بازخوانی نظرات مقام معظم رهبری درباره ورزش بانوان
به گزارش خبرگزاري بسيج به نقل از پایگاه اطلاع رسانی سازمان ورزش بسیج، صعود سراسری خواهران بسیجی به قله گرین در استان لرستان که روزهای 30 و 31 اردیبهشت به مناسبت سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر برگزار می شود، سبب شد تا نظرات رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون ترویج ورزش قهرمانی از یک سو و ورزش قهرمانی زنان از سوی دیگر را بازخوانی کنیم.
رهبر معظم انقلاب 10 سال پیش در این ایام و همزمان با بازگشت تیمهای کوهنوری مردان و زنان ایران از صعود به قله اورست، در دیداری به کوهنوردان قهرمان زن و مرد مطالب مهمی را پیرامون ورزش قهرمان و ورزش قهرمانی زنان مطرح کردند. ایشان در این دیدار با تجلیل ویژه از زنان کوهنور و صعود کننده به اورست این اقدام آنها را که همراه با ترویج فرهنگ اسلامی و برافراشتن پرچم «یا فاطمةالزهراء» بر فراز قله اورست بوده است افتخارآمپز و نمایشی از مکنونات ملت ایران برشمرده بودند.
رهبر معظم انقلاب در ادامه نیز با اشاره به اهمیت دادن به ورزش قهرمانی و قهرمانان ورزشی، این امر را متفاوت با شخص پرستی دانسته و آنرا نمایش قله ها برای تشویق افراد متوسط به حضور در دامنههای این قلهها قلمداد کرده بودند.
به نظر می رسد بازخوانی این سخنان مهم و روشن بینانه که در تاریخ 30/8/1384 و در دیدار با فاتحان قله اورست بیان شده است، مبنای مناسبی برای بسیاری تصمیم گیری مدیران فرهنگی و ورزشی جامعه باشد.
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم
خیلى خوشحالم كه یك بار دیگر با شما كوهنوردان عزیز ملاقات مىكنم. اهمیت فوق العاده یى كه دیدار این دفعه دارد، این است كه در جمع شما ورزشكاران سرافراز، خانمهاى فاتح قله اورست هم حضور دارند. واقعاً انسان احساس افتخار مى كند از اینكه زنان جوانِ باایمان ما یك چنین حركت عظیم و ارزشمندى را مىتوانند به وجود بیاورند و مایه ى افتخار براى جامعه ى ایرانى بشوند.
من خبر را كه شنیدم، لذت بردم؛ وقتى هم كه عكسهاى صعود خانمها را دیدم كه در ارتفاع ظاهراً هشت هزار و هشتصد و خردهیى ایستاده بودند و پرچم «یا فاطمةالزهراء» را دستشان گرفته بودند، واقعاً بیشتر احساس افتخار كردم. حقاً عظمت این كار خیلى زیاد است. مطمئناً بسیارى از مستمعان و بینندگان این برنامهها نمىتوانند حس كنند كه چقدر اراده و نشاط جسمى و روحى لازم است تا یك انسان را در آن هواى نامساعد، در آن فشار شدید، با آن همه موانع و بدون هیچ تماشاچى، به آنجا برساند. در میدان فوتبال یا والیبال یا بسكتبال یا ورزشهایى كه جلوى چشم مردم انجام مىگیرد، این همه تماشاچى ایستادهاند، كف مىزنند، تشویق مىكنند، نگاه مىكنند؛ اما در غربت كوهستان، آن هم در آن نقطهى دور از دسترس، آن هم بین این درهها و برجهاى یخ و آن هواى نامساعد، زن شجاع و باارادهیى حركت مىكند و قصدش این است كه این قدرت و نیروى پنهان در جسم و وجود و روح خودش را استخراج كند و به معرض بروز و ظهور برساند؛ خیلى عظمت دارد؛ خیلى كار بزرگى است. من تجلیل از شماها را وظیفه ى خودم مىدانم و حقاً و انصافاً باید عظمت این كار به مردم نشان داده بشود. این كار از دو، سه نظر اهمیت دارد:
یكى، همین بُعدى است كه فرمودند؛ بُعد تبلیغى و نمایشى عظیم این كار در سطح جهان. این، یك نمایش عظیمى است. نمایش فقط به معناى بازى كردن نیست؛ نمایش یعنى مكنونات یك ملت را، انسان جلوى چشم مردم دنیا قرار بدهد تا آن را به چشم ببینند. با حرف، با زبان، خیلى ادعاها مىشود كرد. اگر یك ملتى بتواند آنچه را كه مىگوید - اگر مىگوید شجاعم، اگر مىگوید به فرهنگ خود مطمئن و دلگرمم، اگر مىگوید قدرت تربیت انسانهاى بزرگ را دارم، اگر مىگوید در من عزم و اراده موج مىزند؛ اینها را همهى ملتها مىتوانند بگویند - در یك میدانى نشان بدهد و جلوى چشم مردم دنیا بگیرد، ارزش این كار از دهها كتابى كه در فضیلت این ملت نوشته بشود، بیشتر است.
الا اینکه ما بگوییم بانوى مسلمان ایرانى چنین و چنان است؛ این حرف است؛ مىتواند مخاطب ما را قانع بكند، مىتواند قانع نكند؛ اما وقتى بانوى مسلمان ما در یك چنین میدانى یا در میدانهاى بزرگ مشابهاش - همانطور كه ذكر كردند، در میدان نبرد، در میدان حماسه و ایثار، در میدان سیاست، در میدان مدیریتهاى كلان كشور یا در میدان علم - خودش را نشان داد، این كار از دهها كتاب، از صدها ورق، از هزارها سطر نوشته ارزشش بیشتر است. این، تجسم واقعیت است؛ این، تبلور آن چیزى است كه وجود دارد؛ چشمشان را كه نمىتوانند منكر بشوند. كارى كه مىتوانند بكنند، این است كه در تبلیغات آن را منعكس نكنند؛ كما اینكه نمىكنند و نكرده اند؛ اما ما خودمان باید در تبلیغاتمان این را منعكس كنیم. شما آقایان مسؤولان این فدراسیون و مسؤولان سازمان تربیت بدنى تلاش كنید كه صدا و سیما حق این قضیه را بدرستى ادا كند؛ همچنانى كه در مورد برخى از ورزشهاى دیگر حق آن ورزش بدرستى ادا مىشود.
یك بُعد دیگر این كار، جنبهى معنوى و روانى قضیه است. همچنان كه عروج و صعود به قله هاى بزرگ از سوى نخبگان، افراد متوسط را به دامنه ها مىكشاند - من بارها این را گفته ام - و لذا احترام به قهرمان، شخص پرستى نیست، تشویق انسانهاست براى حركت به این سمت - كه فوایدى براى كشور دارد - در زمینه هاى معنوى هم همینطور است؛ یعنى وقتى ما اراده و عزم یك جوان مسلمان یا یك بانوى مسلمان را تجسم مىدهیم و نشان مىدهیم كه چه عزم راسخى او را به این عرصه كشانده، این، تقویت اراده را در سطوح متوسط جامعه زمینهسازى مىكند. البته در این كار، فضایل اخلاقى دیگرى هم وجود دارد: كار دستهجمعى، توكل، اعتماد به نفس؛ همه ى اینها خصوصیاتى است كه آمیخته یى از همهى این خصوصیات در وجود یك ورزشكار كه چنین كارهاى بزرگى را انجام مىدهد، نشان داده مىشود؛ یعنى در واقع یك مجموعه ى در هم تنیدهیى از احساسات درست، از خُلقیات والا در یك ورزشكارى كه به یك چنین ورزش بزرگى و كار بزرگى دست مىزند، هست.
بُعد سوم قضیه، جنبهى ورزشى است. كوهنوردى یعنى عروج به قله هایى كه در كشور ما به طور فراوان وجود دارد. كوهنوردى ورزشى است در اختیار همه؛ باید مردم بروند ورزش كنند؛ باید مردم به این ارتفاعات شمال تهران یا به ارتفاعات فراوانى كه در اغلب نقاط كشور وجود دارد، بروند و از این هواى پاك، از این كوهستانِ خداداده، استفاده كنند. بنابراین، براى تشویق مردم، بهترین كار نشان دادن همین كارى است كه این خانمها و این آقایان انجام دادند. این بُعد سوم، در واقع تشویق به ورزش عمومى است. یك كشور و یك ملت، باید سلامت جسمانى خودش را تأمین كند و ورزش در تحقق این مسأله خیلى مهم است.
اشاره كردند به جنبهى فرهنگى ورزش. البته جنبهى فرهنگى حتماً در ورزش هست و لازم است و باید دنبال شود؛ اما آن هستهى اصلى در ورزش، تربیت و پیشرفت جسمانى است. آدمهاى مریض، آدمهاى بى حوصله، آدمهایى كه توانایىها و قدرتهایى را كه خدا در جسم یك انسان گذاشته، اصلاً نمى شناسند؛ چه برسد به اینكه بخواهند آن را در میدانهاى عمل بروز بدهند، خیلى ازشان امید كارى نمىشود داشت. این جسم كوچك - همین جسمِ با این حجم و با این عرض و طول مختصرى كه بنده و شما داریم - توانایىهایش خیلى بیش از اینهایى است كه ما داریم از آن استفاده مىكنیم؛ این را در آینده بشر كشف خواهد كرد. در همه ى رشته هاى ورزشى این مسأله وجود دارد كه گوشههایى از توانایىهاى جسمانى بشر بروز مىكند.
ما در حال عادى، این پا را براى این مىخواهیم كه از اینجا بلند شویم و به محل كارمان در یك كیلومترى یا دو كیلومترى، یا كمتر یا بیشتر، برویم یا همین قدر را برگردیم؛ یا خم شویم و چیزى را از اینجا برداریم و در آنجا بگذاریم - استفادهى ما از این جسم، همین اندازه است - اما توانایىهاى جسم همین است؟! نه. وقتى شما مىبینید كه یك انسان مثلاً صد و بیست، سى كیلوگرمى، وزنه یى سه برابرِ وزن خودش را بالاى سرش مىبرد؛ یا یك خانم جوانى، هشت هزار و هشتصد و چهل و چند متر از كوه بالا مىرود، معلوم مىشود كه حد توانایى ما، فقط بالا رفتن از این پلهها نیست. ببینید چقدر فاصله است بین بالا رفتن از طبقهى اول به طبقهى دوم، تا رفتن به ارتفاع پنج هزار و چند صد مترى و شصت و چند روز در آنجا زندگى كردن! این، به زبان آسان مى آید؛ ولى خیلى چیز فوقالعادهیى است. این، گوشه یى از توانایىهاى جسمى انسان را نشان مىدهد؛ این است توانایى جسمى بشر.
انسان از همه ى موجودات عالم، قوىتر است و خداى متعال ذره ذره ى بافتهاى در هم تنیده ى این جسم را از مغز بگیرید - آنطور كه صاحبان این فن براى ما مىگویند، هنوز علم بشر عمده ترین كاركرد حجم مغز را نشناخته و اصلاً نمىشناسد كه این بخش مغز براى چیست - تا بقیه ى اعضاى بدن انسان، طورى خلق كرده كه ما هنوز بدن خودمان را نمىشناسیم. یكى از مهمترین كارهاى ورزش این است كه دایم میدان هاى تازه و افقهاى تازه اى را باز مىكند و قابلیتهاى جسم انسان و قدرت پروردگار را در به وجود آوردن این جسم، در خلق این شیىء بدیع كه نامش انسان است، نشان مىدهد. این جسمِ با این همه داراى تحرك، با یك عامل معنوى همراه است و آن عامل، خرد و ارادهى انسان است، كه انسان مىتواند این دو را به كار بگیرد و جسم را هدایت كند و در جهت هاى گوناگون آن را حركت بدهد. آن اراده هم خودش یك چیز فوقالعادهیى است.
گاهى انسان مىخواهد - همانطور كه گفتم - از طبقه ى اول به طبقهى دوم برود؛ حوصله ندارد، حال ندارد؛ ارادهى او اینقدر نیست كه یك چیز سنگینى را از اینجا بردارد و آنجا بگذارد؛ اما همین اراده اینقدر توانایى دارد كه برود روى بام دنیا؛ روى قله ى اورست. ببینید چقدر فاصله است! دكترها به ده دقیقه ورزش صبحگاهى قانعند و مىگویند صبحها فقط براى ده دقیقه دستها و پا و سر را تكان بدهید؛ اما ارادهى انسان كم مى آورد و مىگوید نمىتوانم. هر چه هم مىگوییم چرا ورزش نمىكنى، مىگوید نمىتوانم. «نمىتوانم»؛ یعنى ظرف من خالى است و در این حد، اصلاً این ظرف توانایى ندارد؛ اما وقتى با همین ظرف بنا مىكنیم كار كردن، مىبینیم رفت تا قله ى اورست! چطور این ظرف خالى بود؟ براى اینكه آن را به كار نگرفته بودیم.
شما خانمها خیلى كار بزرگى كردید؛ دستتان درد نكند، پاتان درد نكند؛ همچنین شما جوانهاى عزیز كه رفتید؛ همچنین مسؤولان محترمى كه این كارها را برنامهریزى كردند. از اینكه بحمداللَّه این توفیق را به دست آوردید، خیلى خوشحال شدیم.
شما با فرهنگ خودتان به قله اورست رفتید. «یا فاطمةالزهراء»؛ این فرهنگ شماست؛ این مال شماست؛ و نشان دهنده ى همین كشور سرافراز امروز است كه در ورزش این كار را مىكند؛ در بخش علمى آنطور پیشرفت مىكند؛ در بخشهاى تجربى و عملى و فنى هم آنطور پیشرفت مىكند؛ آن انرژى هستهیىاش است، آن بخش سلولهاى بنیادىاش است و در بخشهاى سیاسى و كارهاى فراوان گوناگون دیگر هم همینطور است. این ملت مثل جسمى كه نبض آن مىزند و از همه طرف در حال رشد است، دارد كار مىكند. این، نشاندهندهى یك ملت زنده است. این ملت زنده، شعارش همین چیزهایى است كه شما در آنجا مطرح كردید: نام خدا را آوردید، نام اولیاى خدا را آوردید، نام مقدس فاطمهى زهرا (سلاماللَّه) را آوردید.
ما از همه تان متشكر هستیم و امیدواریم كه همین اشكالاتى هم كه گفتند، همت كنید تا برطرف شود و كارى كنید كه این رشتهى ورزشىِ كاربرددار هر چه بیشتر رشد كند. بعضى از رشته هاى ورزشى اصلاً كاربرد ندارند؛ مثلاً شمشیربازى. وقتى یك نفر قهرمان شمشیر بازى مىشود، كاربردش چیست؟ یا از این قبیل چیزها، كه حالا اگر من از رشتههاى ورزشى بىفایده اسم نیاورم، بهتر است؛ اما این ورزش مثل خیلى از ورزشهاى دیگر، كاربرد دارد؛ این ورزش، مستقیم با زندگى مردم تماس دارد و از تولید به مصرف است و همه مىتوانند آن را مصرف كنند. این ورزش را رشد بدهید و آن را تشویق كنید.
بنده گاهى اوقات كه بر همان تنبلىِ مورد بحث و بر ضعفهاى مربوط به سن و پیرى فایق مىآیم، چند قدمى از كوهستانهاى اطراف تهران مىروم بالا و مىبینم هیچكس نیست! غصه مىخورم. در كوهستان، جاهایى هست كه ساختمانها در زیر پا پیداست؛ این همه آدم در اتاقها خوابیده اند كه در بین آنها جوان هست، در بین آنها كسانى هستند كه ظاهر جسمشان اقلاً ده برابر ما توان و قدرت دارد؛ اما از این اتاقها بیرون نمى آیند، ولى ما از این گوشه ى شهر با سنِ نزدیك به هفتاد سال، مىرویم آنجا. دل انسان خیلى غصه دار مىشود كه چرا آنها در آنجا چهار قدم بالا نمىآیند و از این امكان استفاده نمىكنند. شما امكانات و اتوبوس بگذارید كه اگر كسى خواست از پایین شهر و از راههاى دور به این ارتفاعات بیاید، بتواند. ارتفاعات بعضى از شهرها یك خرده با شهر فاصله دارد، بنابراین، وسایلى فراهم كنید كه اگر كسى خواست، بتواند بیاید - حالا اگر كسى همت نكرد و اراده نكرد، آن، بحث دیگرى است - و تشویق بشوند؛ نگویند وسیله نداشتیم و نیامدیم.