام اورانیوم با غنای ۲۰ درصد را تولید و علاوه بر تأمین نیازهایمان تحقیقاتمان را هم سریعتر دنبال و تولید رادیوداروهایمان را توسعه بدهیم و حتی به صادرات رادیوداروها فکر کنیم. با مقدار سوخت ۲۰% ی که داریم، صرفا می توانیم تا حدود ۴ سال راکتور تهران را فعال نگه داریم، چون اجازه تولید سوخت ۲۰% را هم نداریم قطعاً باید مدیریت مصرف جدیی را اعمال کنیم. اگر رآکتور اراک راه میافتاد، هم نوع رادیوداروها و هم ظرفیت تولیدمان به سرعت توسعه مییافت. اینها محدودیتهایی است که بر ما تحمیل شده است و باید بپذیریم که به نحوی آنها را پذیرفتهایم.
* با تشکر از مصاحبه جامعتان و وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
ادعاهای
فنی مطرح شده پس از بیانیه لوزان، توسط برخی مذاکره کنندگان ارشد ایرانی،
انتقادات گسترده کارشناسان فنی مسائل هسته ای را به دنبال داشته است. ادعای
مدیران ارشد صنایع هسته ای کشور مبنی بر باقی ماندن صنعت هسته ای با وجود
توافق لوزان و همچنین شرح داده و ستانده در این مذاکرات، آنقدر نگران کننده
و تاسف برانگیز هست که دغدغه مندان را به تکاپوی توضیح و بازخواست
بیاندازد.
مهندس حسین آب نیکیاز مدیران ارشد سابق صنعت غنی سازی، رییس مرکز توسعه سازمان انرژی اتمی ایران و نزدیک ترین دوست و همکار شهید احمدی روشن بوده است. وی که پس از روی کار آمدن دولت یازدهم، به دلیل روحیه پیگیری ویژه ای که برای توسعه صنعت هسته ای کشور همچون دوست شهیدش داشته، مورد بی مهری ویژه قرار گرفته و از سمت های خود برکنار شده است، در خصوص جزئیات فنی در تفاهمات صورت گرفته و آنچه قبل از بیانیه لوزان داشتیم و آنچه در نتیجه این تفاهمات خواهیم داشت نکات قابل توجهی و قبلا گفته نشده ای را بیان کرده است.
آنچه در ادامه می خوانید مشروح گفتگو با این مدیر ارشد و سابق هسته ای کشور است:
*با عرض سلام و تشکر بابت وقتی که در اختیار ما گذاشتید. با توجه به چشماندازی که ایران در برنامه پنج، ده یا بیست ساله هستهای برای تأمین انرژی و رادیوداروی کشور داشت، پذیرش تعهدات اخیر و اینکه در برنامه پانزده ساله قرار است فقط شش هزار سانتریفیوژ را استفاده کند، خللی در برنامه از قبل تنظیم شدهاش برای تأمین نیازهای کشور ایجاد نمیکند؟
بدیهی است که ۲۰ هزار مگاوات برق هسته ای نیازمند حدود ۳ میلیون سو ظرفیت غنی سازی است. یعنی حتی اگر کل سایت نطنز و فردو با ماشین های نسل یک فعلی تکمیل می شد، حدود ۶۰ هزار سو غنی سازی ایجاد می شد، حال اینکه ظرفیت فعلی به حدود ۵۰۰۰ ماشین (۶۰۰۰ ماشین که ۱۰۰۰ تای آن غنی سازی نمی کند، لذا ۵۰۰۰ ماشین نسل یک فعال در حوزه غنی سازی خواهیم داشت) ،با ظرفیت حدود ۶۰۰۰ سو تقلیل می یابد که با چشم انداز ۲۰ هزار مگاوات برق هسته ای فاصله زیادی دارد. به عبارت بهتر، اگر این ۵۰۰۰ ماشین بیش از ۲۰ سال کار کنند فقط سوخت یکسال نیروگاه بوشهر را تامین می کنند. پس این شرایط حتی پاسخگوی نیروگاه فعال ما در بوشهر هم نیست.
* اگر موافقید مروری کلی به برخی توافقات انجام شده در لوزان در حوزه غنی سازی داشته باشید و تاثیر توافقات را بر توسعه صنعت و فناوری غنی سازی و نسبت این صنعت را با نیازهای کشور را بررسی کنید؟
در بحث ها و مذاکرات اخیر تعداد ماشینهایمان را از ۱۹ هزار ماشین به شش هزار کاهش دادهایم، پس حدود ۱۳ هزار ماشین باید انبار شده و جایگزین ماشینهایی شوند که از بین میروند. مفهوم ظریفی در اینجا وجود دارد که خواهش میکنم به طور جدی به آن توجه شود. وقتی ۱۳ هزار ماشین را به انبار میآوریم واز ۱۲ هزار تای آن که نسل یک هستند به عنوان جایگزین ماشینهایی که مستهلک میشوند و از بین میروند، استفاده می کنیم، یعنی برای یک دوره طولانی نباید ماشین سانتریفیوژ جدید تولید کنیم و ماشینهایی را که باز کرده و در انبار گذاشتهایم، باید بهجای ماشینهایی که خراب و از دور خارج میشوند استفاده کنیم، در توافقنامه ژنو تولید ماشینهای سانتریفیوژمان را بهشدت کاهش داده وبه کمتر از ۲۰% ظرفیت تولید رساندیم، یعنی متعهد شدیم فقط به تعداد ماشین هایی که از بین می روند، آن هم از نسل یک(IR۱) تولید کنیم، اما شرایط فعلی آن را به صفر می رساند.
* چرا؟
چون تا حالا تعهد کرده بودیم به تعداد ماشینهایی که از بین میرود تولید کنیم، لذا هر قدر ماشین از بین میرفت ماشین نسل یک تولید و جایگزین می کردیم اما حالا میگویند باید از ماشین های انبار شده جایگزین کنیم. اگر چنین شرایطی اجرا شود در این زمینه یک مرحله عقبنشینی کردهایم. قرار بود تا حالا به تعداد crash تولید کنیم، ولی اگر از یازده هزار ماشین نسل یک جمع آوری و انبار شده جایگزین کنیم، این امر تولید ما را متوقف میکند. وقتی تولیدمان را طی چند سال محدود یا متوقف کنیم، زنجیره تأمین و مجموعه پیمانکارانی که در فرآیند تولید ماشینهای سانتریفیوژ به ما کمک میکردند بیکار خواهند شد. بنابراین، صنعت غنی سازی را رها میکنند و به صنایع و بازارهای دیگر میروند. به این ترتیب زنجیره تأمین بهطور کامل از بین میرود.
فکت شیت آمریکایی ها علاوه بر اینها، گفته که زیرساخت ماشین ها نیز باید بهمراه آنها جمع آوری شود، یعنی تمام پمپ ها، شیرها، فشارسنج ها، تابلوهای کنترل، لوله های تغذیه و کلیة تاسیسات، بهمراه ماشین ها باید جمع آوری شود. در صورتی که در توافق نهایی این نکته مورد پذیرش قرار گیرد به معنای وارد آمدن آسیب جدی به زیرساخت ۱۳۰۰۰ ماشین جمع آوری شده خواهد بود و اگر جمهوری اسلامی بخواهد مجدداً این زنجیره ها را راه اندازی کند، زمان و مشکلات بسیاری را باید تحمل نماید.
همچنین بر اساس متن صریح بیانیه لوزان تنها سایت غنیسازی فعال ما سایت نطنز خواهد بود و قرار است در سایت فردو غنیسازی انجام نشود و اگر ۱۰۰۰ ماشین هم در آن میماند، صرفاً دو زنجیره آن فعال است و به جداسازی ایزوتوپهای غیر رادیواکتیو اختصاص می یابد و در حوزه های غیر هسته ای بکار گیری خواهد شد. زیرا مواد رادیواکتیو و اورانیوم نباید در سایت فردو وجود داشته باشد، به این معنی که حتی در سایت فردو که از جهت امنیتی بیش از ۱۰۰ متر زیر زمین است نمی توانیم اورانیوم غنی شده یا سوخت را انبار و نگهداری کنیم. براساس بیانیه لوزان سایت فردو باید تبدیل به محل تحقیقات هستهای، فیزیک وتحقیقات پیشرفته!! شود. ایجاد یک مجموعه تحقیقاتی در چنین موقعیت جغرافیایی، در بیابان های اطراف شهر قم، در سایت فردو، آن هم بیش از ۱۰۰ متر زیر زمین جای تأمل دارد! مگر دانشگاه های ما آزمایشگاه های لازم برای تحقیقات فیزیک را ندارد که در فردو مرکز تحقیقاتی راه اندازی کنیم. نکته مهمتر اینکه راه اندازی مرکز تحقیقات فیزیک اگر بهانه جمع آوری تاسیسات غنی سازی و زیرساخت های خط تولید غنی سازی باشد، منجر به آسیب های جدی ای به تاسیسات این سایت می شود و به مراتب از تعطیلی کل سایت فردو خطرناک تر است.
مطلب دیگری که در لوزان در حوزه فنی حاصل شده این است که بر اساس توافق ژنو تولید اورانیوم ۲۰ درصد متوقف شد لیکن بر اساس توافقنامه ژنو غنی سازی کمتر از پنج درصد مجاز بود، اما هم اکنون غنیسازی ما روی ۳/۶۷ درصد متوقف شده است، نه کمتر و نه بیشتر. این که غنی سازی ما محدود به یک عدد خاص با این دقت باشد محل تامل است و می تواند در مراحل اجرای توافقات اختلاف جدیی ایجاد کند و کار تولید را با چالش روبرو کند.
* آیا در فردو هر وقت غربی ها توافق را نقض کردند ما می توانیم فوراً شیر سانتریفیوژها را باز کنیم و غنی سازی کنیم؟
حسب فرمایش ریاست محترم سازمان انرژی اتمی ایران در فردو ما متعهد شدیم که حدود ۲۰۰۰ ماشین را جمع آوری کنیم و فقط ۱۰۰۰ ماشین باقی می ماند که ۳۵۰ تای آنها پس از اعمال تغییرات در جداسازی ایزوتوپ های پایدار بکار می رود، اگر طرف غربی توافق را نقض کرد ما فقط می توانیم ۱۰۰۰ سانتریفیوژ را مجدداً تغییر داده و راه اندازی کنیم که البته آنهم به دلیل تغییرات در ۳۵۰ ماشین نیاز به کار فنی دارد،. ۲۰۰۰ ماشین دیگر که جمع آوری شده و بجای ماشین های کرشی قرار است مورد استفاده قرار گیرد، اگر بجای ماشین های کرش شده استفاده نشده باشد را باید بیاوریم نصب کنیم و کار را شروع کنیم.
البته این به شرطی است که ما متعهد نشویم تا علاوه بر این ۲۰۰۰ ماشین، زیرساخت آنها را نیز جمع آوری کنیم، که ظاهراً طرف آمریکایی چنین ادعایی دارد، در آنصورت ماه ها زمان باید صرف شود تا همه چیز به حالت قبل بازگردد، ضمن اینکه برخی از زیرساخت ها و ماشین ها در فرآیند بازکردن و انتقال به انبار، از بین می روند.
نکته دیگر اینکه متعهد شده ایم که اورانیوم غنی شده را از حدود ده هزار کیلو به چند صد کیلو کاهش دهیم. لذا باید بلافاصله مواد تولیدی را ببریم و استفاده کنیم و موادی را که نگه میداریم، نباید بیش از ۳۰۰ کیلو برسد.
* منظورتان این است که بعد از آنکه تولید شد، سریعاً اکسید شوند؟
بلی
* آیا الان امکان استفاده از آنها را داریم؟
امکان تولید سوخت را داریم، ولی این تعهد که نباید اورانیوم بیش از این مقدار ذخیره شود و باید بلافاصله مصرف شود، علاوه بر مباحث سیاسی و حقوقی، مسائل فنی ای را به ما بار و فرآیند تولیدمان را سختتر و پیچیدهتر میکند. زیرا جزئیات فنی این بند ابهام داشته و قابل تفسیر است. مثلاً این مقدار شامل مواد موجود در لولهها و مواردی از این قبیل است یا نه؟ و مواردی از این دست... امیدوارم در مذاکرات بعدی اینها دقیقاً مشخص و جوری تعیین تکلیف شوند که دیگر محل تفسیر و ابهام ایجاد نکند که دست طرف مقابل را برای سوء استفاده باز کند.
* سئوال دیگر این است که آیا تعهداتی که داریم میدهیم بازگشتپذیر هستند یا نه؟
به هر حال باز کردن ماشینهای سانتریفیوژ و بردنشان به انبار و بهجای ماشینهای crash شده استفاده کردن، منجر به توقف تولید میشود و طبعاً ما زنجیره تأمین را از دست میدهیم و صنعت تولید ماشینهای سانتریفیوژمان به شدت آسیب می خورد. بدیهی است این فرآیندی نیست که به سرعت بتوانیم برگردانیم. سالهای زیادی طول کشیده تا این زنجیره تأمین ایجاد شده، پیمانکارهای مختلف آمده و در فرآیند تولید قرار گرفتهاند، تکنولوژی تولید در اختیارشان قرار گرفته و بعضاً ماه ها وسال ها سعی و تلاش کردند و نمونه های بسیار ساختند تا مسلط به این تکنولوژی شدند، حالا با توقف تولید ماشین سانتریفیوز یا کاهش بسیار آن، این صنعتگران از صنعت تولید مواد، تجهیزات و قطعات صنعت غنی سازی خارج می شوند و اغلب آنها دیگر مایل به ورود مجدد به این صنعت نمی شوند، لذا فرآیند ایجاد مجدد این زنجیره تامین بسیار مشکل خواهد بود.
* ضمن اینکه کلی شرکت دانشبنیان و نیرویی که پرورش داده شده است نیز از بین می رود.
نیروی انسانی بخش خصوصی یا شرکتهای داخل سازمان در این فرآیند آموزشی رشد کرده اند. اینطور نیست که این نیروها یکباره جمع شده باشند. ولی با روندی که ظاهرا قرار است پی گرفته شود، این نیروها یکباره از دست میروند و شرکتهای فعال در این حوزه که اکثراً خصوصی هستند، از زنجیره تأمین خارج میشوند و برگرداندن آنها به زنجیره تأمین، ایجاد مجدد زنجیره تأمین، و آن را به سطح استاندارد و کیفیت و ظرفیت لازم رساندن مقوله بغرنجی است که مستلزم صرف ده ها میلیارد تومان هزینه و صرف چندین سال وقت است، دستاوردهای ما در طول چندین سال با زحمات افرادی همچون شهید احمدی روشن با سالها مجاهدت شبانه روزی و طاقت فرسا ایجاد شده است و نمی توان با یک امضاء آن را منهدم کرد و مجدداً یک شبه و به سرعت آنها را بازگرداند.
همچنین وقتی ذخیره مواد غنی شده را اکسید کرده و به ۳۰۰ کیلو رساندیم دیگر نمیتوانیم به سرعت این مقدار ماده غنی شده را تولید کنیم. تولید حدود ده هزار کیلو اورانیوم ۳/۵% به چندین سال زمان نیاز دارد، و بازگشت به شرایط اولیهمان به این سرعت ممکن نخواهد بود. نکته مهم دیگری که در فکت شیت طرف آمریکایی ذکر شده بود جمع آوری ماشین ها با زیر ساخت آنها است، یعنی مثلاً ماشین های سایت فردو را با تجهیزات و زیرساختهایش جمع کنیم، مقولهای مهم و بسیار پیچیده است. زمانی که ماشین سانتریفیوژ را جمع میکنیم و به انبار میبریم، ماشین دچار مشکلاتی می شود. همچنین در فرآیند انتقال ماشین به انبار، نصب و استفاده مجدد، بخشی از ماشین ها از بین میرود، اما اگر بخواهیم آنجور که در فکت شیت نوشته شده، ماشین ها را با زیرساختش جمع کنیم، آسیبهای بیشتری وارد شده و بخشی از زیرساخت ها نیز از بین خواهد رفت. اینها نکات فنی ای هستند که باید در مذاکرات بعدی مد نظر قرار بدهیم زیرا تغییرات فنی اصلا ساده نیست.
نکته بعدی تعدادی ماشین نسل دو است که نصب کرده بودیم که همه اینها نیز باید باز شوند. این ماشین ها در مرحله تست قرار داشت، که ما توافق ژنو را قبول کرده و فرآیند تست را متوقف کردیم اما حالا باید اینها را کنار بگذاریم و باز کنیم و به انبار منتقل کنیم.
مسئله بعدی تحقیق و توسعه ماشین های سانتریفیوژ است که باید مد نظر قرار بگیرد. فرآیند تحقیق و توسعه یک ماشین سانتریفیوژ، از هر نسلی، فقط تولید یک نمونه از آن ماشین نیست. این یک بحث فنی است که شاید کمتر بدان توجه میشود. وقتی یک ماشین جدید سانتریفیوژ تولید و یک نمونه آن گاز دهی میشود، هنوز فرآیند تحقیقاتی آن کامل نشده است، مثل خودروسازی که وقتی یک نمونه آزمایشگاهی خودرو از یک مدل جدید تولید و آن را تست میکنیم به معنی این نیست که کار تحقیقات آن خودرو کامل شده است، و می توان تولید صنعتی آن را در تیراژ میلیونی شروع کرد، بلکه باید ده ها نمونه از این خودرو تولید و در شرایط مختلف تست شده و بکارگیری شود تا فرآیند تحقیقات کامل شده و تولید صنعتی خودرو ممکن شود. به طور مشابه، برای ماشین سانتریفیوژ نیز باید اول یک نمونه ماشین جدید، سپس سری های ده و۲۰ تایی ماشین تولید و تست شود، سپس نوبت تست یک زنجیره کامل فرا می رسد و حتی بعضا باید چندین زنجیره را نصب و با هم تست کرد تا ماشین به ثبات و پایداری لازم برسد و فرآیند تحقیق و توسعه یک ماشین سانتریفیوژ خاص کامل شده و آماده تولید صنعتی شود. حتی بعضا تست سه الی پنج زنجیره از ماشین جدید لازم است تا آن ماشین به حالت پایداری و ثبات برسد.
فقط در این صورت است که میتوانیم بگوییم تحقیق و توسعه یک نوع ماشین جدید کامل شده و این ماشین میتواند وارد فرآیند تولید صنعتی شود. اما در توافق ژنو و همن طور در بیانیه لوزان پذیرفتیم که فقط ماشین نسل یک تولید کنیم و متعهد شده ایم که ماشین نسل های بالاتر را تولید نکنیم لذا قطعاً نمیتوانیم ماشینهای تحقیقاتی نسل بالاترمان را به تعداد چند صد دستگاه تولید و در قالب چندین زنجیره تست کنیم و مجبوریم فقط ماشینهای نسل یک یا (IR۱) را تولید کنیم و مجوز نداریم چند زنجیره از ماشین نسل دو یا (IR۸) را که سوی ۲۴ دارد، را تولید و نصب و تست نموده و آماده کنیم تا اگر زمان ممنوعیت ۱۰ یا ۱۵ ساله بر طرف شد تولید صنعتی آنها را فورا آغاز کنیم.
اینکه گفته شده در طول ده سالی که محدودیتها را پذیرفتیم ماشین سانتریفیوژ (IR۸)مان را تست میکنیم و به صنعتیسازی میرسانیم و بلافاصله بعد از رفع تعلیق میتوانیم با استفاده از ماشین با سوی ۲۴ (که ۲۴ برابر ماشین های فعلی (IR۱) ظرفیت تولید دارد)، صنعت غنی سازی مان را توسعه دهیم، محل تامل است. باید به این نکته توجه کنیم که زمانی میتوانیم این کار را بکنیم که در طول این سالها بتوانیم ماشین (IR۸) را علاوه بر یک ماشین به تعداد چند ده تایی و نیز یک زنجیره و چند زنجیره برسانیم و تولید، تست، نصب و گازدهی کنیم. وقتی توانستیم این مراحل را انجام بدهیم یعنی فرآیند تحقیق و توسعه در مورد این ماشین طی شده است. بعد می توانیم بگوییم این ماشین تولید و تحقیقاتش تمام شده است و آماده ورود به عرصه تولید صنعتی است.
لذا حتی اگر زمانی این محدودیت هایی که ما می پذیریم رفع شد ماهها و شاید سالها زمان لازم داریم تا بتوانیم فرآیند صنعتی سازی ماشین (IR۸) یا هر ماشین دیگری را به سرانجام برسانیم.
* منظورتان این است که به صورت پایلوت باید این کار را در نمونه کوچک انجام بدهیم...
بلی، در شرایط موجود ما رسماً محدودیت جدی در تحقیق و توسعه ماشینهای سانتریفیوژ نسلهای بالاتر را پذیرفتهایم و فعالیتهای تحقیق و توسعه ماشینهای نسل بالاترمان محدود و با چالش و مشکل روبرو میشود و این محدودیت اساسی ای است که در تحقیق و توسعه ماشینهای سانتریفیوژ به ما تحمیل خواهد شد. اصلاً نباید تصور کنیم فرآیند تحقیق و توسعه ماشینهای سانتریفیوژ صرفاً با تولید یک نمونه از هر ماشین کامل خواهد شد. این فرآیند حتماً با تولید چند صد ماشین و راه اندازی زنجیره و تست آنها میبایست ادامه یابد که مجوز این کار را طبق توافقی که کرده ایم، نداریم. لذا تحقیق و توسعهمان در ماشینهای سانتریفیوژ کاملاً آسیب می خورد.
نکته دیگری که در تحقیق و توسعه باید مدنظر قرار گیرد این است که در بیانیه لوزان تاکید شده که تحقیق و توسعه غنی سازی براساس یک جدول زمانی در سطح توافق انجام شده باید انجام شود. لذا تحقیق و توسعه بدون محدودیت و کاملاً آزاد نیست بلکه کاملاً محدود و براساس جدول و زمانبندی خاص مورد توافق غربی ها و هماهنگی آنها انجام خواهد شد و دست طرف غربی باز است تا محدودیت هایی که مد نظر قرار دارد را بر ما تحمیل کند.
* پس با این بحث های فنی که شما فرمودید ما مواد غنی شده را به حدود ۳۰۰ کیلو کاهش می دهیم که اگر بخواهیم این کاهش ذخایر را جبران کنیم چند سال زمان نیاز دارد، سایت فردو را نیز از سایت غنی سازی به تحقیقات تبدیل کردیم که آن هم به معنای تعطیلی این سایت است، و تعداد ماشین های فعال سایت نطنز را به پنج هزار ماشین کاهش داده و تولید اورانیوم غنی شده ۳.۵% را به نصف تقلیل دادیم، و تولید ماشین سانتریفیوژ را محدود به ماشین نسل یک و آنهم به تعداد کم یا صفر ماشین محدود کرده ایم، و کارخانه تولید ماشین را تعطیل نموده و زنجیره تامین ماشین سانتریفیوژ را هم از بین برده ایم. هیچ یک از این اقدامات بازگشت پذیر نیست و برگرداندن آنها به حالت قبل سالها زمان و میلیاردها تومان هزینه در بردارد، این طور است؟
این بحث ها هر چند فنی است اما بحث پیچیده ای نیست که حتی یک فردی که حداقل های صنعت را بداند نتواند آن را بفهمد، بحث کاملا واضح و مبرهنی است.
* آیا این محدودیت ها فقط صنعت غنی سازی را در بر می گیرد و سایر اجزاء تولید سوخت(چرخه سوخت) درگیر این محدودیت ها نمی شود؟
این محدودیتها کل مجموعه صنعت هسته ای، از اکتشاف و استخراج تا تولید سوخت و تولید رآکتور را تحت تأثیر قرار میدهد و کلاً صنعت هستهای با محدودیت اساسی روبرو میشود. با مطالعات انرژی که آمریکایی ها در زمان طاغوت انجام داده بودند، با وجود نیازهای انرژی بسیار پایین سال های دهه های ۵۰،۶۰ و ۷۰، حدود ۲۰ هزار مگاوات برق هستهای به عنوان نیاز کشور را در سبد برقمان توصیه نموده بودند. الان با افزایش روزافزون نیازهای انرژی کشور در چشم انداز ۱۰ تا ۱۵ ساله آتی و الزام نمودن تولید ۲۰ هزار مگاوات برق هستهای و ایجاد زیرساخت های لازم برای توسعه چرخه سوخت توسط مجلس، احتیاج به صنعت بزرگی داریم.
نکتهای که مغفول قرار گرفته این است که فکر کنیم ما چیزی را از دست ندادهایم. اگر تصور کنیم قرار است صنعت هستهای در حوزه تولید انرژی، ۲۰ هزار مگاوات برق هستهای را با ساخت و بهره برداری از رآکتورهای هسته ای و تولید سوخت آن برای ما تأمین کند، میبینیم برای یک دوره طولانی ده ساله خودمان را به پنج هزار ماشین سانتریفیوژ با ظرفیت تقریباً شش هزار سو محدود کردهایم، لذا حتی قدرت تولید سوخت رآکتور هزار مگاواتی بوشهر که ۱۹۰ هزار سو ظرفیت غنی سازی نیاز دارد را نیز نخواهیم داشت.
بنابراین طی این دوره ۱۰ الی ۱۵ ساله از اهدافی که در این صنعت ترسیم کردهایم عقب میافتیم و برای تأمین نیازهای کشور، به ویژه در تولید انرژی، با چالشهای عمده و جدی مواجه خواهیم شد. در شرایطی که داشتیم صنعت Hi-Tech و تکنولوژی برتر هسته ای را در کشور توسعه می دادیم تا بتوانیم کشور را در حوزههای مختلف تقویت و نیازهایش را تأمین کنیم، حالا در وضعیتی قرار گرفتیم که نه تنها هدف تولید ۲۰ هزار مگاوات برق هستهای را که قرار بود تحقق بخشیم، متوقف نمودیم. بلکه حتی برای تأمین صنعتی که بتواند سوخت هزار مگاوات برق هستهای را به شکل بومی در کشور تولید کند، دچار مشکلات عدیده و جدی خواهیم شد و اگر زمانی کشور روسیه از تامین سوخت هسته ای نیروگاه بوشهر سرباز زند، ما دچار مشکل می شویم. زیرا نه در توافق ژنو و نه در بیانیه لوزان هیچ کشور خارجی متعهد به تامین سوخت نیروگاه بوشهر نشده است. لذا باید بپذیریم این محدودیت بر کل صنعت هسته ای بار شده است.
صنعتی که ۲۰ هزار مگاوات برق هستهای را هدف قرار داده بود و باید هم در حوزه اکتشاف و استخراج، هم در حوزه غنیسازی، و هم در زمینه تولید سوخت و طراحی و ساخت رآکتورهای هستهای و تولید رادیوداروها توسعه قابل ملاحظهای پیدا میکرد، حالا با مسائل متعددی روبرو میشود و قطعاً این صنعت با چشمانداز بسیار کوچکی که برای آن ترسیم شده است، یعنی تولید سوخت نیروگاه بوشهر در حدود ۲۰ سال، حالا دیگر به حاشیه میرود و به طور جدی ای از اهداف ترسیم شده قانونی عقب میافتد. این توافقها بهطور جدی بر کل این صنعت و پیشرفت، رشد و توسعه آن سایه میاندازد و کشور را از داشتن چنین صنعتی محروم میکند.
* گریزی به اراک میزنم که آقای ظریف مطرح کرده بودند در بازطراحی قرار است از تکنولوژیهای جدیدی استفاده شود، البته به صورت بومی، که برداشتم این بود که قرار است انتقال تکنولوژی از طرف غربیها انجام شود. ادعای ایشان این بود که اوضاع بهتر خواهد شد. آیا صحت دارد؟
غربیها به ما تعهد ندادهاند چه تکنولوژیی را در اختیار میگذارند؟ در چه مدتی این بازطراحی انجام میشود؟ در طول فرآیند بازطراحی چه کمکی به ما میکنند؟ و هیچ موردی را در این خصوص رسماً متعهد نشدهاند، اما ما فرآیند تکمیل این راکتور را طی یک سال و نیم گذشته متوقف کردیم و در ادامه نیز پذیرفتیم که قلب راکتور را خارج نموده و و بعد از آنکه با کمک آنها بازطراحی کردیم، دوباره آن را بسازیم و نصب و راه اندازی کنیم، به نحوی که هدف آنها را محقق سازد و رضایت آن ها جلب شود، و صرفا آنها گفتهاند در این فرآیند به ما کمک میکنند، اما معلوم نیست کمک آنها دقیقاً چیست و قرار است چه تکنولوژیی را در اختیار ما قرار بدهند؟ کجای بیانیه لوزان گفته که طرف غربی تکنولوژی نسل های برتر راکتورهای هسته ای را به ما می دهد که از آن تکنولوژی برتری که ما قرار است دریافت کنیم سخن می گوییم.
پروژه رآکتور اراک بیش از ۹۰ درصد پیشرفت کرده بود و داشت مراحل پایانیاش را طی میکرد، ما برای اینکه رآکتورمان را راه اندازی کنیم تکنولوژی لازم را در اختیار داشتیم و نیاز تکنولوژیکی به آن ها نداشته و نداریم. تا الان دستمان برای گرفتن تکنولوژی رآکتور آب سنگین اراک پیش غرب دراز نبود و خودمان این کار را انجام میدادیم و این توان را داشتیم که با دانش بومی این پروژه را به پایان برسانیم و آخرین مراحل این پروژه هم داشت سپری میشد. حالا باید پروژه را متوقف و بخشهایی از آن را جدا کنیم و با فرآیند، تکنولوژی و طراحیای که مدنظر آنها است بازطراحی کنیم، این یعنی حداقل سه تا پنج سال وقت و حداقل دهها میلیارد تومان هزینه! کسی تعهد نداده است فناوری Hi-Tech به ما بدهد. بلکه این محصول خوشبینی ما به غربی هاست که بر خلاف دیدگاه مقام معظم رهبری و غیر منطقی است.
طرف غربی و آمریکاییها قابل اعتماد نیستند، و حتی وقتی تعهدی را مکتوب می نویسند و امضا می کنند، بارها و بارها آن را نقض می کنند، نمونه آن تحریم هایی است که بعد از توافق ژنو و بیانیه لوزان وضع کردند، آن وقت ما با یک وعده سر خرمن شفاهی بیاییم دل خوش کنیم و جشن بگیریم که کجا نشسته اید که فناوری نسل نوین راکتورهای هسته ای دنیا از گرد راه رسیده و بزودی پیش کش ما می شود!!
ما درخصوص استفاده از فناوری پیشرفته غربی در بازطراحی راکتور اراک جوری صحبت می کنیم که انگار قرارداد انتقال تکنولوژی بستیم و طرف غربی پول آن را دریافت نموده و تیم فنی و تجهیزات و دانش فنی در راه ورود به کشور است و باید به استقبال آن برویم.
وقتی آمریکایی ها در مذاکرات لوزان، علیرغم توافق جدی و تاکید بر پایبندی بر آن، فقط طی چند ساعت دو بار توافقات خود را تغییر داده اند حالا چطور می شود به گفته های آنها اعتماد کرد. بعلاوه، بازطراحی نیروگاه اراک قرار است با ایجاد یک شرکت مشترک با طرف غربی انجام شود.
ایجاد شرکت مشترک و همکاری با طرف غربی در یک شرکت مشترک هسته ای چیز تازه ای نیست که ما تجربه آن را نداشته باشیم. ما قبل از انقلاب در صنعت غنی سازی فرانسه سرمایه گذاری کردیم و سهام چندین شرکت استخراج اورانیوم را خریدیم و تا الان نیز ما در برخی از اینها سهام دار هستیم. در طی ۳۶ سال پس از انقلاب طرف های خارجی نه محصول شرکت های مشترکی که ایران سهام دار آنها بود را به ما دادند، نه دانش فنی و اطلاعات غنی سازی را در اختیار ما گذاشتند، نه سانتریفیوژ و تاسیسات غنی سازی را به ما منتقل کردند، نه اجازه دادند از تیم فنی و کارشناسی آن شرکت ها استفاده نموده و انتقال تکنولوژی بدهیم، حتی اجازه یک بازدید ساده را به دانشمندان صنعت غنی سازی کشور ندادند و همواره تلاش کردند ما را از سهم مان در این شرکت ها محروم کنند، حالا ما اینقدر به همکاری با آنها و پایبندی به تعهداتشان خوشبین هستیم.
به هر حال همکاری هسته ای با ایجاد شرکت مشترک اقدام جدیدی نیست. ایران اسلامی ۳۶ سال تجریه عملی در این حوزه دارد. بعلاوه، در توافق ژنو همین غربی ها که قرار بود قطعات هواپیما به ما بدهند چقدر به تعهداتشان عمل کردند؟ هر چقدر قطعات هواپیما به ما دادند همان مقدار هم سوخت و تجهیزات راکتور اراک و سوخت ۲۰% راکتور تهران را به ما می دهند. اینهایی که سوخت ۲۰% بما ندادند و جان یک میلیون بیمار ما را با مخاطره روبرو کردند تا ابزار فشاری بر ما باشد، آیا بعد از این به تعهداتشان بموقع عمل می کنند؟!!
* بازطراحیها به چه صورتی است؟ آیا با بازطراحی قلب رآکتور اراک امکان بازگشت وجود دارد؟ یک سری اقدامات را طبق تعهداتمان انجام بدهیم و در مقابل غربیها هم هیچ تعهدی ندهند و اگر هم میدهند بدان عمل نکنند. آیا امکان دارد اراک را با همین حالتی که هست نگه داریم؟
اینجور نیست که مثلاً با فشردن یک کلید راکتور را عوض کنیم و رآکتور دیگری ساخته شود و هر وقت دلمان خواست کلید undo را کلیک کنیم و همه چیز به ماقبل برگردد. بدیهی است ما مثل غربیها که مصوبهای را در کنگره میگذرانند و تحریمها را افزایش می دهند نمیتوانیم تجهیزات را به حالت اول برگردانیم.
بازطراحی زمانی را از ما خواهد گرفت و اگر غربیها بخواهند از تعهداتشان عدول کنند، مجبوریم مجدداً کار تکمیل راکتور را ادامه بدهیم. اگر بازگشت در مرحله طراحی نباشد و به مرحله اجرا رفته باشیم تغییرات و بازطراحیها توام با صرف هزینه بالایی است. مضافاً، زمان زیادی را در مرحله توقف فعلی، بازطراحی و اصلاح رآکتور، از دست داده و میدهیم. رآکتور اراک را برای کار تحقیقاتی نیاز داشتیم، بهویژه برای تولید بسیاری از رادیوداروها و نیز جایگزینی برای رآکتور تهران. بازطراحی از ما زمان میگیرد و چون قرار است غربیها بازطراحی ما را تأیید کنند تا بتوانیم اجرا کنیم، مجموع همه اینها توام با از دست دادن زمان قابل توجهی است، زیرا ممکن است طرف غربی بازطراحی ما را تأیید نکند و در مراحل مختلف بازطراحی و ساخت و راه اندازی کارشکنی کند و به بهانه گیری زمان ما را تلف کند و کار راه اندازی راکتور اراک را بسیار به تاخیر اندازد.
* مثل قضیه بوشهر که سالها طول کشید...
همینطور است. فرضاً اگر همه چیز درست پیش برود و بتوانیم بازطراحی کنیم و غربیها هم کمک نموده و زود و بهموقع تأیید کنند، ما حداقل سه تا پنج سال دیگر را در راه اندازی راکتور اراک از دست خواهیم داد. لذا هزینه های مالی و هزینه فرصت قابل توجهی به ما تحمیل می شود.
* اگر بازطراحی را قبول نمیکردیم، آیا از لحاظ فنی هزینه طراحی از صفر مطابق آنچه که آنها میخواهند از بازطراحی کمتر نمیشد؟ مثلاً تأسیسات اراک را پلمپ میکردیم...
فعلاً نمیشود جمعبندی ویژهای کرد که چقدر هزینه میشود و اگر از ابتدا یک راکتورجدید با غربی ها بسازیم مقرون به صرفهتر است یا نه؟ ولی با گرفتاریها و اشکالاتی که غربیها در بازطراحی ایجاد میکنند، ممکن است هزینههای قابل توجهی بر ما بار شود و این هزینه جدی و قابل تأمل باشد. هنوز وارد این فرآیند نشدیم لذا نمیشود برآورد دقیق کرد، اما علاوه بر هزینه مالی و ريالی هزینه فرصت قابل توجهی بر ما تحمیل خواهد شد، ضمن اینکه نیروی انسانی را بیانگیزه میکند، چون پروژه یک سال و نیم متوقف شده است و طی سالهای بعدی هم دچار مشکلات و دو باره کاری و تغییرات فنی خواهد شد.
مساله قابل تامل دیگر در بازطراحی راکتور اراک این است که مقرر گردید بازطراحی بگونه ای باشد که سوخت راکتور از اورانیوم طبیعی به اورانیوم غنی شده تبدیل گردد و این سوخت نیز باید توسط غربی ها تامین شود. این یعنی راکتور بومی که با سوخت اورانیوم طبیعی که به غنی سازی نیاز ندارد را کنار بگذاریم و راکتوری داشته باشیم که نیاز به سوخت اورانیوم غنی سازی شده دارد و در تامین سوخت آن نیز وابسته شویم. وقتی این نکات را کنار هم قرار دهیم نتیجه این خواهد شد که تصمیم گرفیتم راکتور تحقیقاتی و تولید رادیو داروی تهران که سوخت آن را نیز خودمان تولید می کردیم را با یک راکتور بومی با سوخت طبیعی غنی نشده جایگزین کنیم که این پروژه در سایت اراک تا بیش از ۹۰% پیش رفت کرد و در شرایط راه اندازی بود اما حالا آمدیم و توافق کردیم که غنی سازی ۲۰% را تعطیل کنیم (این در شرایطی است که تقریباً سوخت سه سال راکتور تهران که تولید رادیوداروی یک میلیون بیمار را بر عهده دارد را ذخیره کرده ایم و بعد از سه سال برای این راکتور سوخت نداریم.) و راکتور اراک را نیز که قرار بود هم تحقیقات را توسعه دهد و هم در ساخت رادیو دارو جایگزین راکتور تهران شود را نیز قرار است با همکاری غربی ها بازطراحی کنیم که حدود ۵ سال زمان و میلیاردها تومان هزینه در بر خواهد داشت.
ضمناً بازطراحی بگونه ای خواهد بود که این راکتور به سوخت غنی شده نیاز دارد و این در شرایطی است که ما محدودیت غنی سازی داریم و این سوخت را نیز باید غربی ها تامین کنند.
همه اینها یعنی هم ادامه فعالیت راکتور تهران دچار چالش و تردید شده و طی چند سال آتی از فعالیت باز خواهد ماند و وابسته به غرب می شود و هم راکتور اراک که اگر متوقف نشده بود بزودی راه اندازی می شد و ما دو راکتور داشتیم، از یک راکتور بومی با سوخت طبیعی بومی به راکتور وابسته به غرب، هم در ساخت و راه اندازی و هم در تامین سوخت تبدیل شده است. یعنی از استقلال و خودکفایی در ساخت راکتور، تامین سوخت و تولید رادیودارو و بستر تحقیقاتی به وابستگی کامل سوئیچ می کنیم.
* دلیل تمامی اقداماتی که توسط تیم دیپلماسی ما با کمک انرژی اتمی انجام شده این است که داریم یک سناریوی اعتمادسازی برای طرف غربی ایجاد میکنیم که مطمئن شوند زنجیرهای که در نظر گرفتهایم فقط برای تأمین انرژی و رادیودارو برای مصارف پزشکی است. آیا این اعتمادسازی میتوانست به نحو دیگری که آسیبهای کمتری به صنعت هستهای ما وارد کند طراحی و اجرا شود؟
کار فنی ای که در حوزههای مختلف صنعت هستهای طی بیش از ده سال انجام میشده همگی مبتنی بر قوانین بینالمللی، NPT و با نظارت آژانس بر همه اقدامات ما بوده است. اصل اینکه غرب رویکرد و راهبرد بیاعتمادی را وسط میگذارد و محور فشارهای خود میکند، محل تأمل است، چرا که اصلاً زمینهای برای بیاعتمادی نداریم. یک فعالیت فنی داریم که در طول این سالها تحت نظر آژانس و بدور از هر گونه عدول از موازین بینالمللی و انحراف بوده است و کاملاً یک فرآیند صلحآمیز فنی است که دارد جلو میرود و تا امروز مشکلی نداشته و در آینده نیز نخواهیم داشت.
اینکه بپذیریم عدم اعتمادی وجود دارد و باید اعتمادسازی کنیم، آنهم برای کسانی که دهها، صدها و بلکه هزاران سلاح کشتار جمعی ساخته و در مواردی هم جنایت نموده و آن را بکار گرفته اند، مبنای درستی نیست.
حق مسلم مردم ماست که از مواهب فناوری هسته ای برخودار باشند. حق ماست که ماشینهای سانتریفیوژ با هر توان و به هر تعدادی تولید و در هر سطحی غنیسازی کنیم و رآکتور و رادیودارو تولید و در پزشکی و کشاورزی استفاده کنیم. اینها حقوقی بودند که داشتیم بهره میبردیم و از هیچ کدام از قوانین بینالمللی و موافقتنامهها هم عدول نکردیم، تا زمینه برای عدم اعتماد فراهم شود. اینکه به هر دلیلی بی اعتمادی را به رسمیت بشماریم و اصل قرار بدهیم و محور کارها و تعاملاتمان با غرب بگذاریم، محل تأمل است.
بر فرض هم بخواهیم اعتماد را افزایش بدهیم، نیازی به توقف فعالیت ها نیست، این فرآیند اعتماد سازی می تواند با مذاکره و ارائه توضیحات و مستندات و از طریق نظارت فنی آژانس شکل بگیرد، حتی همین الان که توافقنامه ژنو و بیانیه لوزان را پذیرفتیم، در این دو گفته شده راستیآزمایی توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی صورت میگیرد. خوب، الان هم آژانس نظارت کامل دارد. این اعتمادسازی میتوانست توسط آژانس ایجاد شود و اگر جایی نکته ای بود، که نیست، آژانس میتواند بازرسی و بررسی کند. فرآیند و سازوکاری که بعداً میخواهد راستی آزمایی کند همین الان دارد نظارت می کند، همین مسیر میتواند طی بشود و اعتماد طرف مقابل ـ که ادعا میکند بیاعتماد است و برای اثبات این ادعا سند و مدرکی هم ندارد ـ در این فضا جلب شود.
چگونه است که مسیر اعتمادسازی محروم شدن مردم از حق مسلم شان است؟ چگونه است که فرآیند اعتماد سازی با از بین بردن دستاوردهای بومی و استقلال هسته ای کشور و ایجاد وابستگی در صنعت هسته ای به نتیجه می رسد؟! چطور است که علیرغم این که همه فعالیت های ما قانونی بوده باید برای جلب به اصطلاح اعتماد یک رژیم ظالم مستکبری که در تمام دنیا مشغول جنایت است، مردم مان را از داشتن یک فناوری صلح آمیز برتر که دهها نیاز ما را در بخش های مختلف کشاورزی، پزشکی و تولید برق مرتفع می کند، محروم کنیم؟! چگونه است که اعتماد آمریکا با عقب ماندگی ما جلب می شود؟! چرا وقتی که ما در دهه پیشرفت و عدالت با تلاش جوانان غیور این مرز و بوم که نمونه بارز آن ها شهید احمدی روشن است، به فناوری بومی هسته ای دست پیدا کردیم و آن را برای رفع نیازها و توسعه صنعت و اقتصاد کشور به کار گرفتیم، موجب بی اعتمادی آمریکا به ما می شود اما اگر دست از رشد و پیشرفت برداریم و مسیر عزت و اقتدار کشور را متوقف کنیم و برای کسب تکنولوژی تولید رادیوداروهایمان دست گدایی به طرف آنها دراز کنیم و جان یک میلیون نفر از بیمارانمان را به مخاطره بیاندازیم به ما اعتماد می کنند؟ این چه فرآیند اعتمادسازیی است که از طریق عقب ماندگی و وابستگی فنی و اقتصادی طی می شود؟!
* با توجه به آنچه که اعلام شده است امتیازات فنی داده شده منجر به نابودی صنعت هستهای ما میشود و در پانزده سال آینده نمیتوانیم ادعا کنیم صنعت هستهای داریم، چون پانزده سال پیشرو عملاً از دست میرود.
وقتی ۲۰ هزار مگاوات برق هستهای را هدف قرار میدهیم، آیا می توانیم با شش هزار ماشین سانتریفیوژ نسل یک کارمان را جلو ببریم؟ حتی اگر ۱۹۰ هزار سو را نیز برای ده یا پانزده سال هدف قرار بدهیم باز هم با این تعهدات از آن عقب می افتیم. ضمن اینکه دنیا و صنعت و فناوری هسته ای طی این مدت پیشرفت می کند و ما که تقریبا متوقف هستیم به عقب ماندگی مضاعف دچار می شویم.
* این فرض را در نظر بگیرید که میخواهیم یک سری امتیازات بدهیم بدون اینکه صنعت هستهایمان آسیب ببیند و بدون اینکه اهداف و چشماندازی که در نظر گرفتیم، محقق نشوند. آیا میشود سناریوی بهتری طراحی کرد؟
ما مجبور به توافق نیستیم. مگر بزرگترین تحریم تاریخ به همراه پیچیده ترین عملیات جاسوسی سرویس های امنیتی غربی، توام با خرابکاری صنعتی و بکارگیری مهیب ترین سلاح سایبری حال حاضر دنیا، استاکس نت، همزمان با ترور و تهدید دانشمندان هسته ای در صنعت غنی سازی اتفاق نیافتاد؟! آیا این تحریم ها توانست چرخ سانتریفیوژهای ما را از حرکت بیاندازد، یا منجر به افزایش کمی و کیفی آنها شد؟ پس اگر ما بخواهیم می توانیم در سال همدلی و هم زبانی دولت و ملت، دست به دست هم دهیم و با اتکا بر داشته ها و سرمایه های دینی، فرهنگی، علمی و انسانی خود مشکلات تحریم را از سایر صنایع کشور برطرف کنیم و از سد تحریم ها عبور کنیم. چه کسی گفته که دلیل تمام مشکلات کشور و تنها راه توسعه و پیشرفت کشور رفع تحریم هاست؟ اگر این طور است چرا صنعت برتر غنی سازی با این همه تحریم به صورت بومی در کشور رشد کرد؟
وقتی کشوری می تواند علیرغم بزرگترین تحریم تاریخ، رادیوداروی یک میلیون بیمار خود را در داخل تولید کند حتما می تواند داروهای دیگر را نیز در داخل تولید کند، وقتی جوانان با غیرت ما می توانند قطعات ماشین سانتریفیوژ را تولید کنند محققا می توانند قطعات صنعت نفت و خودرو را که از فناوری پایین تری برخوردار است را در داخل تولید کنند. وقتی همه توان فناوری اطلاعات دنیا در یک بدافزار جمع می شود تا همه دستاوردهای یک ملت را از بین ببرد، اما با مجاهدت غیور مردانی چون مصطفی احمدی روشن دشمن در بزرگترین حمله سایبری دنیا شکست مفتضحانه می خورد حتما می توان تجهیزات صنعت و فناوری اطلاعات و ارتباطات کشور را در داخل تولید کرد و شبکه ملی اطلاعات ایران اسلامی را طراحی و پیاده سازی کرد.
پس در شرایطی که ما مجبور به توافق نیستیم و دشمن به فرمایش مقام معظم رهبری تحت فشار است و نیازمند توافق می باشد، در این شرایط می بایست در مذاکره شرایط را به گونه ای پیش بریم که سایت های غنی سازی نطنز و فردو با حداکثر ظرفیت تکمیل و به غنی سازی ادامه دهند و سایر تاسیسات ما نیز فعال باشد و بتوانیم این صنعت را با آن اهداف متعالی مورد نظر مردم و مقام معظم رهبری به پیش بریم. سناریوی مناسب از نظر فنی سناریویی است که زحمات شهدای هسته ای را پابرجا نگهدارد و روند توسعه این صنعت را همچنان با عزت و اقتدار به پیش برد، اما عمده اقداماتی که پذیرفتیم آسیبهای جدی میزنند و به هیچ وجه بازگشتپذیر نیستند، یا با هزینههای بسیار هنگفت مالی، فنی و تکنولوژیکی و صرف زمان بسیار همراه است و هزینه فرصت زیادی از کشور میگیرد. در واقع مجموعه این اقدامات صنعت هستهای را دچار رکود می کند و مردم و نسل آینده را از داشتن این فناوری و صنعتی که یکی از پایه های اساسی پیشرفت کشور در صنعت، پزشکی، کشاورزی و سایر حوزهها است محروم می نماید.
* آیا الان برای تأمین سوخت ۲۰ درصدی که برای تهران در نظر گرفته بودیم، دچار مشکل نمیشویم؟
در سال های قبل میتوانستیم علیالدوام اورانیوم با غنای ۲۰ درصد را تولید و علاوه بر تأمین نیازهایمان تحقیقاتمان را هم سریعتر دنبال و تولید رادیوداروهایمان را توسعه بدهیم و حتی به صادرات رادیوداروها فکر کنیم. با مقدار سوخت ۲۰% ی که داریم، صرفا می توانیم تا حدود ۴ سال راکتور تهران را فعال نگه داریم، چون اجازه تولید سوخت ۲۰% را هم نداریم قطعاً باید مدیریت مصرف جدیی را اعمال کنیم. اگر رآکتور اراک راه میافتاد، هم نوع رادیوداروها و هم ظرفیت تولیدمان به سرعت توسعه مییافت. اینها محدودیتهایی است که بر ما تحمیل شده است و باید بپذیریم که به نحوی آنها را پذیرفتهایم.
* با تشکر از مصاحبه جامعتان و وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار